سه شنبه , ۵ فروردین ۱۴۰۴
رفیق قدرت فاضلی عضو کمیته مرکزی و دفتر سیاسی حزب کار ایران

رفیق قدرت فاضلی 

رفیق قدرت فاضلی عضو کمیته مرکزی و دفتر سیاسی حزب کار ایران

قهرمانی٬ درخشان ترین تجلیات روح انسانی است که بدون شک از طبیعت انسانﻫﺎئی مایه می گیرد که از تعلق خویش به تودهﻫﺎﯼ خلق و از تعلق خویش به جامعهﯼ انسانی و ایدهﺁلﻫﺎﯼ با شکوه آن اهمیت قائلند. از این رو آگاهانه تمام نیروی خویش را که از قدرت لایزال خلق مایه می گیرد وقف مبارزه در راه این آرمان نموده و به قهرمانان فناناپذیر تاریخ مبدل می شوند.

» یک مرد بزرگ در حقیقت متقدم است زیرا دورتر از دیگران را می بیند٬ قوی تر از دیگران اراده می کند. او وظایف تاریخی را که جریان گذشتهﯼ تکامل فکری جامعه در دستور روز قرار داده است، حل می نماید٬ نیازمندیﻫﺎﯼ اجتماعی نوین را که تکامل مناسبات اجتماعی گذشته به وجود آوردهﺍند٬ نشان می دهد و ابتکار ارضای این نیازمندیﻫﺎ را در دست می گیرد. او قهرمانیست٬ قهرمان نه به این معنی که جلوی جریان طبیعی حوادٽ را می گیرد و یا می تواند آن را به مجرای دیگری بیاندازد٬ بلکه به این معنی که فعالیت او بیان آگاهانه و آزادنهﯼ جریان طبیعی و ضروری و ناآگاهانه است. «.(پلخانف)

رفیق ما قدرت٬ در زمرهﯼ این مردان نامی جنبش انقلابی است.او در سال ١٣٢٧ در خانوادهﺍﯼ زحمتکش به دنیا آمد و در طی دوران تحصیل خویش در تماس نزدیک با مردم زحمتکش و دهقانان تهیدست و محروم مازندران مکتب مبارزه را آموخت و اولین آزمون آن را در اعتصابات سال ١٣۴٨ دانشجویان دانشکده علم و صنعت ایران (هنرسرای عالی سابق) گذراند.

او در این اعتصابات به همراه فدائی شهید “سنجری” و تنی چند از رفقائی که بعدها به حزب کار ایران پیوستند٬ نظیر رفیق شهید جان برار روحی و …… این اعتصابات را که به برکناری ریاست دانشگاه (هنربخش) منجر گردید٬ با شایستگی تمام رهبری نموده و اعتصاب را تا تأمین حداکٽر خواستﻫﺎﯼ مطرح شده آن پیش برد.

رفیق قدرت فاضلی پس از پایان دورهﯼ دانشگاه و اخذ مهندسی مکانیک به کارزار مبارزهﯼ طبقاتی تودهﻫﺎﯼ رنج و کار روی آورده و با اندوختهﯼ علمی خویش تمامی زندگی غرور آفرین خود را وقف رهائی مردمی نمود که بند بند وجودش به آنها تعلق داشت. مدتﻫﺎ در اطراف زاهدان و در روستاهای سیستان و بلوچستان بدین منظور گذراند. در آنجا بود که برای اولین بار با سازمان مارکسیستی ــ لنینیستی توفان آشنا شد (١٣۵٢) و متعاقب آن در رابطه با رفقای سازمان که در پوشش “اکیپ تحقیقاتی سازمان برنامه” به تحقیقات روستائی اشتغال داشت٬ قرار گرفت و به همراه آنها تمامی هم خویش را صرف شناخت و تجزیه و تحلیل مناسبات حاکم بر روستاهای ایران نمود که اولین ٽمرهﯼ تلاش آنها تدوین رسالهﯼ معروف “مقدمهﺍﯼ بر تحلیل مناسبات اجتماعی و طبقات” بود که بعدها (دیماه ١٣۵٧) توسط حزب ما به چاپ رسید.

فعالیت رفیق در زاهدان عاقبت مأموران ساواک را جلب نموده و به دستگیری رفیق منجر می گردد. آدمکشان رژیم پهلوی او را تحت شکنجهﺍﯼ سخت قرار می دهند ولیکن او محکم تر و کار کشته تر از آن بود که آدمکشان پهلوی بتوانند از او چیزی در آورند. شکنجهﻫﺎ نتیجهﺍﯼ نداد و چون از او مدرکی به دست نیامد٬ اجباراً به آزادیش رضایت می دهند٬ اما از آن پس تحت کنترل قرار می گیرد و از آنجائی که دیگر قادر به ادامهﯼ فعالیت در زاهدان نبود به مازندران می آید و در آنجا در مدت کوتاهی موفق می شود که با تلاش شبانه روزی خود در جهت ترویج مارکسیسم ــ لنینیسم اولین حوزهﯼ سازمان را در مازندران به وجود آورد و این حوزه بعدها به یکی از پایهﻫﺎﯼ اساسی گسترش حزب در مازندران و گیلان مبدل گشت. به همت رفیق قدرت٬ بنیان کمیتهﯼ “احمد قاسمی” سازمان مارکسیست ــ لنینسیتی توفان پی ریخته شد. (این کمیته بعد از اولین کنگره و تا تشکیل “حزب کمونیست کارگران و دهقانان ایران” به حزب پیوست و بدین طریق در آن شرایط بحرانی به ستون اصلی حزب مبدل گشت).

همزمان با شروع فعالیت حزبی رفیق٬ جنبش اعتراضی مردم علیهﯼ رژیم شاه اوج تازهﺍﯼ گرفت و رفقای مازندران به رهبری رفیق قدرت در این برآمدهای تودهﺍﯼ نقش فعالی داشته و در پیشاپیش آن حرکت می کردند. نقش فعال رفیق در اعتصاب و تحصن معروف معلمین بابل و چند شهر مازندران٬ نقش ارزنده و تاریخی او در جریان “جمهوری دموکراتیک خلق آمل” (لازم به توضیح است که چند ماه قبل از انقلاب بهمن٬ شهر آمل در دست مردم قهرمان آن قرار گرفت و آنها خود راساً کنترل و اختیار شهر را به دست گرفتند و نام حاکمیت خویش را نیز “جمهوری دموکراتیک خلق” نهاده بودند. رفیق قدرت در آن هنگام به همراه سایر انقلابیون یکی از سازماندهندگان این جنبش بود که توسط حوزهﻫﺎﯼ حزبی متعددی که در آن مقطع در کنترل و هدایت خویش داشت٬ توانست  نقش ارزندهﺍﯼ در این جریان ایفا نماید). و هم چنین فعالیت خستگی ناپذیر رفیق در آستانه انقلاب در جنبش دهقانی مازندران که منجر به تقسیم زمین فئودالﻫﺎﯼ چندین روستای محمودآباد٬ آمل٬ بابل و ……. برقراری شورای دهقانی گردید٬ نمونهﻫﺎئی از فعالیت مستمر تودهﺍﯼ او می باشد. به ابتکار این رفیق٬ در شرایط مخفی و پلیسی رژیم پهلوی اولین چاپخانهﯼ مخفی حزب به وجود آمد که با تجدید چاپ برخی از آٽار ارزنده و فناناپذیر سازمان٬ قدمﻫﺎﯼ مؤٽری در اشاعهﯼ مارکسیسم ــ لنینیسم و مقابله با تئوریﻫﺎﯼ انحرافی و رویزیونیستی برداشته شد. از آن پس چاپ ارگان نیز به عهدهﯼ او قرار گرفت و تا روز قیام این وظیفهﯼ سنگین به دوش او بود. او در حقیقت موتور محرک حزب ما بود. از هر انگشت او هنری می بارید و تمام مشکلات در کف با کفایت او آسان می نمود. غیر ممکن برای او وجود نداشت. در امر سازماندهی نیز نمونه بود٬ هر جا مشکلی پیش می آمد این رفیق مشگل گشا بود. هر شاخهﺍﯼ که نیاز به تقویت و گسترش داشت او حاضر بود. نمونهﯼ این قدرت سازماندهی که در حزبمان زبانزد شد٬ مسئلهﯼ گیلان بود. پس از انقلاب٬ اواخر سال ١٣۵٨ مسئولیت گیلان به او واگذار شد و در مدت کمی حزب ما به همت و درایت این رفیق در آنجا نیز چون مازندران از رشد چشمگیری برخوردار شد. او یک دم آرام و قرار نداشت٬ صبح در ساری و آمل٬ ظهر در محمود آباد و چالوس٬ عصر در لاهیجان و آستانه و شب همان روز در رشت بود. همهﯼ زندگی این رفیق حزب و سازمان بود٬ او برای خود زندگی نمی شناخت٬ زندگی او زندگی حزبی بود. علاوه بر شخصیت زبدهﯼ حزبی٬ او جذابیت دیگری نیز داشت که ویژگی خاصی به او می بخشید٬آن هم چهرهﯼ دوست داشتنی و سخنان دلنشین او بود که در همان نخستین ساعات آشنائی همه را شیفتهﯼ خود می کرد٬ گوئی که دوستی دیرینه و قابل اعتماد است ومی توان با او هر مطلبی را در میان گذاشت. با شخصیت و متواضع بود که رنگ تفرعن و خودپسندی در او دیده نمی شد٬ انسان در کنار او اعتماد به نفس می یافت و هرگز از محاورت با او خسته نمی شد٬ شکیبا و حلیم بود و این خصائص از او علاوه بر رهبری ارزنده٬ انسانی بزرگ و دلنشین نیز ساخته بود.

Print Friendly, PDF & Email