برگ نخست / حزب کار ایران / جانباختگان / رفیق دکتر بهمن سرائی مقدم
رفیق دکتر بهمن سرائی مقدم

رفیق دکتر بهمن سرائی مقدم

مرگ الزاماً پایان زندگی نیست

عمری که به مرگ تمام شود، ارزش زندگی نداشته است.

رفیق دکتر بهمن سرائی مقدم

رفیق گرانقدرمان دکتر بهمن سرائی مقدم روز دوشنبه ۱۴ اکتبر در سن ۶۱ سالگی از میان ما رفت. همه رفقائی که بهمن را می شناسند، می دانند که در آغاز ورودش به آلمان جوانی پر شور و سراپا احساساتی بود. وی می خواست دنیا را از بنیاد تغییر دهد و در این عرصه مانند همه جوانان با آرزوهای پاک، شتاب فراوان داشت. بهمن تنها ۶۱ بهار از عمر خویش را پشت سر گذارد و به سن بازنشستگی نیز نرسید. ولی بهمن در عرصهﻯ زندگی اجتماعی هرگز خودش را بازنشسته نکرد. ما می دانیم که مبارزه، بازنشستگی ندارد. مبارزه، بیان استمرار زندگی است. وی تا روز آخر با روحیهﻯ بالا و مقاومت قابل تحسین در مقابل بیماری مهلکی که داشت ایستادگی کرد و همانطور که انتظار می رفت در مقابل درد بیماری سرخم نکرد. وی می دانست که هرگز نباید در مقابل میکروبﻫﺎ، غددها، ویروسﻫﺎ، چه انسانی و چه اجتماعی، در مقابل بیماریﻫﺎﻯ مهلک اجتماعی سرخم کرد. وی آنرا در دامان مبارزهﻯ اجتماعی آموخته بود.

بهمن در ۲۷/۰۳/۱۹۵۲ در شهر اراک در ایران به دنیا آمد. تحصیلاتش را در رشتهﻯ ریاضی در ۱۹۷۰ به پایان رسانید و در اواسط سالﻫﺎﻯ ۱۹۷۰ به کشور آلمان آمد تا به ادامه تحصیل بپردازد. نخست در شهر ورتسبورگ و سپس در شهر دارمشتات در آلمان به آموزش زبان پرداخت و با موفقیت  حق ورود برای تحصیل به دانشگاه را دریافت کرد.

بهمن از همان بدو ورود به شهر ورتسبورگ با فعالان کنفدراسیون محصلین و دانشجویان جهانی و همچنین سازمان مارکسیستی لنینیستی توفان آشنا شد. در شهر دارمشتات در کنار تحصیل به یکی از فعالان کنفدراسیون محصلین و دانشجویان ایرانی بدل گشت و سپس برای ادامه تحصیل به شهر برلین رفت. در آنجا بود که به عضویت سازمان مارکسیستی لنینیستی توفان در آمد و همواره به تمام ایدهﻫﺎﻯ خویش وفادار ماند.

وی در ایران در دهات آموزگاری می کرد و به این جهت با فقر مردم کشورش بلاواسطه در ارتباط بود و با آن آشنا شده بود. وی می دانست که اختناق، دروغ و سرکوب در فضای حکومت ستمشاهی در ایران بر سر مردم و نسل جوان میهن ما چه می آورد و از این همه ستم، دلش آزرده بود. وی نمی توانست این همه قلدری، زورگوئی، اختناق، سرکوب، بی عدالتی را ببیند و در مقابل آن سکوت کند. وی نفوذ امپریالیسم و صهیونیسم را در ایران شاهد بود و نمی توانست شکاف طبقاتی موجود و غیر انسانی را در جامعه ایران تحمل کند. فعالیت در درون کنفدراسیون و سپس عضویت در سازمان مارکسیستی لنینیستی توفان این امکان را برای وی فراهم کرد تا به ریشهﻯ دردهای اجتماعی آشنائی پیدا کند و راه حل آنها را در استقرار سوسیالیسم در ایران جستجو نماید.

وی پژوهشگری متعهد و انسانی کنجکاو بود. بعد از تغییر قدرت در کشور آنگولا که استعمارگران را به بیرون ریختند، وی به مدت یکماه و نیم به این کشور سفر کرد تا بر تجربیات مبارزاتی خویش بیافزاید و با روحیات و فرهنگ مردم آفریقا نیز آشنا شود.

بهمن بیش از سی سال در شهر برلین اقامت داشت و چهرهﺍﻯ شناخته شده بود. بهمن تحصیلاتش را در رشتهﻯ هنرهای زیبا با کارشناسی در رشتهﻯ مهندسی معماری با درجهﻯ دکترا به پایان رساند. موضوع رساله دکترای وی معماری مردمی در ایران و تجسم آن در نمونهﻫﺎﻯ برگزیده از مناطق گوناگون ایران بود.

بهمن تا روز آخر به آرمانﻫﺎﻯ انسانیش برای تحقق دموکراسی، آزادی و عدالت اجتماعی وفادار ماند. وی در کنار منافع زحمتکشان باقی ماند و لحظهﺍﻯ نیز از فعالیتﻫﺎﻯ اجتماعی دست برنداشت.

رفیق ما بهمن سرائی مقدم ارزش زندگی را درک کرده بود و می دانست که تنها آن کسانی در زندگی جا و مقام خویش را دارند و حفظ می کنند که در خدمت محرومان، در خدمت مردم باشند و قلبشان برای انسانﻫﺎ بتپد. چنین انسانﻫﺎئی حتی زمانی که در میان ما نخواهند بود، نامشان به نکوئی یاد خواهد شد و تأثیرات زندگیشان بر جامعه ایرانی استمرار خواهد یافت. سنگری که از وجود رفیق بهمن سرائی مقدم تهی گشت، با مبارزان جدید پر گشته است و ارتجاع و دشمنان داخلی و جهانی بشریت باید بدانند که این روند است که تعطیل بردار نیست و تاریخ را به جلو می برد. هر مرگی پایان زندگی نیست. مرگﻫﺎئی وجود دارند که راه آینده را پرتو می افکنند. عمری که به مرگ تمام شود، ارزش زندگی نداشته است، ولی عمر بهمن مملو از زندگی انسانی بود.

 

Print Friendly, PDF & Email