برگ نخست / حزب کار ایران / جانباختگان / رفیق حسن حسنی (بابک)

رفیق حسن حسنی (بابک)

مختصری از زندگی مبارزاتی رفیق( بابک) محمد حسن حسنی عضو کمیته مرکزی

 بار دیگر چنگالهای خونین بورژوازی از آستین رژیم خمینی بیرون آمد ورفیق محمد حسن حسنی یکی دیگر ازاعضای کمیته مرکزی حزب کار ایران را پس از ماهها حبس وشکنجه به قتل رساند.

 رفیق محمد حسن در یک خانواده زحمتکش آذربایجانی بدنیا آمد وبادردها رنجها و شادیها وآرزوی آنان بزرگ شد. وسپس تمام انرژی خود را وقف طبقه کارگر و زحمتکشان نمود، با احیاء حزب کارایران در سال 1356 به حزب کار ایران پیوست واز آن پس با نام “بابک” در رده یکی از فعالین خستگی ناپذیر جنبش کارگری و کمونیستی ایران قرار گرفت. همزمان با جنبش دمکراتیک مردم ایران برای آزادی واستقلال وبا خیزش عمومی مردم تبریز و در29 بهمن 56 کمیته 29 بهمن حزب تشکیل گردید که رفیق بواسطه پیوند با آذربایجان و رفقای تبریز در هسته مرکزی این کمیته قرار گرفت ودر مبارزات مردم بر علیه رژیم شاه فعالانه شرکت نمود.                                                                                                                

در این هنگام رفیق بابک ، کارگر کارخانه “کچ ساران ” (جاده ساوه ) بود و بواسطه فعالیت سندیکا ئی چند بار توسط ساواک مورد تهدید قرار گرفت اما قدرت جنبش توده ای بقدری بود که تهدیدات ساواک نتوانست از مرحله حرف تجاوز نماید و او بواسطه مبارزات متهورانه اش برای احقاق حقوق کارگران و تلاشی سندیکای زرد به ریاست سندیکا و پس از ایجاد شورای کارخانه به ریاست شورای کارخانه انتخاب گردید.                                                                                                                                             

از آنجا که رفیق بابک قبل از آن نیز در کارخانجات متعددی کار کرده بود. در حول و حوش خویش کارگران فعال بسیاری را جمع کرده بود و به آنها آموزش سوسیالیستی میداد.رفقای شهید قهرمان که در آستانه انقلاب در نبرد خیابانی بر علیه رژیم وابسته سلطنتی بشهادت رسیدند، رفیق  اقتدارمنش و رفیق عرفانیان، از جمله رفقایی بودند که توسط رفیق بابک در یک حوزه حزبی سازمان یافتند.رفیق اقتدارمنش نیز به نوبۀ خود از آنجایکه در شهرک اکباتان کار میکرد،با هدایت دفیق بابک توانست تاسیرزیادی بر روی کارگران این شهرک گذاشته و مبارزات آنها را هدایت نماید.رفیق بابک در آستانه انقلاب بنحو چشمگیری در گسترش مبارزات کارگران تهران نقش داشته و از چهره های فعالی بود که توانست بواسطه ارتباطات  گسترده ای مه با کارگران مبارز ایران داشت،ایده تشکیل شورای کارگری بجای سندیکا را به درون کارگران برده و در اعتلای مبارزات آنها نقش ایفا نماید. همچنین بابک اولین سخنران علنی حزب ما بود که مراسم شهادت دکتر تقی ارانی در ًابن بابوبه ً که از سالها دیکتاتوری شاه بای اولین بار(هفته فبل از انقلاب)به همت حزب ما ترتیب یافته بود،مراسم را رهبری میکرد. در این روز اوباشان حزب توده خاۀن که برای عوامفریبی و سواستفاده از نام بزرگ ارانی به آنجا آمده بودند به محض شنیدن واژه های سوسیال امپریالیسم روس و نوکران بومی آنها از میکروفون که رفیق بابک سخن میگفت،به او یورش آوردند تا از افشای باند خویش به ضرب چاقو و چماق ممانعت کنند که با فداکاری رفیق شهید عرفانیان توطیۀ این اوباشان در آن روز خنثا گردید.                                                                                                                                                 

رفیق بابک در آستانه انقلاب به همراه تنی چند از فعالین کارگری که سمت نمایندگی کارخانجات خود را بعهده داشتند هسته اولیه “شورای موسس کارگران ” ایران را بوجود آورا. آین شورا بسرعت توانست در میان کارگران ایران جای خود را باز کرده و به یک تشکیلات واقعی کارگری بدل گردد.سندیکاها و شوراشای کارگری متعددی به این شورا پیوستند و شورا موجودیت خود را با گشایش خانه کارگر بدست توانای کارگران با انتشار بیانیه که حاوی 24 ماده از خواستهای کارگران بود اعلان داشت. رفیق بابک اولین سخنگوی “شورای موسس …” بود که بیانیه شورا را در حیاط خامه کارگر ” قراَت نمود که با شادی فراوان کارگران مواجه شد.”شورای موسس …”که به سرعتگسترش یافته بود به تدارک اولین جشن کارگران ایران(اول ماه مه)که پس از یرنگونی شاه برگزار میشد،پرداخت و با ارتباط با سندیکاها و شوراهای کارخانجات تهران آنها را برای شرکت در این نمایش قدرت کارگری آماده میکرد.رفیق بابک در این تلاش،چهره بزرگی بود که بی وقفه ساعتها و گاهی بدون استراحت و خواب به سازماندهی این کار عظیم مشغول بود.

در آن روزها همهَ روشنفکران ایران و خصوصآ روشنفکران ایران طرفدار “خط 3 “به شورای موسس روی خویش نشان داده و هر یک از سازمانهای سیاسی وابسته به این خط برای تصاحب این تشکیلات با نفوذ کارگرای دندان طمع گروهی خویش را تیز کردند و بدون در نظر گرفتن منافع کارگران ایران و تنها برای نفع گروهی و سازمانی خویش آنجا که دیگر نتوانستند آنرا تصاحب نمایند مطابق منطق   “دیگی که برای من نمی جوشد سر سگ در آن بجوشد” آنرا دریدند و بدین طریق ضربتی جبران ناپذیر به طبقه کارگر ایران زدند. در آستانه جشن اول ماه مه در جلسه عمومی “شورا…” نمایندگانی بعنوان مسؤلین راه پیمایی انتخاب شدند که شب قبل از جشن با پیوستن چریکهای فدایی به شورا که شب قبل از جشن با پیوستن چریکهای فدایی به شورا که تا آنموقع در تدارک برپایی میتینک در زمین چمن دانشگاه بودند،دست در دست یازمانهای غوف و خصوصآ سازمان سازمان پیکار بر علیه نمایندگان منتخب شورا و در غیاب آنها شوریدند و طی جلسه اس مخفی انتخابات قبلی را باطل کرده و عده دیگری را انتخاب کردند. آنها در این حرکت ضدشورایی خود حتی امضا شورا را نیز از باند رول های راهپیمایی حذف کرده و به جای آن نام ناشناخته ًکمیته برگزاری جشن اول ماه مه ً را نوشتند تا نام شورا نیز بدینوسیله بهمراه منتخبین واقعی آن حذف گردد.اما علیرغم این توطة ها جشن با شکوه تماه برگزار شد و صدها هزار کارگر ایران به ندای شورا پاسخ داده و در این راهپیمایی تاریخی قدرت لایزال خود را نشان دادند. راهپیمایی تاریخی قدرت لایزال خود را نشان دادند. راهپیمایی مه در تاریخ جنبش کارگری ایران بینظیر بود.

پس از این راهپیمایی توط+ة برای در هم شکستن شورا متوقف نشد. سازمان پیکار برای در هم شکستن شورا.

.. در نشریه خود با انتساب شورا به سازمان خویش حرکت مستقل شورا را مورد شک و تردید قرار

 داد و چاره ای نماند تا شورا بر علیه این حرکت گروهی سازمان پیکار موضع گرفته و طی

اطلاعیه ای خود را از این سازمان منفک نماید.ایندوره از فعالیت شورای موسس یکی از بحرانی

 ترین دوره های حیاتش بود که رفیق بابک با صرف انرژی فوق العاده  و با درایت و کاردانی

 زیاد شب و روز خوذ را مصروف آن داشت و توانست بسیاری کارگران مومن شورا این

 دوره بحرانی را بگذراند. از هر یو حمله به شورا آغاز شد و همه مدعیان کارگری گه

 تا دیروز در صف ” شورای موسس …” شعر و سرود سراییده بودند و تابلوها و پوسترها انتشار

 داده بودند، یک شبه دشمنی خود را با شورا عیان ساختند. شورای موسس برای خنثا کردن

 تبلیعات”ضد شورایی…” و برای سازماندهی و هدایت غملی کارگران و ترویج اندیشه های کارگری

نشریه شورا را تحت مسولیت رفیق بابک منتشر ساخت. و از آن پس تا 30 خرداد رفیق بابک

 در راس ” شورای موسس…”قرار گرفت . در طی این دوران تظاهرات و فعالیتهای مستمر

 ً شورای موسس…ً که توسط او هدایت میشد وی را به چهره محبوب و دوست داشتنی کارگران

 ایران بدل نمود.

 

هیچ فعالیت کارگری نبود که رفیق بابک و شورا به نوعی در آن دخالت نداشته باشند.با هر اعتصاب و اعتراض کارگری، رفیق بابک پیوند داشت. اعتصاب و سازماندهی کارگران بیکار،اجلاس نمایندگان شوراهای کارگری ایران و صدها فعالیت کارگری دیگر شاهد حضور فعال رفیق بابک بودند.راهپیمایی با شکوه اول ماه مه سال 59 که از میدان راه ۀهن آغاز گردید با هدایت رفیق بابک یکی از موفق ترین جشنهای کارگری آن سال بود قطعنامه این راهپیمایی در میدان پاستور در میان فشار و حمله عناصر حزب اللهی که به منظور بر هم زدن این تظاهرات بسیج شده بودند. بر دوش کارگران عضو شورا و توسط این رفیق قراییت گردید.

در آستانه 30 خرداد پاسداران خون آشان خمینی بمحل کار رفیق بابک(گچ ساران) یورش آوردند

 تا وی را دستگیر کنند مه با یاری کارگران کارخانه موفق به فرار گردید.پس از آن رقیث در کارخانه ایران ناسیونال(سواری سازی،سالن جنوبی) به عنوان کارگر برق مشغول به کار شد.او در آن شرایطی که خفاش خون آشام جماران بالهای نفرعت بار رعب و وحشت خود را بر همه جا گسترده بود،در این کارخانه با ایجاد هسته کارگری اعتصابات و اعتراضات متعددی را براه انداخت که در گذشته گزارش پاره ای از این اعتراضات را تا آنخا که به لحاظ امنیتی مقدور بود، در نشریات توفان انتشار یافت. انتشار اعلامیه ضدرژیمی در یکی از متمرکزترین نقطه کارگری ایران رعب و وحشت بسیاری در دل مرتجعین ضدکارگری بوجود آورد و تمام تلاش آنها بکار افتاد تا این کانون انقلابی را کشف و خاموش سازند.رفیق بابک در این دوران پس از اخراج تنی چند از اعضای کمیته مرکزی که گرایشات راست را نمایندگی می کردند،در پلنوم وسیع حزب(تابستان 62) برای تقویت ترکیب کمیته مرکزی و افزایش ترکیب کارگری کمیته مرکزی به عضویت کمیته مرکزی حزب انتخاب گردید. از آن پس او با شایستگی تمام در این سنگر جدید مبارزه بی امان خود را بر علیه رژیم خمینی و برای آزادی و سوسیالیسم ادامه داد.اما این فعالیت عمر طولانی نداشت و پس از دومین ضربه وسیع به حزب در بهمن 61 توسط جنایتکاران رژیم خمینی شناسایی و دستگیر شد. رفیق بابک با رشادت و استواری تمام در این مدت شکنجه های غیرانسانی رژیم را تاب آورد و تسلیم جلادان خمینی نشد. به آرمان خویش خیانت نکرده و اراده پولاذین طبفه کارگر و نیروی لایزال آنها را در مقابل دشمنان حقیری که او را شکنجه میکردند نشان داد. او جان باخت و لیکن زانو بر زمین نزد و تسلیم نشد.رفیق بابک راهی را طی کرد که “بابا ” و “اسفند “ها و دهها جانباز حزب کار ایران با نثار جان گرانمایه خویش مشعل فروزان آنرا افروخته بودند. او،این کمونیست ارزنده که جز دو بازوی خوذ هیچ سرمایه ای نداشت. برای پاره کردن زنجیر اسارت طبقه کارگر بی هراس از شکنجه و مرگ راهی را پیمود که راه سرخ پرلتاریای ایران است.

ما با خاطره او عهد می بندیم که پرچم خونین حزب او را زمین نگذاشته و تا برقراری دنیای خالی از ستم با الهام از مبارزات او،با الهام از جانبازی و استقامت او پیش خواهیم رغت.

 

ننگ و نفرت بر قاتلان او،جاودان باد خاطره تابناک جانباختگان راه آزادی و سوسیالیسم.

کمیته مرکزی حزب کارایران(توفان) 27/ 4/ 1365

 

 

Print Friendly, PDF & Email