سال ۲۰۱۸ سال دویست سالگی تولد کارل مارکس ” فیلسوفان تا این زمان فقط به تفسیر جهان به طریقه های گوناگون پرداخته و اکنون باید در صدد تغییر جهان بر آمد “ کارل مارکس ـ تزهائی در مورد فویرباخ حزب طبقۀ کارگر: حزبیت طبقۀ کارگر یکی از ارکان اساسی مارکسیسم است و نفی آن بهمعنای نفی مارکسیسم محسوب میشود. “مانیفست حزب کمونیست” سند برنامهای حزب کمونیست است. مشی سیاسی پرولتاریا برای کسب قدرت و تشکیل حکومت خود است. حزب پرولتاریا راهنمای طبقۀ کارگر و خانه اوست. از آن زمان که مارکس و انگلس رسالت تاریخی پرولتاریا را کشف کردند، تحقق وظیفۀ تاریخی پرولتاریا برای ایجاد مرکز رهبری نیز از اصول مارکسیسم به شمار آمد. مارکس و انگلس نه تنها به این شناخت رسیدند، بلکه آنرا در پراتیک خود بهکار بستند و با آن سوسیالیسم علمی را با جنبش کارگری پیوند دادند. کسانیکه بر خود نام مارکسیست میگذارند امّا لزوم وجود حزب طبقۀ …
ادامه....شکست مفتضحانه سیاست مداخلهجویانه امپریالیسم آمریکا در امور داخلی ایران در شورای امنیت سازمان ملل متحد
امپریالیسم آمریکا همواره مترصد بوده است به امکانات از دست داده خویش در اثر انقلاب بهمن ۱۳۵۷ مجددا دست پیدا کند، لذا از هر جنبش مردمی که در ایران برمیخیزد سوء استفاده میجوید تا نفوذ خویش را برخلاف مصالح ملت ایران افزایش دهد. در هر جنبش خودبخودی و بدون رهبری، این خطر وجود دارد که عوامل امپریالیسم و صهیونیسم جهانی از طریق جاسوسان نهان و آشکار خود و از طریق عمال خودفروخته ایرانی نظیر مجاهدین خلق، عمال سلطنتطلبان در ایران و ساواکیهای سابق، رهبران خودفروخته و تجزیه طلب کُردهای ناسیونال شونیست، حزبک کمونیست کارگری اسرائیلی در جنبش نفوذ کرده و تلاش کنند خواستها و شعارهای خطرناک و انحرافی خویش را به جنبش مردم تحمیل نمایند. این روش تنها موجب تفرقه در نهضت میشود و نیروهای آگاه انقلابی را از بخش فریب خورده و ضد انقلابی جدا میسازد. تجزیه صفوف خلق طبیعتا به نفع امپریالیسم تمام میشود. در جنبش اخیر نیز، امپریالیسم …
ادامه....عدم شناخت از امپریالیسم و صهیونیسم فاجعه میآفریند
امپریالیسم اگر برنامهریزی نکند، اگر دسیسه و توطئه نهنماید، اگر دوراندیشانه تا آنجا که مغز طبقاتیاش مجاز میدارد، نیاندیشد، اگر برای اجرای نیات شومش هزینههای ضروری را نهپردازد، آموزشهای لازم را به عمال دستآموزش ندهد، دستگاه عظیم دروغپراکنی خویش را به کار نیاندازد و به شستشوی مغزی و انحراف افکار عمومی نهپردازد و اگر… آنوقت دیگر امپریالیسم نیست، آنوقت دیگر ماهیت تجاوزکارانه و غارتگرانه نداشته و ذاتش ارتجاعی و خبیث نخواهد بود. امپریالیسم آمریکا همواره در بعد از جنگ جهانی دوم در همه نقاط دنیا برای سرنگونی حکومتهای غیرکمونیستی “نامطلوب” که برای استقلال خویش مبارزه میکردهاند با دسیسه و کودتا؛ دخالت آشکار؛ سندسازی؛ جعل اخبار؛ حمله نظامی؛ اعزام مزدوران سیا برای خرابکاری؛ ایجاد گروههای شبه نظامی و نظامی از مزدوران کشورهای همسایه و یا خودفروختگان بومی اقدام کرده است. برادران دالس سرآمد این کار بودند و در دوران حکومت آیزنهاور تا توانستند در دنیا به آدمکشی دست زدند. تاریخ مکتوب …
ادامه....پنجه دشمن به گلوی فلسطین
در نشریه داخلی (وحدت اندیشه و عمل) شماره ۴ سازمان مارکسیستی لنینیستی توفان نوشت: “صهیونیسم و منشاء دولت اسرائیل صهیونیسم در قرن ۱۹ ظهور میکند. صهیونیسم که در دنبال آزار و کشتار یهودیان پدید آمد، جنبشی بود سیاسی و هدف آن استقرار یک کانون ملی یهود در فلسطین، تا تمام یهودیان جهان را در آن گرد آورد. هِرتسِل بنیانگذار ایدئولوژی صهیونیسم در کتاب “دولت یهود” چنین مینویسد: “ما برای اروپا، در آنجا سنگری در برابر آسیا ایجاد خواهیم کرد، ما پیشقراول تمدن در برابر توحش خواهیم بود. ما بهصورت دولت بیطرفی که با تمام اروپا روابط دائمی دارد باقی خواهیم ماند و اروپا باید موجودیت ما را تضمین کند”. این جنبش میبایستی از قدرت بزرگ امپریالیستی که در آن زمان در این منطقه فرمانروائی داشت یعنی بریتانیای کبیر کمک بگیرد. امپریالیسم انگلستان ایجاد دولت یهود را با نقشه خود مبنی بر تقسیم خاورمیانه به دولتهائی که گروههای مذهبی مختلف در …
ادامه....ایران در سراشیبی یک قمار
مقالهای را که مطالعه میکنید، رفیقی که در محل حضور داشته است به نگارش آورده و حزب کار ایران با کمی جرح و تعدیل با حفظ روح و اصالت مقاله آنرا منتشر میکند. “ایران بر اثر خیانتها؛ فساد؛ ارتشاء و بیبرنامگیهای چهلساله جمهوری سرمایهداری اسلامی به بنبست کامل رسیده است. هیچچیز و هیچ-کس برجای خود نیست و پریشانی و آشفتگی در تمام زمینههای اجتماعی، سیاسی و اقتصادی آنچنان عیان است که جای هیچگونه حاشایی باقی نمانده است، بطوری که حتی برخی از نمایندگان و مهرههای حاکمیت نیز بدان اذعان میکنند و عوامفریبانه و شاید هم برای نجات آینده خود چه بسا آهنگ “مردمخواهی و “مردمداری” را به صدا درآوردهاند. وجدان آگاه جامعه نیز که متاسفانه بر اثر قلع و قمع جمهوری اسلامی به شکل پراکنده، سازماننیافته و بیتاثیر در صحنه حضور دارد، با چشم خونبار بر این روند بسیار خطرناک نظاره میکند و کاری از دستش در این وضعیت ساخته …
ادامه....صلح پایدار در شبه جزیره کُره منوط به پایان اشغال بخش جنوبی کره توسط آمریکاست
در زمان جنگ جهانی دوم؛ پس از دخالت امپریالیسم آمریکا برای جلوگیری از آزادی کشور کره از دست اشغالگران فاشیست ژاپنی که شکست خورده بودند ، مبارزه مردم کره برای آزادی و پایان دادن به استعمار کشور کره توسط ژاپن ادامه پیدا کرد و تا به امروز نیز ادامه دارد. امپریالیسم آمریکا برای مبارزه با مردم کره همه آن کرهایها و ژاپنیهائی را که در سرکوب مردم کره مشارکت داشتند، مجددا بر سر کار آورد و از آنها حمایت کرد تا مانع شوند که مستعمره جدید آمریکا آزاد شود. این شیوه را آمریکائیها در اروپا با روی کار آوردن مجددا نازیها در آلمان؛ ایتالیا؛ فرانسه؛ اسپانیا؛ پرتغال و حتی ارتجاع ضد شوروی در ایران… در تمام سرزمینهای اشغالی خویش به کار بردند. کره شمالی در افشاء عوامل تهاجم به این کشور اعلام کرد که در روزهای ۲۳ و ۲۴ ماه ژوئن آمریکائیها با بمباران جنوبِ کشور کره شمالی؛ در امتداد مرزها …
ادامه....صحنهسازی، ابزاری در خدمت جنگ روانی
همزمان با عید مذهبی عروج عیسی بعد از شام آخر با یارانش به آسمان؛ بعد از زنده شدن وی، یک خبرنگار “آزادیخواه”؛ “دموکرات” و فراری روس به اوکرائین؛ که گویا “قربانی” ترور سازمان امنیت سرکوبگر روسیه بود، نیز برای شام آخر زنده شد. رسانه های غربی برای افشاء تروریسم پوتین تمام ظرفیتهای تبلیغاتی خویش را بهکار گرفتند. رهبر کودتاچی و نازی اوکرائین آقای پروشنکو این “جنایت” را محکوم کرد و مهمان از راه رسیده وی از آلمان آقای فرانکوالتر اشتاینمایر رئیس جمهور آلمان نیز این محکومیت را تائید نمود. از سراسر جهان موج تلگرافهای همدردی با پروشنکو به اوکرائین رسید و سناریو کامل شد. ولی به ناگهان این خبرنگار “آزادیخواه” و فراری روس که علیالاصول به منزله خبرنگار؛ وظیفه یاری به کشف حقایق را داشته و باید به مردم آگاهی بدهد و اکاذیب مراجع مسئول و در حاکمیت را رو کند، زنده شد و خودش به همدست سازمان جاسوسی اوکرائین …
ادامه....تجلیل از خدمات مارکس به جامعۀ بشری (۲)
سال ۲۰۱۸ سال دویست سالگی تولد کارل مارکس تجلیل از خدمات مارکس به جامعۀ بشری(۲) ” فیلسوفان تا این زمان فقط به تفسیر جهان به طریقه های گوناگون پرداخته و اکنون باید در صدد تغییر جهان بر آمد “ کارل مارکس ـ تزهائی در مورد فویرباخ کارل مارکس در سال ۱۸۴۵ توانست با تحلیلی در مورد کتاب “جوهر مسیحیت” نوشتۀ فویرباخ که سالها بعد به عنوان “تزهایی در بارۀ فویرباخ” معروف و بهچاپ رسید، نشان دهد که فویرباخ علیرغم پایه ماتریالیستی در زمینه مذهب مانند اکثر فیلسوفان قبل از خود عقل بشر را باعث وجود دنیا میدانست. انگلس در اثرش “لودویک فویرباخ و پایان فلسفه کلاسیک آلمان” مینویسد: “ایدهآلیسم واقعی فویرباخ به محض آنکه ما به اخلاقیات و فلسفه مذهب او برخورد میکنیم، فورا برملا میشود. فویرباخ بهیچوجه قصد ندارد مذهب را ملغی سازد، وی میخواهد آنرا کمال بخشد. خود فلسفه باید به مذهب بدل شود. “ادوار بشریت تنها بوسیله تغییراتی که در …
ادامه....