رفیق حسین زارع

رفیق حسین زارع در سال ١٣٣٨ در روستای “کم کلا”ی دشت سر٬ از توابع آمل متولد شد. او تحصیلات ابتدائی خود را در روستای “برمینان” از روستاهای نزدیک “کم کلا” گذراند٬ و دورهﯼ راهنمائی خود را در دبیرستان خانزاد و سپس در دبیرستان فنی خدمات آمل گذراند و درسال ٥٩ موفق به اخذ دیپلم گردید.

رفیق حسین از خانوادهﺍﯼ زحمتکش و روستائی بود که هم چون دیگر فرزندان مردم زحمتکش با کار و رنج فراوان زیست و درد و رنج زحمتکشان را به خوبی لمس کرد. رفیق در همان دورانی که تحصیل می کرد٬ برای تأمین زندگی کار می کرد٬ و در اتاقی در شهر که زیرزمین نمور و بدون نورگیر بود به سر می برد.

او همیشه خود را در درد و رنج زحمتکشان شریک می دانست و همیشه فعالانه به کمک روستائیان می شتافت. رفیق حسین در اوایل انقلاب آن زمانی که جنبش پرخروش خلق ایران به اوج خود نرسیده بود و در مرحلهﯼ آغازین بود٬ در مبارزه علیهﯼ شاه پیشقدم بود و در تظاهرات ضد رژیم شاه شرکت فعال داشت. قلب پرخروش رفیق را لحظهﺍﯼ آرامش نبود و از طریق انتقال آگاهی سعی می کرد که مردم زحمتکش روستا را به مبارزه علیهﯼ رژیم دعوت نماید. او خود بیباکانه در تظاهرات و زد خوردها شرکت می نمود و از گلولهﯼ دژخیمان او را هراسی نبود. حتی یکبار تیری به سوی او شلیک شد که از پارچهﯼ شلوارش عبور کرد ولی به او اصابت ننمود. او به همراه مردم در تسخیر شهربانی آمل شرکت فعال داشت و در به آتش کشیدن مراکز سرکوب شاه ساخته فعالانه شرکت می نمود. او حتی آنگاه که مدارس به دلیل اعتصاب تعطیل بودند٬ شهر را ترک نکرد و به مبارزهﯼ خود ادامه داد. رفیق حسین پیک خبررسانی از شهر به روستا بود و روستائیان را تشویق به مبارزه علیهﯼ رژیم شاه می کرد. به همین جهت رفیق از اعتبار ویژهﺍﯼ در میان آنها برخوردار بود.

بعد از پیروزی انقلاب پرشکوه بهمن ماه ٥٧ ٬ به مبارزهﯼ خود ادامه داد و به ویژه بعد از آشنا شدن با حزب کار ایران (توفان) به فعالیتﻫﺎﯼ خود افزود٬ و در راه بهبود وضع روستائیان تلاش فراوان کرد. او با فداکاری و تلاشی که برای روستائیان چه قبل و چه بعد از انقلاب داشت٬ به عنوان نمایندهﯼ ده انتخاب شد.

رفیق در عین این که به فکر بهبود وضع زندگی مردم زحمتکش بود٬ در جهت تبلیغ نظرات حزب در میان جوانان تلاش می کرد٬ و خود با شرکت در برنامهﻫﺎﯼ حزب از قبیل تظاهرات٬ میتینگﻫﺎ و تبلیغات و …… به وظایف خود با شایستگی عمل می نمود.

او بعد از شروع جنگ ایران و عراق در تبلیغ خط مشی صحیح و اصولی حزب کوشا بود٬ و در امر رفتن به سربازی تلاش کرد و برای دفاع از مرز و بوم با عزمی راسخ پس از طی حدود دو ماه دورهﯼ آموزشی عازم جبهه شد٬ و بعد از دوماه نبرد در جبهه در خرداد ماه سال ١٣٦۰ جان خود را از دست داد.

حزب کار ایران به فرزندان زحمتکش و دلیر خویش افتخار می کند. رفیق شهید حسین زارع همچون دیگر شهدای دیگر حزب٬ نظیر جعفر نژادها٬ اقتدارمنشﻫﺎ٬ عرفانیانﻫﺎ٬ خادمیﻫﺎ و …… که جان خود را در راه آرمان والای خلق و طبقهﯼ کارگر فدا نمودند٬ خون خود را نٽار کرد.

خاطره و راه حسین همیشه زنده خواهد ماند!

افتخار جاوید برتوفانی شهید رفیق حسین زارع

 

 

وصیت نامهﯼ رفیق حسین زارع

 به نام دستﻫﺎﯼ پینه بستهﯼ کارگران و زحمتکشان

نمی دانم از کجا شروع کنم٬ چون هر چه که دربارهﯼ زحمتکشان و کارگران بگویم کم گفته ام. چون من فرزند خلق هستم٬ اگر زحمتکشان مرا قبول نمایند. چون عشق به توده دلم را می فشارد و هر چه که دربارهﯼ آنها می خوانم و می گویم٬ کم گفتهﺍم و کم خواندهﺍم. می خواستم به پدر و مادر و خواهران و برادرانم بگویم که من تنها وابسته به شما نبودم و نیستم. چون از آن روزی که قدرت خلاقیت تودهﻫﺎ را درک کردم٬ چون من خودم از طبقهﯼ زحمتکش بلند شدم و باعٽ افتخار و سربلندی من می باشد و امیدوارم که آنها هم مرا از آن خلق بدانند و افتخار کنند فرزندشان در این راه قدم برداشته. چون من وقتی که خودم را شناختم و به اصول مارکسیسم ــ لنینسم پناه بردم خودم را نجات یافته دانستم٬ چون می دانستم که راه حقیقت را یافتم و فهمیدم که آینده از آن زحمتکشان است و قدرت او خیلی بزرگ است. وقتی که من استٽمار زحمتکشان را به وسیلهﯼ سرمایهﺪاران زالوصفت می دیدم٬ دلم می خواست که مغزشان را داغان کنم. اما این روش را مبارزه با فساد٬ فقر٬ ظلم و فلاکت زحمتکشان نمی دانستم٬ چون به قدرت خلقﻫﺎ ایمان داشتم. این را تاریخ می گوید و ٽابت شده است که آینده از آن زحمتکشان است و وقتی که زحمتکشان جهان متحد شوند هیچ چیز و هیچ کس نمی تواند در مقابلشان مقاومت کند٬ چون هیچ نیروئی مستحکم تر از این نیروی عظیم نیست٬ چون من باز هم می گویم که این تودهﻫﺎ پیگیرترین طبقهﺍﯼ هستند که علیهﯼ امپریالیسم و بورژوازی زالوصفت می ایستند. امیدوارم که اگر شهادت در راه طبقهﯼ کارگر نصیب من شد٬ طبقهﯼ کارگر مرا از آن خود بداند و جان ناقابلم را در این راه بپذیرد٬ چون فقط یک جان ناقابل داشتم و توانستم در این راه فدا کنم و اگر این افتخار نصیب من شد٬ پدر و مادر و خواهر و برادران من بدانند که من راه درستی را انتخاب کردم و برای من ناراحت نباشند و گریه نکنند٬ چون فقط تنها من نیستم و نبوده ام که در این راه مبارزه می کردم٬ بلکه من از دیگران سرمشق گرفتم و مبارزه با این زالوصفتان را از مبارزین آموختم و اگر خواستید که برای من ناراحت بشوید به یاد آن پدر و مادر و برادرانی بیافتند که چگونه مقاومت کردند و می کنند.

به هر حال این چند خط را به عنوان وصیت نامه نوشتم. امیدوارم که زحمتکشان مرا در این راه پذیرا باشند.

به امید آزادی طبقهﯼ کارگر جهان!

نابود باد امپریالیسم و نظام سرمایهﺪاری!

به امید پیروزی تمام خلقﻫﺎﯼ جهان و جامعهﺍﯼ بدون استٽمار و استبداد!

حسین مورخ ١٧/١٢/٥٩

Print Friendly, PDF & Email