در پاسخ به پرسشی در فیسبوک
سخن بر سر ماهیت روسیه کنونی است.آن جریانات رویزیونیستی که حاکمیت رویزیونیسم شوروی را دیکتاتوری بورژوایی نمیدانستند و بر طبل “سوسیالیسم واقعا موجود” میکوبیدند بعد از فروپاشی این اردوگاه ضدانقلابی و گذار از سرمایهداری دولتی به سرمایهداری نئولیبرالی و سیستم چند حزبی دچار سرگیجه شده به یکباره پوتین و شرکاء را نمایندگان سرمایهداری ملی ارزیابی کرده تا با توسل به چنین تحلیلی تضادهای روسیه با امپریالیسم غرب را در کادر “یک تضاد ملی و ضد امپریالیستی”، تضادی که در یکسو”بورژوازی ملی” کشور ضعیف، اما “در حال رشد” در مسند قدرت است و در سوی دیگر قدرتهای غربی که خواهان نقض حق حاکمیت ملی و به زیرسلطهبردن روسیهاند، مورد تبیین قرار دهد. نتیجه مترتب بر این سیاست انحرافی و رویزیونیستی دفاع از “سرمایهداری ملی” روسیه برعلیه امپریالیسم مهاجم غرب است که “دارای بار مثبت و انقلابی” است و باید از این منظر از آن به دفاع برخاست!!!
چنین تحلیلی جز خاک پاشاندن بر چشم کارگران و زحمتکشان و مشوب افکار حاصلی نخواهد داشت. استفاده از تضادهای درون بلوکهای امپریالیستی و سرمایهداری اگر با تحلیل علمی همراه نباشد و پرده ساتر بر سرشت واقعی این نزاع سیاسی کشیده شود، به بیراهه رفتهایم ،به چرخ پنجم آنها بدل خواهیم شد.
امپریالیسم نوخاسته روسیه کنونی واقعیتی است غیرقابل انکار و این پدیده بدنبال انحطاط سوسیالیسم و احیای سرمایهداری در نخستین کشور سوسیالیستی پدید آمد. این امپریالیسم نه محصول دوره گورباچف و پوتین بل با کسب قدرت سیاسی توسط خروشچف و شرکاء پس از کنگره ۲۰ و ۲۲ حزب کمونیست اتحاد جماهیر سوسیالیستی شوروی زاده شد. در کشوری زاده شد که در گذشته رهبرانی مانند لنین و استالین به پرولتاریای جهان اهدا کرد، در کشوری که اولین انقلاب سوسیالیستی و ساختمان جامعهای را در پیشگرفت، در کشوری که پرولتاریای جهان آن را به حق میهن سوسیالیستی خود میشمرد و در برابر حملات دشمنان سوسیالیسم از آن دفاع میکرد، در کشوری که خلقهای ستمدیده جهان آن را در همه حال یار و یاور خود میدیدند و در مبارزات خود به خاطر آزادی و استقلال آن را تکیه گاه نیرومند خود میدانستند. امپریالیسم نوخاسته شوروی بیش ازسه دهه با نقاب سوسیالیسم خود را پیرو مارکسیسم – لنینیسم مینمایاند، برای نفوذ در کشورها یا در میان خلقها شعارهای سوسیالیستی و انقلابی سرمیداد، به سخن کوتاه بورژوازی نوخاسته چهره امپریالیستی خود را میپوشاند و آن را از انظار پنهان میداشت. گذشته پرافتخار کشور شوراها و رهبران کبیر آن همراه با نقاب سوسیالیسم، سرمایه و وسیله نیرومندی بود که به کمک آن پرولتاریا و خلقها را فریب میداد، آنها را در دام خود گرفتار میساخت در کسوت دوست، گرگی بود در لباس میش؛ ضد انقلاب، رویزیونیست و ضد کمونیستی بود در لباس سوسیالیسم.
یکی از سفسطههای رویزیونیستها در رد ماهیت امپریالیستی شوروی این بود که مارکسیست – لنینیستهای راستین و حقیقتجو را به اثر داهیانه لنین “امپریالیسم بعنوان عالیترین مرحله سرمایهداری رجوع میدادند. استناد آنها به این اثر ارزشمند برای تلقین این بود و همچنان هست که گویا امپریالیسم فقط ازبطن سرمایهداری آزاد بیرون میآید و پایه اقتصادی آن انحصار سرمایهداری است. بدون انحصار سرمایهداری سخنی هم از امپریالیسم نمیتواند به میان آید و سپس از این نتیجه میگرفتند و همچنان میگیرند که امپریالیسم نتیجه تکامل سرمایهداری است و سوسیالیسم، امپریالیسم نمیزاید و”سوسیال امپریالیسم زاده مائوئیستهای منحرف است. “لیکن لنین در اثر خود این نکته را روشن میکند که چگونه سرمایهداری آزاد ناگزیر در تکامل خود به انحصارها و به امپریالیسم منتهی میشود، چگونه انحصار سپس با دولت بورژوائی در میآمیزد و دولت بورژوائی را به تبعیت کامل از انحصارها درمیآورند. یعنی چگونه سرمایهداری انحصاری دولتی بوجود میآید. از کتاب لنین کبیر هرگز این نتیجه برنمیآید که امپریالیسم از مبداء سوسیالیسم و از انحطاط آن نمیتواند برخیزد. برعکس لنین همواره خطر بازگشت سوسیالیسم را به سرمایهداری گوشزد کرده و حزب و دولت شوروی را از آن برحذر داشته است. لنین میآموزد که در دوران انتقال سرمایهداری به کمونیسم که دولت آن جز دیکتاتوری پرولتاریا نیست، برای دشمنان ناگزیر امید بازگشت باقی میماند و این امید به تلاش برای بازگشت میانجامد. استالین نیز نه تنها بازگشت سرمایهداری را نفی نمیکند، برعکس آن را با قوت بیشتر متذکر میشود:
“آیا در نزد ما، در کشور شورائی ما، شرایط مقدماتی که احیای سرمایهداری را ممکن گرداند وجوددارد؟ آری وجود دارد، این امر ممکن است عجیب بنظر آید، معذالک واقعیتی است.” (سخنرانی استالین در سال ۱۹۲۸ )
معنی اینها همه آن است چنانچه راه بازگشت سرمایهداری مسدود نگردد، سوسیالیسم به قهقرا برخواهد گشت و به استقرار نظام کهنه خواهد انجامید و در شوروی نیز چنین رخ داد.
سازمان مارکسیستی لنینیستی توفان تحت رهبری آموزگاران جسور و بزرگ کمونیستی چون رفقا احمد قاسمی و دکتر غلامحسین فروتن رهبران اسبق حزب توده ایران، حزب طبقه کارگر ایران، نخستین سازمان کمونیستی ایران بود که پرچم مبارزه علیه خروشچفیسم و احیای سرمایهداری را برافراشت و ماهیت امپریالیسم نوخاسته شوروی را از جهات گوناگون اقتصادی، سیاسی، نظامی و فرهنگی و اجتماعی با انتشار کتب و مقالات تحقیقی و تئوریک مورد بررسی قرارداد و فروپاشی آن را پیشبینی نمود. مقالات و کتب تحقیقی سازمان مارکسیستی – لنینیستی توفان بر واقعیتهای کشور شوروی و رفرمهای اقتصادی و اجتماعی که طی بیست سال در آن صورت گرفت با اسلوبی علمی تدوین و تالیف گردید و نسلی از جوانان ایران را در پیکار علیه رویزیونیسم برای پاکیزگی مارکسیسم – لنینیسم آموزش و سازمان داد.
چند نکته در مورد ماهیت نظام کنونی روسیه
همانطور که در فوق اشاره رفت عدهای بر این باورند که روسیه کشوری امپریالیستی نیست و سرمایهداریاش هنوز به سن بلوغ نرسیده و نمیتوان آن را امپریالیستی دانست. زیرا “شوروی سوسیالیستی” یک شبه نمیتوانست سرمایهداری آنهم از نوع امپریالیستی به زاید. آنچه میتوانست از دل این نظام برخیزد، سرمایهداری متوسط و ملی بود! آیا این نظر با واقعیت روسیه کنونی میخواند؟
یکم اینکه وجود انحصارات در روسیه به معنی تمرکز تولید و سرمایه است و این تمرکز در کشور”سابقا سوسیالیسم موجود”، اتحاد جماهیر شوروی و قبل از غلبه رویزیونیسم بسیار تکامل یافته بود و وجود داشت و طبیعی است که ماهیت این سرمایهداری پس از تغییر ماهیت دولت و حزب جز سرمایهداری انحصاری دولتی نمیتوانست باشد. روسیه امروزی اقتصاد شدیدا تمرکز یافته را به ارث برده و مالکیت سرمایهداری دولتی را به مالکیت خصوصی سوق داده و اقتصاد “بازار آزاد” و نئولیبرال را بر جامعه حاکم کرده است.
در لیست انحصارات بزرگ جهان متعلق به فربیز، ۲۸ سرمایه انحصاری روسی که در میانشان گازپروم در مقام چهارم ، لوک ایل مقام ۶۹، رزنفت مقام ۷۲، اسبربانک مقام ۹۱ را دارا میباشند، به چشم میخورد دولت روسیه بزرگترین سهام را در این مونوپولها داراست، در گازپرم دارای یک برتری سهام ۵۰+۱ میباشد. بقیه هم متعلق به اشخاص خصوصی و سرمایه گذاران خارجی است.
دوم اینکه اسبربانک در لیست فربیز مقام ۹۱ امین را داراست و یکی از بزرگترین بانکهای جهان است. بانکهای بزرگی موجودند که عملاً با یک مونوپول تنگاتنگ در ارتباطاند یعنی به خود منوپول متعلق هستند. گازپرم بانک، پرمس و جاز بانک و اورال زیب از این دستهاند. ادغام بانکها با سرمایه صنعتی و تبدیل به سرمایه مالی مدتهاست که به اتمام رسیده است. تأمینکنندگان سرمایه (سرمایهداران) در روسیه مانند مراحل گذشتهی نظام سرمایهداری نبوده و چنین تقسیمبندی مدتهای زیادی است که دیگر وجود نداشته زیرا حاکمان مالی خود صاحبان بانکها میباشند. بیدلیل نیست که آنان را الیگارشها مینامند. بطور مثال الیگارش مالی میشاییل پروخوروف. او از سال ۱۹۹۳ تا ۱۹۹۸ ریاست بر نظارت انکسیم بانک، ۲۰۰۰ تا ۲۰۰۱ ریاست رُزبانک، همزمان ۲۰۰۱ تا ۲۰۰۸ سهامدار اصلی و مدیرکل نوریسک نیکل، بهرهبرداری و سود از استخراج نیکل را در اختیار داشت. تقریباً تمام الیگارشهای روسی دارای چنین شرح حالی میباشند، مرحله امتزاج صنایع و سرمایه بانکی کاملاً به پایان رسیده است، سرمایه مالی بعنوان یکی از نشانههای مهم پدیده امپریالیسم است.
سوم اینکه روسیه بنابر ماهیت سرمایهداری انحصاریاش، یعنی امپریالیسم، سرمایه صادر میکند. در سالهای ۹۰ بحران و هرج و مرجی که گریبانگیر روسیه شد، بسیاری از سرمایهداران سرمایههای خود را از کشور خارج کردند و در ممالک غربی دست به سرمایهگذاری زدند. این کلان سرمایهداران خصوصی سودهای کلان خود را در بانکهای غربی واریز کردند. اما درست از سالهای ۲۰۰۰ تا به امروز از فرار حجم سرمایه به غرب کاسته شده است. اکنون حجم سرمایهگذاری مستقیم منوپلهای روسی در خارج از کشور به شدت رشد یافته و در سال ۲۰۱۱ حدود -۳۶۲٬۱ میلیارد دلار، که بالغ بر ۳۰٪ درآمد تولید ناخالص ملی کشور و هیجده برابر بیشتر از سال ۲۰۰۰ بوده است. این مربوط به منابع جدید صنعتی میشود که سرمایهداران روسی در خارج از کشور سرمایهگذاری میکنند و با استفاده از منابع و نیروی کار ارزان سودهای کلانی به جیب میزنند. انباشت سرمایه و سرمایهگذاری جدید برای کسب سود است و کسب سود برای انباشت سرمایه و این نه تنها از ویژهگیهای سرمایهداری انحصاری روسیه است، بلکه اساسا در ذات نظام سرمایه داریست.
سال ۲۰۱۵ میلادی میزان فروش و صدور اسلحه روسیه آن اندازه افزایش یافت که بعد از امپریالیسم آمریکا ، دومین کشور صادرکننده تسلیحات بود. مبلغ فروش تسلیحات آمریکا ۳۶ میلیارد دلار و سهم روسیه ۱۵ میلیارد دلار بود. افزایش صادرات نفت و گاز و تسلیحات عمدهترین صادرات روسیه محسوب میشوند. در مرحله امپریالیستی، صدور سرمایه برای غارت کشورهای دیگر از مقام خاصی برخوردار است و نمیتوان به کتمان انحصار و سرمایه مالی در روسیه پرداخت. ادامه دارد