برگ نخست / حزب کار ایران / جانباختگان / رفیق داریوش انصارﯼ

رفیق داریوش انصارﯼ

رفیق داریوش انصاری زندگی خویش را از اعتصابﻫﺎﯼ قبل از انقلاب آغاز کرد و نقشی بسیار فعال در به راه انداختن تظاهراتﻫﺎﯼ دانش آموزی هنرستان صنعتی بجنورد داشت. در اوائل پیروزی انقلاب برای حفظ دستاوردها به کار در جهاد سازندگی و مواظبت از شهر و ……. مشغول گشت. او همیشه با افتخار از گذشتهﯼ خویش سخن می گفت:

“من هیچگاه تسلیم سیاستﻫﺎﯼ تفرقه افکنانه آنها نمی شدم” و به راستی او کسی بود که می خواست به خلق خدمت کند و وقتی با بی عملی این نهادها و سعی آنها در حفظ نظام حاکم بر جامعه و از طرفی با تنگ نظریﻫﺎ و سوسوهای اختناق روبرو گشت٬ آنها را ترک کرد.

رفیق راه روشن پیروزی خلقش را در  م- ل و حزب پیشتاز طبقهﯼ کارگر ایران٬ حزب کار ایران یافت. زمستان ٥٨ با حزب کار ایران آشنا شد و همانسال نیز دیپلم خود را گرفت و در قسمت دانش آموزی مشغول فعالیت گردید. آنچه در اولین برخورد با او جلب توجه می کرد٬ احساسات پرشور و قلب خشمگین و سوزانش بود. هنگام سخن گفتن از حزب و از مبارزه٬ حرکات دستش آن چنان با قیافهﯼ پر ابهتش هماهنگ می شد که همه را در خویش غرق می ساخت. رفقائی که در اردوئی با او آشنا شده بودند٬ می گفتند: “ما همیشه فکر می کردیم افراد پرشوری همانند صمد و گلسرخی دیگر پیدا نخواهند شد ولی کوچک ترین رفتار داریوش خاطرهﯼ آنها را به خوبی زنده می کند٬ حزب ما باید به داشتن چنین رفقائی افتخار کند.”رفیق داریوش بر سر اصول سازش ناپذیری و سرسختی بسیار داشت و گاه ساعتﻫﺎ با یک رفیق در مورد حفظ اصول حزب بحٽ می نمود٬ مدت زیادی از فعالیتش برای حزب نگذشته بود که در میان تمام دوستانش به عنوان یکی از مستعدترین افراد که جان در راه انقلاب گذاردهﺍنده معرفی گشت. طبعی شوخ و سرزنده داشت. آن چنان که از هم صحبتی با او هیچگاه خسته نمی شدی. رفیق خستگی ناپذیر در پذیرش مسئولیت و برطرف نمودن ضعفﻫﺎﯼ حزب کوشش می نمود و شاید اغراق نباشد اگر بگوئیم بسیاری از فعالیتﻫﺎﯼ حزبی با وجود او تکمیل می شد. احساسات شورانگیز او به تودهﻫﺎ استعداد فراوانی را برای سرودن شعر و نقاشی دردهای اجتماع در او نهفته بود٬ خطی خوش داشت و مهم تر از همه در کارهای تودهﺍﯼ برجسته بود و تمام این خصائل باعٽ شد که در سال ٥٩ به عضویت  پر افتخار حزب طبقه کارگر ایران نائل آید. او همیشه می گفت: “بزرگ ترین لحظه در زندگی من سالروز آشنائی و عضویت من در حزب است.” و آنگاه که مرتجعین کمر به دستگیری ارزنده ترین رهبران مردم بست٬ رفیق داریوش در چنگال آنان اسیر گشت. در آن زمان اکٽر رفقایش میگفتند: “رژیم هیچگاه نمی تواند چنین روح بزرگی را در قفس کوچک اسیر سازد. “و روحیهﯼ شاداب و زندهﯼ رفیق در زندان به خوبی این ادعا را اٽبات نمود. او از ابتدا می دانست که باید برای مرگی پرافتخار خویش را آماده سازد و به رفقایش سفارش کرده بود که: “این مهم نیست که ما در بند محبوس باشیم٬ این است که حزبمان در بیرون جریان داشته باشد فکرتان را برای ما مشغول نسازید به کارهایتان فکر کنید٬ محکم باشید که ما ایستادهﺍیم آخرین پیغام او از زندان لبخند سرخش بود که به هنگام اعدام بر لبانش بسته بود٬ او به کارگران و دهقانان و به تمامی رفقایش پیروزی حتمی فرداها را نوید داد. سرب داغ رفیق داریوش را به خاک غلطاند. اما خاطرهﺍش نه در خاک بلکه در قلب همرزمانش و هزاران کارگر زحمتکش حفاظت خواهد شد. رفیق داریوش قلب خونین و پرطپش تپنده های رنجدیده و محروم ایران شد٬ اما از کار نیافتاد. (تاریخ اعدام: ٢٩ مرداد ٦۰)

یادش جاویدان و راهش پایدار

Print Friendly, PDF & Email