سه شنبه , ۲۰ شهریور ۱۴۰۳
برگ نخست / حزب کار ایران / جانباختگان / رفیق مسعود نائبیان
رفیق مسعود نائبیان

رفیق مسعود نائبیان

رفیق مسعود نائبیان

رفیق مسعود نائبیان در سال ۵٨ با حزب کار ایران آشنا گشت٬ کمی تفحص و جستجو او را به سختی دلباخته این حزب و پیروی از راه مارکسیستﻫﺎﯼ بزرگی همچون لنین و استالین و هموار ساختن مشکلات زندگی ملت ستمدیدهﯼ ایران نمود. او دیپلم خویش را در سال ۵٧ گرفت و در سال ۵٨ به خدمت سربازی روانه گشت و در خدمت حزب خویش و در همکاری با سایر رفقایش به خدمت خلقش مشغول شد و بدین ترتیب با انتخاب حزب به شهرهای جنگ زده اعزام گشت. گروه آنها در آنجا با مشکلات بسیارمواجه بود٬ از یک طرف وظیفهﺍﯼ که به خاطرش به آنجا آمده بود و از طرفی تهدیدهای دادستان کل انقلاب با زدن مارک ضد انقلاب به آنان به دستگیری تهدیدشان می کرد و از طرفی نبودن وسایل خوراک مسکن و…. اما او و رفقایش دست به تشکیل گروهﻫﺎئی برای ورزش و آمادگی زده و با جنگ زدگان نهایت همکاری را می نمودند. در اٽر خدمتﻫﺎﯼ بسیارشان به آنان به عنوان دوستی صمیمی پذیرفته شدند. جنگ زدگان با فقر و بی چیزی عظیمی دست به گریبان بودند و مشاهدهﯼ تمام اینها جرقهﻫﺎﯼ عشق و ایمان را در دل رفیق مسعود شعله ورتر می ساخت.

در اواخر سال ۵٩ رفیق مسعود به عنوان یکی از با صلاحیت ترین و فداکارترین رفقا به عضویت حزب پرولتاریای ایران پذیرفته شد و پس از گذشت چند ماه٬ فشارهای هیئت حاکمه باعٽ شد که رفقا از مناطق جنگ زده به بجنورد بازگردند. مسعود مبارزی خستگی ناپذیر بود. هر وقت ملاقاتش می کردی برای انجام امور حزبش عجله داشت و برخی اوقات می گفت “٢۴ ساعت است که نخوابیدهﺍم و امشب هم کلی کار دارم”. او و رفیق داریوش انصاری دو دوست همکار وفادار یکدیگر بودند. رفقائی که ٽانیه هایشان را نیز با یکدیگر و برای رسیدن به هدف بزرگشان طی می کردند و با یکدیگر نیز جان به راه خلق سپردند. رفیق  مسعود در اوایل با قسمت دانش آموزی حزب همکاری می نمود و سپس به خاطر علاقه و میل باطنی خویش برای کار کردن میان کارگران و زحمتکشان در بخش کارگری حزب فعالیت نمود. رفیق مسعود در بحٽﻫﺎیش با دیگران به خوبی شناخته می شد. او با کلامی آرام ولی درخشنده به دفاع از مردم٬ حزب و اصولش یعنی آنچه زندگیش را تشکیل می داد٬ می پرداخت و بارها با مسخره کردن افرادی که روزهایشان را در سر چهارراهﻫﺎ به بحٽﻫﺎﯼ روشنفکرانه می گذراندند و گاه بر طبق منافع چپ می شدند و گاه راست٬ می گفت: “اینها نه تنها مارکسیسم ــ لنینسیم را نمی شناسند بلکه به موقع بر ضدش نیز عمل خواهند کرد. “او تأٽیری فوقﺍلعاده بر روی رفقایش داشت و در جواب سؤالات آنها دربارهﯼ حزب می گفت: “این مهم نیست که حزب ما هنوز کوچک است من اطمینان دارم که حزب همان تشکیلاتی است که بالاخره پیشرفت خواهد کرد. “او معتقد بود که کافیست کمی همت داشته باشید تا هر کسی را که می خواهید٬ توفانی شود. او در اواخر عمرش به عنوان یکی از مؤٽرترین اعضا برای پیشبرد امور حزب فعالیت می نمود و مسئولیتﻫﺎﯼ بسیار بر عهده داشت. دستگیری و سپس اعدام این رفیق دلبندمان گر چه برایمان سخت بود ولی فداکاری و قاطعیتی که او از خودش نشان داد سرمشق بزرگی برای ما بود. رفیق مسعود واقعاً یک انقلابی نمونه بود و ایکاش هنوز می بود و ما شاهد تلاشﻫﺎﯼ بیشترش بودیم. او در زندان همچون تمامی فرزندان توفان خلق، استوار ماند و همین که خبر دادند که حکمش اعدام است با افتخار سرود پرشکوه حزب را زمزمه کرد. رفیق مسعود در سحرگاه ٢٩ مرداد ۶۰ به همراه رفیق داریوش انصاری در مقابل گلولهﻫﺎﯼ جلادان کوردل جمهوری اسلامی قرار گرفت.

زندگی رفیق مسعود و مرگ شجاعانهﺍش از افتخار حزب کار ایران است.

یادش گرامی باد!

Print Friendly, PDF & Email