تاریخچه زندگی و عمکرد انقلابی رفیق حمید رضا
چیتگر (بهمنی)٬ تاریخچه حزب است
رفیق حمید رضا چیتگر٬ عضو دفتر سیاسی کمیته مرکزی حزب کار ایران و مسئول دفتر خارجی حزب٬ که در جنبش مترقی خارج از کشور بنام حمید بهمنی شهرت داشت٬ بدست باندهای ترور رژیم جمهوری اسلامی ایران به شهادت رسید . رفیق ارزنده ما حمید که نمونه از خودگذشتگی و جسارت انقلابی در راه آرمان مقدس حزبمان بود٬ در روز سه شنبه ١٩ ماه مه برای ملاقاتی در وین به اطریش سفر کرد و در پی این سفر بود که کلیه نشانه ها و رد پای او محو گردید. دوماه تلاش و کوشش حزب و رفقا و نیروهای مترقی و انقلابی دیگر که به سرنوشت رفیق ما علاقمند بودند و برای یافتن وی از هیچ کمکی فروگذاری نمیکردند بی نتیجه ماند تا اینکه در روز جمعه ١٧ ژوئیه پلیس اطریش اطلاع داد جسد ناشناسی در یکی از خانه ها ی محله شماره ٣ وین پیدا شده است که میتوانند متعلق به حمید رضا چیتگر باشد. متاسفانه پس از شناسایی جسد از سوی رفقا و خانواده وی این حقیقت تلخ تایید شد. همه شواهد و قرائن و داده های گردآوری شده٬ از یک ترور از پیش آماده شده حکایت دارد که دست خون آدمکشان رژیم و سفارت جمهوری اسلامی در اطریش بخوبی از آن پیداست.
رژیم درمانده ملایان٬ چون درنده ای زخمی.آنچنان هار گشته است که دامنه ترور وحشت را به آن سوی مرزهای میهن نیز گسترش داده و روزی نیست که از جنایت تازه ای بدست آدمکشان اسلامی در گوشه ای از جهان خبر نرسد.
به قتل رساندن رفیق حمید چیتگر نشان داد که این جانیان برای جنبش انقلابی چپ٬ شیوه تازه ای که با ترورهای خیابانی تا کنونی تفاوت دارد در پیش گرفته اند. اما در این مبارزات دولتهای امپریالیستی غرب به خاطر منافع بیشمار اقتصادی و بخاطر ماهیت عمیقا ضد کمونیستی حاکمان اسلامی٬ در مقابل این آدمکشان گذشت کرده و در واقع به آنان آزادی عمل داده اند. در کنار سفارتخانه های جمهوری اسلامی که به عنوان لانه تبهکاری و ترور رسوا شده اند٬ مراکزی نیز در کشورهای غربی در اختیار این مزدوران قرار دارد که در آنها به برنامه ریزی و اجرای عملیات ترور و سرکوب مشغولند. فعالیت این مراکز تا آنجا گسترش یافته است که مطبوعات غربی برخی از آنها را کشف کرده و در برابر افکار عمومی افشاء نموده اند.
در برابر یورش بی امان جمهوری اسلامی٬ تنها با یگانگی نیروها و وحدت عمل میتوان ایستادگی کرد و نقشه های شوم این جانیان را که میخواهند با ترور انقلابیون و از میان برداشتن فیزیکی رهبران برجسته ای چون رفیق گرامی ما حمید رضا چیتگر٬ بذر ترس و وحشت در میان جنبش مترقی و انقلابی خارج از کشور بیافشانند و این جنبش را تضعیف کنند خنٽی نمود.مراسم شکوهمند بخاک سپاری رفیق حمید رضا چیتگر در پرلاشز پاریس٬ راهپیمایی موفقیت آمیز هشتم ماه اوت در فرانکفورت٬راهپیمایی هلند٬ راهپیمایی در استکهلم٬ آکسیون اعتراضی در برابر سفارت رژیم اسلامی در وین و ………… نخستین واکنش جنبش مترقی و انقلابی در خارج از کشور بود و این از شرایط کنونی ناشی میشود٬ چرا که باید با اتحاد عمل خود در قطع چنگالهای خونین و نزدیکتر نمودن سرنگونی ناگزیر رژیم ددمنش اسلامی سهیم باشد.
واپسین دیدار……………………
ساعت ده و نیم صبح روز شنبه هستم ماه اوت – نزدیک به چهار نفر که بیشتر آنها ایرانی هستند٬ با چهره های گرفته بتدریج در کنار متروی “پرلاشز” گرد آمده اند. رهگذر های پاریسی کنجکاوی شان جلب شده است که این گروه برای چه اینجا هستند. اینان رفقا٬ بستگان و دوستان٬ شخصیتها و نمایندگان احزاب و سازمانهای سیاسی ایرانی و خارجی هستند که آمده اند تا برای آخرین بار به رفیق حمید چیتگر بدرود بگویند.
“برلاشز” که کمونارهای افسانه ای٬ بزرگان فرهنگ و هنر و شخصیتهای جهانی را در خود جای داده است٬ امروز را نیز باید در خاطره خود حفظ کند. چرا که میزبان همیشگی رفیقی خواهد شد که٬ از دست دادنش نه تنها رفیق همسر و همرزمانش بلکه همه آنهایی را که با او آشنایی داشتند و بگونه ای با او در ارتباط بودند٬ اندوه زده و سوگوار نموده است.
ولی نیز همه آنهایی که حمید را شناخته اند – و بیش از همه همرزمانش – از حمید آموخته اند که چگونه اندوه از دست دادن یک رفیق و رزمنده را به نیرویی بیشتر در پیکار با حاکمان جنایتکار اسلامی تبدیل نمایند و این را بخوبی میتوان در چهره خشمگین تک تک این سوگواران دید.
در گرداگرد سوگواران – ماموران پلیس فرانسه با یا بدون لباس فرم به چشم میخورند. شاید اضطراب از طغیان همین خشم است که پلیس فرانسه این چنین نیرو بسیج کرده است.
اتوموبیل حامل تابوت از راه میرسد. تابوت رفیق٬ پوشیده با پرچم سرخ حزب که بر روی آن جمله “پرولتاریای جهان متحد شوید”خوانده میشود٬ در میان حلقه های گل از پشت شیشه پیداست. چگونه میشود باور کرد که حمید که همیشه در حرکت بود و لحظه ای آرام نداشت٬ اینک در این تابوت سنگین برای همیشه آرام گرفته باشد و دیگر هرگز جنب و جوش او را نبینیم و صدای خنده هایش بدلهایمان ننشیند.
گروهی از همرزمان حمید٬ با لباسهای یک شکل – دختران با پیراهن سرخ و شلوار سیاه٬ پسران با پیراهن سرخ و شلوار سیاه – و همه آنها با تصویری از حمید بر سینه خود٬ به عنوان گارد احترام رفیق در پیشاپیش اتومبیل جای گرفتند. دو تن از آنها با تصویر بزرگی از حمید در جلو و بقیه رفقا با حلقه های بزرگ گل٬ بستگان و نزدیکان و گروه سوگواران را که بدنبال اتومبیل هستند٬ بسوی گورستان میبرند. نوای اندوهبار مارش عزای شوپن٬ بر شکوه این واپسین دیدار با حمید افزوده است. در فاصله ١۵۰ متری محل خاکسپاری٬ تابوت حمید بدوش همرزمان وی جای میگیرد. چه بار سنگینیست برای یارانش٬ به زحمت قدم برمیدارند٬ مگر میشود با پای خود رفیقی را که به مرگش باور نداری٬ برای سپردن به خاک ببری؟. در محل یک دقیقه سکوت میشود٬ آنگاه سرود انترناسیونال – نخست از سوی گارد احترام و سپس با صدای همه – طنین افکنده٬ رفیقی از لاهوتی٬ شاعر کمونیستی که حمید به او علاقه بسیار داشت٬ با صدای گیرا و پرکشش این شعر را میخواند:
“ایران من
بشنو آواز مرا از دور
ای جان جانان من
اولین الهام بخش و
آخرین پیمان من
کشور پیر من
اما پیرعالی شان من
طبع من٬ تاریخ من٬ ایمان من٬ ایران من”
صدای پرتوان و آهنگین رفیقی دیگری جلب توجه میکند. این رفیق از سوی دفتر خارجی حزب٬ از سوی همه رفقا و یاران حمید٬ برای همه از حمید میگوید:
نتوان کشت بدین گونه بدلها امید خلق رزمنده ما جنگی روئینه تن است
بار چون رعد خروشند جوانان وطن خاک ایران پرمردان یل و شیر زن است
امروز رفیقی را به خاک میسپاریم که نامش برای ما کمونیستها مظهر جاودانه شهامت٬ از خود گذشتگی و انسانیت بوده و در برگیرنده همه آن خصائل و صقاتیست که شایسته یک کمونیست واقعی و انسانی میباشد.
عشق بیکران او به نوع بشر و به زحمتکشانی که قلبش آکنده از مهر آنان بود٬ چنان نیرویی در او آفریده بود که آنرا ففط در قهرمانان میتوان یافت. این نیروی لایزال٬ که تمام هستی او را به نمونه زندگی یک انسان والا بدل کرد٬ مرگ او را نیز در خدمت بیدار کردن وجدان بشریت قرار داد.
فرزند یک خانواده متوسط شمال ایران که در تماس دائم با توده های کارگر و دهقان بود٬ بسرعت به معنای فقر عمیق تودهای رنج و کار پی برد. طی تحصیلاتس در دانشگاه٬ که امواج پیاپی خیزشهای انقلابی ایران را به لرزه درمیاورد٬ حمید به این حقیقت واقف شد که تنها یک انقلاب اجتماعی که آزادیهای دمکراتیک واقعی را در ایران برقرار کرده و حقوق برابر همه افراد را در بهره مند شدن از ٽروتهای فرهنگی و اقتصادی کشور تضمین نماید٬ قادر خواهد بود جوابگوی مسائل بغرنجی باشد که در مقابل تودهای وسیع و ستمکش خلق قد بر افراشته اند. او ایمان داشت که چنین انقلابی تنها تحت رهبری طبقه کارگر و ستاد پیشرو آن امکان پذیر خواهد بود.
در آن دوران که بحران عظیمی جنبش چپ را فراگرفته بود٬ کم بودند کسانی که اهمیت یک فعالیت مداوم٬ خستگی ناپذیر و دشوار را در جهت بالابردن آگاهی تودهای رنج و کار و متشکل کردن مبارزاتشان درک میکردند. حمید در شمار نادر انقلابیونی قرار داشت که از همان ابتدا با مرزبندی با هر گونه نظریات انحرافی به لزوم مبارزه منسجم و متحد تودهای رنج و کار پی برد و اعتقاد یافت کسانی که شیوه ترور را به مٽابه تنها راه برون رفتن از تضادهای اجتماعی میپندارند٬ از این اصل مسلم تاریخ رهایی زحمتکشان تنها بدست خودشان امکان پذیر است٬ دور میمانند.
امروز رفیق ما قربانی ترور رژیم درمانده ایست که در تروریسم غرق شده و مورد نفرت و انزجار مردم ایران و جهان است. رژیمی که از همان ابتدا برای ٽبات بخشیدن به قدرت جهنمی خویش شیوه ترور و سرکوب را در پیش گرفته٬ و امروز نیز راه دیگری را برای نجات خود نمیبیند به جز غرق شدن بیشتر در منجلاب ترور و ددمنشی٬ و بدین ترتیب سرعت بخشیدن به مرگ ناگزیر خود و روبیده شدن از صحنه گیتی و بشریت.
حمید مجسمه وجدان بشری بود. او با تمام نیروی خود بر علیه بیعدالتی و جور و ستم٬ هر کجا که بروز میکرد٬ به مبارزه برمیخاست و برای آنکه بهتر و سریعتر به راه درست برسد لحظه ای از آموختن نمی ایستاد. او کوشش میکرد هر روز بیشتر افق دانش خود را توسعه بخشد و به درجات بالاتری ا زعلوم و فنون اجتماعی٬ اقتصادی ادبیات و فلسفه دست یابد. حمید به فلسفه ماتریالیسم دیالکتیک و اصول جهانشمول مارکسیسم – لنینیسم٬ به مٽابه تنها سیستم فکری که صرفا به توضیح علمی جهان اکتفا نکرده٬ بلکه در صدد تغییر انقلابی آن به نفع زحمتکشان است٬ عمیقا اعتقاد داشت. از اینرو او همواره به ترویج اصول مارکسیسم لنینیسم علاقمند بوده و در این زمینه با انتشار جزواتی در مورد آموزش سوسیالیسم بزبان ساده برای کارگران به اشاعه اصول کمونیسم میپرداخت. او که مقالات٬ جزوات و کتابهای سیاسی و اجتماعی متعددی نوشته بود٬ هرگز نمیتوانست از پیشرفتهای عظیم علوم و فنون عصر حاضر بی خبر بماند و به همین دلیل به شرکت کردن در کارهای پژوهشی – علمی در کنار فعالیتهای سیاسی خویش ادامه میداد.
پر واضح است که چنین شخصیتی مورد بغض و کینه رهبران کور دل و خرافه پرداز و خون آشام حکومت اسلامی ایران قرار گیرد. حمید دقیقا در قطب مخالف آن بخش از اجتماع ما قرار داشت که نمایندگان فکریش حیواناتی نظیر خمینی. رفسنجانی٬ منتظری٬ خامنه ای٬ اردبیلی٬ مشکینی٬ گیلانی و امٽالهم هستند٬ که تخصصشان جن گیری٬ مفتخوری و مردم فریبی شکنجه های حیوانی٬ سنگباران٬ قتل و مٽله کردن و صدها نوع جنایت و وحشیگری دیگر است. کسانی که سالیان سال از دریوزگی درگاه شاهان٬ خوردن مال یتیمان و سرقت شرعی اموال مردم ارتزاق میکردند٬ خودفروختگانی که در تمام طول تاریخ جزء لاینفک زورگویان حاکم بر مملکت بودند٬ طبیعیست که با افرادی چون حمید٬ این مظهر پاکی و صداقت٬ خودگذشتگی و انسانیت دشمنی بورزند وبرای از میان برداشتن او توطئه بچینند. این آدم نمایان حیوان صفت اساسا با نوع بشر دشمنی دارند و این کینه بطرز وحشتناکی در کشتار صدها هزار نفر در مناطق جنگی٬ ارسال نوجوانان و کودکان بر روی مینهای میدان جنگ٬ اعدامهای جمعی و ترور مخالفین در داخل و خارج از کشور٬ و گروگانگیری و کشتار افراد بیگناه از طریق بمب گذاری و همکاری با گروههای تروریستی در ممالک دیگر تظاهر میکند. بشریت بندرت با چنین درجه ای از خوی حیوانی و ددمنشی رو در رو شده است. فجایعی از این قبیل را فقط میتوان در دوران فاشیستها و نازیهای عصر جدید و مغولهای دوران گذشته سراغ گرفت. مبارزات خستگی ناپذیر حمید بر علیه جنایتکاران حاکم٬ پاسخ و ضرورتی اجتناب ناپذیری بود که تاریخ٬ رسالت آنرا به عهده او گذاشته بود و مسلما همه کسانی که ذره ای از وجدان انسانی و آزاد اندیشی بر خوردارند چون او خواهند کرد.
اهداف مبارزه حمید صرفا به دفاع از منافع طبقه کارگر و زحمتکشان ایران محدود نمیشد٬ بلکه او رهایی بشریت را در مد نظر داشت. جنایات آخوندها حاکم بر ایران همطراز جنایات هیتلر و همدستان اوست و بی شک در آینده آنان همان گونه رفتار خواهد کرد که مستحق این جنایتکاران و دیگر جانیان ضد بشریت میباشد.
امروز که چهره کٽیف این خوک صفتان در مقابل جهانیان افشاء شده است. دیگر بر کسی پوشیده نیست که دولت آخوندها یک دولت تروریستی است که به سرتاسر جهان ترور و وحشت صادر میکنند و دیگر کسی نمیتواند به وقایعی که در ایران میگذرد بی اعتنا بماند. هر گونه همکاری با رژیم به هر بهانه ای که باشد٬ با اتخاذ هر گونه موضع بیطرفانه نسبت به این جنایتکاران٬ که نخواست و نه توان پایان دادن به جنایات خویش را دارند در همان صفحات ننگینی از تاریخ ٽبت خواهد شد که اعمال سرسپردگان و همکاران فاشیستها و نازیها ضد بشریت به ٽبت رسیده است.
رفیق شهید ما حمید با تجربه اندوزی از تاریخ مبارزات معاصر به صفوف کمونیستها پیوست. او به درستی آموخته بود که در تمامی جریانات اجتماعی جامعه٬ تنها کمونیستها٬ یعنی پیشاهنگان طبقه کارگر٬این انقلابیترین طبقه عصر ما٬ مدافعین واقعی و خستگی ناپذیر بشریت میباشند.
حمید در سال ١٣۵۵ به صفوف سازمان مارکسیستی لینیستی توفان پیوست. او در کنگره موسس حزب طبقه کارگران و دهقانان ایران که بعدها حزب کار ایران نامیده شد٬ شرکت جست و تحت رهبری حزب به سازماندهی مبارزات مردم بر ضد رژیم خون آشام شاه به فعالیت پرداخت. در جنبش انقلابی گسترده ای که به سرنگونی سلسله پهلوی انجامید٬ او همیشه در صف مقدم مردم قرار داشت٬هم در سازماندهی اعتصابات و تظاهرات و هم در رویارویی مستقیم با نیروهای مسلح اختناق و ضد انقلاب همواره حضور حمید به چشم میخورد. رفقایش هیچگاه شهامت نمونه وار او را در جریان حوادٽ جمعه سیاه فراموش نمیکنند. حمید در رهبری گروه بزرگی از تظاهر کنندگان نیروهای جهنمی شاه را به ستوه در آورد و همزمان٬ نجات زخمی شدگان را از میدان کارزار سازمان میداد. رفقایش فعالیتهای او را در جریان انقلاب بهمن که اولین شهدای حزب ما٬ رفقا عرفانیان و اقتدارمنش به شهادت رسیدند٬ هرگز از خاطر نخواهند برده و حمید همه جا درسهایی از شجاعت و قهرمانی بیادگار میگذاشت. خصائل انقلابی حمید مانع میشد که او٬ در زمانیکه نیروهای شیطانی ارتجاع برای در هم شکستن مطالبات بر حق مردم به مقابله برخاسته بودند٬ آرام بنشیند.
کمونیستها از نوع قهرمانان معمولی نیستند و حمید به مٽابه یک کمونیست آگاه و انسانی از سرشت ویژه فراموش نمیکرد که انقلاب کار وسیعترین تودهای مردم آگاه مردم است. او فراموش نمیکرد که برای پیروزی انقلاب باید رهبری طبقه کارگر را تضمین کرد٬ بهمین دلیل پیگیرانه برای تبلیغ و ترویج مارکسیسم – لنینیسم و سازماندهی طبقه کارگر ایران٬ تحت رهبری حزبش فعالیت میکرده. کارگران کارخانه “جنرال صنعتی” او را که یکی از فعالین تشکل شورای کارگری این کارخانه بود مسلما از یاد نخواهند برد. به یاد آوریم که این کارخانه از نخستین کارخانه های تهران بود که در آن اولین شوراهای کارگران نوجود آمده حمید که همواره در راس مبارزات قرار داشت٬ در خاطر آن گروه از آگاهترین کارگران سراسر ایران٬ که در تهران گرد آمده بودند تا با او شورای موسس اتحادیه سراسری کارگران ایران را تشکیل دهند٬ همیشه زنده خواهد بود.
بعد از انقلاب حمید در زمره نخستین کسانی بود که به طبیعت خونین و قرون وسطایی رژیم ملایان پی برد. او همچنین از نخستین کسانی بود که در مبارزه بر علیه این جنایتکاران به پا خاست. او بود که هفته نامه “جمعه” را بنیان نهاد. هفته نامه ای که در زمان خود نقش مهمی در آگاهی دادن به تودهای مردم ایفا نمود. در همین راستا بود که حمید در کنار رففا بابا و قدرت بر علیه گرایش راست در حزب به پاخاست و موفق شد نقش بسیار موٽری در پاکسازی صفوف حزب از عناصر متزلزل و نالایق که میکوشیدند لطف و ترحم رژیم ملایان را جلب کنند٬ ایفا نماید. در همین دوران بود که توسط مزدوران خمینی دستگیر و در سیاهچالهای اوین به بند کشیده شد و پس از تحمل شکنجه های وحشیانه در اوین موفق شد زندانبانان خود را بفریبد و برای ادامه مبارزه از چنگال مزدوران خمینی بگریزد. بعد از مدتی بر طبق پیشنهاد بابا و قدرت٬ کمتیه مرکزی حزب تصمیم گرفت که او را به ماموریت خارج از کشور بفرستد تا ضمن نمایندگی حزب در شورای ملی مقاومت مسئولیت تصفیه دفتر خارجی حزب را از وجود عناصر اپورتونیست و سازماندهی رفقای خارج از کشور و منسجم نمودن فعالیت واحدهای مختلف را نیز بعهده بگیرد.
عملکردهای کنونی واحدهای مختلف گواه زنده ای از موفقیت او در پیشبرد این وظیفه میباشد. در جنبش بین المللی کمونیستی نیز حمید در فاصله ای کوتاه با شرکت فعال در نشستهای مختلف کمونیستهای مارکسیست – لنینسیت٬ در چهار گوشه جهان به یکی از شخصیتهای شناخته شده و محبوب جنبش کمونیستی بین المللی تبدیل گردید.
گر چه از دست دادن رفقای کمیته مرکزی حزب٬ رفقا بابا٬ قدرت٬ بابک٬ منصور و حمید برای حزبمان دلخراش و فاجعه آمیز است ولی اندیشه آنان٬ اراده و روحیه آنان در قلب تک تک رفقای ما جاریست. مرگ افتخار آفرین چنین رفقایی نه تنها ذره ای خلل در اراده پیکارجویانه حزب ما وارد نمیکند٬ بلکه الهام بخش و محرک مبارزه بی امان و وقفه ناپذیر ما نیز میباشد. کمونیستهای ارزنده در مکتب این رفقا تربیت شده اند. کمونیستهایی که نمونه معلمین خود بوده و روحیه و درایت آنها را در خور دارند. امروز با داشتن چنین رفقاییست که حزب٬ علیرغم همه ضرباتی که متحمل شد٬ علیرغم از دست دادن سردارانی چنین بزرگ٬ در صحنه پیکار ایران در مقابل یورشهای وحشیانه رژیم خمینی مردانه تاب آورده و دمی از مبارزه نایستاده است. حضرات ملایان٬ ای حامیان سیاهی و تباهی٬ ای پیام آوران قتل و غارت و این پاسداران سرنیزه و چوبه دار٬ کافیست سرنوشت هیتلر و سالازار٬ دووالیه و مارکوس٬ محمدرضا شاه و بسیاری دیگر از جانیان از نوع خود را ببینید تا به سرنوشت محتوم خود پی برده و از وحشت مرگ بر خود بلرزید. از دیدگاه تاریخ شما محکوم به فنا شدن ابدی از صحنه گیتی هستید. طبقه کارگر ایران بدون تردید در انجام این رسالت تاریخی موفق بوده و شما را به جایگاه واقعی تان در گورستان تاریخ خواهد سپرد. ما کمونیستها نیز که به حق از مکتب حمید٬ بابا٬ قدرت٬ بابک و منصور درس میگیریم٬ در همه صحنه ها پا به پای براداران طبقاتی خود مبارزه کرده و برای برکندن ریشه های فاسد شما از خاک ایران٬ دمی باز نخواهیم ماند٬ تا هر چه زودتر صفحه تازه ای در تاریخ میهن ما گشوده شود که در آن خلق تحت رهبری طبقه کارگر صلح و شکوفایی٬ خوشبختی و بهزیستی عمومی را در ایرانی رها شده از چنگال غارتگران٬ شکنجه گران و در یک کلام از چنگال دژخیمان اسلامی٬ شاهنشاهی و امٽالهم بدست آورند. آری انتقام ما از دشمنان خلق همانا دیکتاتوری پرولتاریا ست. خاطره جاودانی رفیق گرامی ما حمید همیشه زنده خواهد بود و الهام بخش مبارزات ما در راه سرنگونی رژیم ملایان و نوید دهنده فردای روشن آزادی و برقراری جمهوری دمکراتیک توده ای و پیروزی سوسیالیسم در ایران خواهد گردید.
افتخار جاودانی بر حمید٬ افتخار جاودانی بر بابا٬ قدرت٬ بابک٬ منصور و همه شهدای حزب و همه شهدای کمونیست. افتخار بر همه شهدای خلق ما و آنانکه در راه محو ستم و استٽمار٬ در راه بر چیدن بساط ظلم و ستم حکومتهای جنایتکار مبارزه کرده و در پیشبرد آرمانهای خود فدا کردن جان نیز دریغ نمیورزند.
یاد رفیق حمید گرامی و راهش پررهرو باد!
مرگ بر رژیم فاشیستی – مذهبی خمینی!
زنده باد کمونیسم!
زنده باد حزب کار ایران(توفان)
آبان