آنان علیرغم عشق به زندگی٬ از همه چیز خویش دست می شویند و در راه خلق جان می سپارند٬ مرگ با عزت و افتخار را پذیرفتهﺍند و رفیق منصور مختاری عضو کمیتهﯼ مرکزی حزب کار ایران٬ هم چون دهﻫﺎ رفیق دیگر حزبمان این مرگ را پذیرفت. او از اولین کمونیستﻫﺎئی بود که در دوران شاه به ما پیوست و به همراه رفیق فاضلی٬ رفیق جانبرار روحی و رفیق ذولفقار عمرانی تبار و ……… کمیتهﯼ احمد قاسمی سازمان مارکسیستی ــ لنینیستی توفان را بنیاد نهادند و پس از احیای حزب به صفوف آن پیوسته و همگی نیز در راه سعادت زحمتکشان جان گرامی خویش را نٽار کردند٬ ولیکن از آرمان خود دست نکشیدند و ٽابت نمودند که کمونیستﻫﺎﯼ واقعی بر خلاف رهبری حزب خائن توده ٽابت قدم٬ مؤمن و مبارزند و تحت هیچ شرایطی اصول عقاید خویش را زیر پا نمی گذارند.
رفیق منصور مختاری در اردیبهشت گذشته (سال ١٣۶۴)٬ پس از دو سال شکنجه توسط رژیم جنایتکار حاکم برایران اعدام شد و بدین طریق در کارنامهﯼ چرکین و خیانتبار خمینی و همدستان او جنایت دیگری ٽبت گردید. سال گذشته نیز رژیم خمینی با اعدام برادر او رفیق حسن مختاری به جرم عضویت در حزب کار ایران٬ درنده خوئی خود را به این خانوادهﯼ داغدار نشان داده بود.
یکی از پای می افتد٬ دیگری جایش را می گیرد و از این جهت است که حزب ما به حزبی شکست ناپذیر تبدیل گشته است. ما عمیقاً معتقدیم که بدون مبارزهﯼ قهرمانانه علیهﯼ ارتجاع و بدون جانفشانی و مقاومت حماسهﺍﯼ٬ پیروزی میسر نیست. کلیهﯼ موفقیتﻫﺎﯼ حزب ما٬ ایستادگیش در مقابل ارتجاع و انسجام آهنینش در پرتو رهبری خردمندانهﯼ آن و روحیهﯼ پیکار جویانهﺍش حاصل گشته است. ما پیکر غرقه به خون رفقای شهید را به خاک می سپاریم و با زنده داشتن یاد آنها و با الهام از مبارزات آنها با افراشتن پرچم سرخ کمونیسم٬ نبرد را تا پیروزی نهائی ادامه خواهیم داد.
این جانفشانیﻫﺎ ما را در مبارزاتمان مصمم تر و تودهﻫﺎﯼ مردم را خشمگین تر و روز انتقام خلق را نزدیک تر خواهد نمود. پیکار خلق با این جانفشانیﻫﺎ هر روز شعله ور تر می گردد.
(اطلاعیه دفتر خارجی حزب کار ایران – خرداد ۶۴)
توضیح آن که به هنگام انتشار کتاب٬ هنوز زندگینامهﯼ رفیق به دست ما نرسیده بود و لذا ففط به درج عین اطلاعیهﯼ دفتر خارجی بسنده نمودیم.
و.تو توفان
بتاز ای پر ٽمر توفان
که در گرد و غبارت
اتحاد خلقﻫﺎ پیداست
و من می بینم و دیدم
که از آغاز این جنبش
که شوری مردمی دارد
غول ارتجاع لرزید و می لرزد
وبا پیوند دیرینی
که با دهقان و نسل کارگر داری
هزاران کاوهﯼ آهنگر دیگر
که از سندان آنها
مشتﻫﺎشان
همت و مردانگی و درک و حریت
همی بارد
به زیر پرچم خونین خود داری
خدا را هم از آن عرش طلائیش به زیر آور
بگردان در ره پر افتخار خویش او را به سر هر کوچه و بازار
که بشناسد مردم سمبل دزدی و نیرنگ و ریاکاری
در این دوران
ز خوبیﻫﺎ نشانی نیست در اینجا
خدای ما بود در خواب
محبت پشت کوه قاف
عشق در محبس
و اما نعرهﻫﺎﯼ کودکان کُرد را
تنها تو می دانی و می فهمی
ولی افسوس و صد افسوس
که اینان این زعیمان “با شرفﻫﺎ” بی رسالتﻫﺎ
به جای نان و آزادی
برایش بمبﻫﺎ از آسمانﻫﺎ
هدیه می دادند و خواهند داد
******************
و تو توفان
رسالت را کنی تکمیل
و با یک اتحاد سخت با خلقت
بکش نابود کن این دشمنان نوع آدم را
و من از ماوراء دشتﻫﺎﯼ خون همی بینم
که فردا مرده ایران
تقاص خویش را از دشمنان خویش می گیرند
که فردا روز موعود است
همه با تو همه با هم
به سوی شهر پیروزی
به امید همان فردا و فردایﻫﺎﯼ دیگر
سیاهی می رود با خواری و زاری
ولی ما !
طلوع صبح می آید
شعر بالا سرودهﯼ یکی از هواداران جوان حزب است.