رفیق شاهرخ اسفراینی زندگی سیاسیﺍش را از روزهای انقلاب آغاز کرد. وی یکی از رهبران دانش آموزان و از مؤسسین جامعهﯼ دانش آموزان بجنورد بود و اولین تظاهرات ضد سلطنتی دانش آموزان و دبیران بجنورد توسط او و دوستانش از دبیرستان دانش به پا خواست. رفیق روحی سازش ناپذیر داشت٬ او با تمامی مسئولین آموزش و پرورش که سد راهش می شدند مقابله می نمود و بارها به همین دلیل از مدرسه اخراج شده بود و از همین طریق تشکیل جلسات دانش آموزی را در سالن دبیرستان خویش کسب کرده بود. او و چندین دوستش به عنوان گردانندهﯼ آکسیونﻫﺎﯼ ضد رژیم شناخته شده بودند. ساواک که فکر می کرد با دستگیری این محرکین اصلی می تواند حرکت خروشان خلق را خاموش سازد٬ حدود ١٢ تن از دانش آموزان و دانشجویان را از جمله رفیق شاهرخ را دستگیر نمود. اما همزمان آنها در آموزش و پرورش بست نشستند که منجر به آزادﯼ شاهرخ گشت و در همان تحصن بود که رفیق شاهرخ سخنرانی کرد و گفت: “ما در زندان مانند شما مبارزه می کردیم و یک آن شعار دادن از یادمان نمی رفت”. روز پیروزی انقلاب٬ رفیق شاهرخ از جوانان فعالی بود که طرح حمله به شهربانی را پی ریزی کردند. با فرار شاه و رسیدن دوران حفاظت از دستاوردهای انقلاب٬ از افرادی بود که شب تا صبح به پاسداری از محلهﯼ خویش مشغول بود.
پس از افشاء شدن هر چه بیشتر ماهیت واقعی جمهوری اسلامی به سازمان مجاهدین خلق پیوست. اما روح رزمجو و پویای او راهی را می جست که به درستی قوانین تکامل جامعه را بیان نموده و قاطعانه طرفداری خویش را از حکومت طبقهﯼ زحمتکش اعلام دارد و این تفکر را در تشکیلات مارکسیستی ــ لنینستی حزب کار ایران یافت و از تابستان ٥٩ به فعالیت خویش در بخش کارگری حزب در بجنورد مشغول گشت.
رفیق، رادمردی بود که سرسختی بی پایانی از خود نشان داده و هیچگاه تسلیم زورنم یشد. وی به خاطر برخورداری از این روحیه بارها با حزبﺍلهیﻫﺎئی که اقدام به پاک نمودن شعارهای حزب می کردند برخورد کرده بود. او در حین انجام یک کار مشترک به رفقایش گفته بود: “اگر احیاناً خطري پیش آید شما بروید من می مانم و همهﯼ تقصیرها را به گردن می گیرم”. او در سندیکای صنفی ــ سیاسی نانوایان شهر عضویت داشت. این سندیکا می بایست حامی صدها کارگر خباز شهر می شد اما نفوذ حزب توده همیشه مانع فعالیت صحیح و سالم سندیکا بود و وظیفهﯼ مبارزه با این سوسیال مزدوران همیشه به عهدهﯼ این رفیق بود. رفیق از عهدهﯼ این وظیفه چنان برآمد که در نتیجه هیچیک از کارگران به سیاست دلخوش کننده و فریبکارانهﯼ حزب توده تن نمی دادند. پس از تظاهرات ٢۰ خرداد که جو ترور و اختناق در شهر گسترده شد٬ رفیق شاهرخ مسئولیت برخی تظاهراتﻫﺎﯼ شبانهﯼ حزب را به دفاع از دمکراسی بر عهده داشت ولی هیچگاه آن چنان که که دستگاهﻫﺎﯼ دروغ پردازی رژیم اعلام کردند در حین برخورد با پاسدارن دستگیر نشده و یا رابط مجاهدین نبوده است. رفیق شاهرخ در بیدادگاهﻫﺎﯼ رژیم٬ خود اعتراف نمود که هوادار حزب کار ایران است چرا که عدهﺍﯼ او را به نام مجاهد می شناختند و سپس با تهدید به مرتجعین گفت: “روزی که من از زندان بیرون بیایم همه شماها از بین رفتهﺍید”.
رفیق شاهرخ با حفظ شرف و مردانگی زیست و ایستاده مرد. زندانی رژیم شاه به دست جلادان جمهوری اسلامی در تاریخ ١٩ مرداد ٦۰ به جوخه اعدام سپرده شد.
جاویدان باد خاطرهﯼ رفیق شاهرخ اسفراینی