گزارشی از ایران
شرایط سیاسی و اقتصادی ایران هر روز به علت بیکفایتی حکومت جمهوری اسلامی از یک طرف و فشارهای همهجانبه امپریالیسم غرب به سرکردگی آمریکا رو به وخامت بیشتر است.
مردم ایران در«انتخابات» گذشته و با امید به انتخاب روحانی و وعده وعیدهای او و به خصوص توافق هستهای (برجام) در آرزوی آن بودند که اوضاع کشور سروسامانی بهگیرد و میپنداشتند که این انتخاب روزنه امیدی برای فردای آنان باشد. اما همانگونه که انتظار میرفت کلید «مشکل گشای» روحانی نیز نهتوانست هیچ یک از قفلهای معضلات جامعه را باز کند و آن را به سروسامانی بهرساند، زیرا حاکمیت ایران، که خود در دستهبندیهای گروهی و تحجر فکری غرق میباشد، هیچ برنامه مشخص رفاهی، اجتماعی و یا اقتصادی ای جز رجز خوانی و یاوه گویی های همیشگی در پیش ندارد. گذشته از آنکه دزدی و اختلاس و فساد مجموعه دستگاه دولتی و حاکمیت را در بر گرفته و رفتهرفته در کلیت جامعه خود را بسط داده و به قولی در جامعه نهادینه شده است
ما که در روند این چند سال گذشته شاهد این همه نابسامانی اقتصادی، تورم، گرانیهای نجومی و بیکاریهای رو به افزایش و فشارهای سیاسی، زورگویی و اختلاسهای آنچنانی بودهایم، انفجار را با پوست و گوشت خود حس میکردیم و گاهی از اینکه چرا مردم اینگونه نسبت به اوضاع جاری و حتی نسبت به خود بیگانه و بیتفاوت شدهاند، دچار یأس و پریشانی میشدیم، تا اینکه زلزله کرمانشاه و کردستان چشمهای ما را به دنیای دیگری باز کرد.
روح انسانی، همبستگی، نوعدوستی و وطنپرستی بار دیگر شکوفا شد و از اقصی نقاط کشور کمکهای مادی و انسانی راهی مناطق زلزله زده شد و جالب اینکه این کمکها بدون دخالت ارگانهای دولتی انجام میشد. مردم در همه ی ایران بیاعتمادی و تنفر خود را به دولت، عوامل و ارگانهای آن ابراز میکردند. شخصیتهای ملی، ورزشکارهای محبوب و انسانهای مورد اعتماد در محلهها، شهرهای کوچک و دهستانها به جمعآوری کمکهای مردم میپرداختند و با سازماندهی خود آنها را به مناطق زلزلهزده میبردند، به طوری که جنجال این مسأله دولتمردان حکومت را عصبانی و کیش و مات کرده بود. مردم بدین ترتیب نشان میدادند که تا چه اندازه به دستگاه حکومتی بیاعتمادند و از آن تنفر دارند. همان زمان شعری به مضمون زیر از یک شاعر گمنام خواندیم که بیان حرف دل ما بود:.
خنده بر لبها همه خشکیده است
داغ کردستان ویران دیده است
بر سر این مردم پاک و دلیر
درد و حِرمان و اِلم باریده است
چشم اصحاب حکومت کور باد
کین چنین ملت بهم شاریده است
همچو خورشیدی ز هر سوی وطن
نور همراهی و عشق تابیده است
شرم بر آن روباه مکاری که باز
روی زخم ما نمک پاشیده است
ادعا دارد که آزمون خداست
کو برای خلق ایران چیده است
درد ما و رنج کردستان یکی است
این غم خلق است که ایران دیده است
یادمان هست که وقتی روحانی بعد از چند روز به کرمانشاه رفت و در سخنرانیاش از نهادها به خاطر کمکهایشان قدردانی می کرد، زمانی که نام سپاه را آورد، مردم شروع به هو کردن و سوتزدن کردند و اینگونه انزجار و نارضایتی خود را از سپاه اعلام نمودند. مردم به خوبی میدانند که سپاه نه تنها عامل سرکوب، بلکه بزرگترین عامل فلاکتهای اقتصادی نیز میباشد و سردمداران آن همراه با جناح خامنهای تمام شریانهای مهم اقتصادی کشور را در دست دارند و عمدتاً از طریق دلالی، یعنی فروش مواد خام کشور و واردکردن مایحتاج جامعه از خوراک، اتومبیل، پوشاک، صنایع الکترونیکی، دارویی، صنعتی، نظامی و غیره فقط و فقط به فکر سودآوری خویشاند. و نتیجتاً بدینگونه عامل ورشکستگی کشاورزی، دامداری و صنایع ملی هستند، که در ایران روزانه شاهد آن هستیم.
سپاه در وزارت اقتصاد، بر صادرات و واردات کشور نظارت کامل دارد و در هر زمینهای که سودآوریها بالا باشد، انحصار اصلی آن در دست سپاه است. یکی از این نمونهها، شرکت تاکسیرانی اِسناپ است. سازمان تاکسیرانیای که با همت یک شرکت خصوصی در تهران شروع به کار کرد و اکنون خود را به شهرهای بزرگ ایران نیز بسط داده است. این شرکت با ایجاد یک نرمافزار هزاران اتومبیل خصوصی را عضو این شرکت کرد و اکنون هر کس با فراخواندن اَپ این نرمافزار میتواند اتومبیل (تاکسی) سفارش دهد و فوراً نزدیکترین راننده به محل اقامت آن شخص خودش را معرفی میکند و بدین ترتیب در عرض چند دقیقه تاکسی ارسال میشود و قیمت مسیر برای پرداخت از طریق اَپ به شخص اعلام میشود که معمولاً نصف قیمت تاکسی معمولی است. سپاه زمانی که متوجه شد که این شرکت دارای آیندهای پر رونق است، فوری روی آن دست گذاشت و نیمی از سهام آن را صاحب شد و حالا چون دست سپاه در کار بود، شکایت شرکتهای تاکسیرانی و آژانسهای مسافربری علیه اسناپ بینتیجه ماند و بسیاری از آنها را به ورطه ورشکستگی رساند. و از این نمونه زورگویی سپاه در ایران بسیار زیاد است و مردم ایران از بسیاری از این نمونهها آگاهاند. همه میدانند که انحصار تعداد زیادی از ارگانها و مؤسسات اقتصادی در دست سپاه میباشد و سپاه با سیاست دوری از تقویت صنایع و کشاورزی ملی، بیکاری قابل ملاحظهای را به خصوص برای نسل جوان ایران فراهم کرده است و هجوم ساکنین را از دهات و شهرهای کوچک به شهرهای بزرگ به خصوص تهران افزایش داده است.
در تهران، در محلهها، چهارراهها و میادین بزرگ با صدها نفر از این جوانان مهاجر برخورد میکنی که صبح تا شب در محلها منتظر کار هستند تا شاید کسانی آنها را برای کار اثاثکشی، حمل و نقل، باغبانی و غیره به کار بهگمارند و تقریباً همه آنها مهاجرینی هستند که از استانهای دیگر ایران به تهران آمدهاند و با زبانهای محلی خود (آذری، کردی، لری و …) با هم گفتگو میکنند. همچنین مردان زیادی را میتوان دید که دارونهدار خود را فروخته و با خرید یک اتومبیل به تهران آمده و در خیابانهای این شهر مشغول مسافرکشی هستند. هزاران هزار جوان مهاجر دیگر نیز در مترو، اتوبوسهای خطی، میادین و خیابانها به دستفروشی اشتغال دارند.
با همه آنها وقتی صحبت میکنید، متوجه میشوید که از این زندگی بیچشم انداز تا چه اندازه خسته و نگران هستند و عده زیادی از آنها زن و بچه و خانواده خود را در شهرستان و یا دهات تنها گذاشته و برای تهیه امرار معاش به تهران آمدهاند و برای اینکه بهتوانند پولی برای خانواده پس انداز کنند، در اتومبیلهای خود و یا بطور دستهجمعی در یک اتاق کوچک کرایهای شبهای خود را به صبح میرسانند. از دهها هزار گدا و کودکان کار که تا نیمههای شب در خیابانها پرسه میزنند و با پاککردن شیشه ماشینها و یا دودکردن اسپند و فروش آدامس و بادکنک سعی به بدست آوردن پولی میکنند، سخنی نمیگوئیم.
برملا شدن و انتشار برنامه بودجه سال ۱۳۹۷ کشور که برای اولین بار اتفاق میافتاد، معلوم کرد که ارگانها و مؤسسات حوزههای علمیه و آیتاللههای مربوطه چه بودجههای سرسامآوری را دراختیار دارند. و این یکی دیگر از مسائلی بود که چشم و گوش مردم را بیشتر باز کرد و فریاد آنها را به آسمان برد و این درست در شرایطی است که حقوق بسیاری از کارگران و کارکنان مؤسسات و کارخانهها و حتی کارمندان دولت ماهها به تعویق افتاده است و دولت و بیمههای درمانی دولتی قادر به پرداخت بدهیهای خود به پیمانکاران، بیمارستانها و داروخانهها نیستند.
اخیراً بیمههای درمانی دولتی اعلام کردند که بیماران آنها از این به بعد فقط باید در بیمارستانهای دولتی بستری شوند و برای درمان های پزشکی فقط باید به درمانگاههای دولتی مراجعه کنند، که این بیان واضح ورشکستگی و خالیبودن صندوقهای دولتی است. بیهوده نیست که دولت با انواع حیلهها سعی در ترمیم صندوق دولت دارد و با فشار به مردم، کسبه، افزایش مالیاتها، مجبورکردن مردم به تعویض شناسنامه، کارت ملی، چند برابرکردن عوارض خروج و یا اجبار مردم به تکبرگیکردن سندهای خانه که برای تعویض هر کدام از آنها باید چندین هزار تومان به صندوق دولت واریز کرد. بطور مثال برای تک برگی کردن سند یک آپارتمان ۷۰ متری هشتاد و پنج هزار تومان پرداخت باید کرد. حال با حساب دو دو تا چهار تا، میتوان محاسبه کرد که چه مقدار پول عظیمی از جیب مردم به صندوق خالی دولت واریز میشود و طبق معمول و رسم و رسوم فعلی چه اختلاسهای هنگفتی در راه است.
در زلزله اخیر کرمانشاه یکی دیگر از مسائلی که رسوایی حکومتگران را برملا کرد، اسناد و گفتارهای برخی از مسئولین و متخصصین بود که در مورد ساختمانهای مسکن مهر در گفتارها و رسانههای رسمی و فضای مجازی انتشار یافت و خشم همگانی را برانگیخت، چرا که این ساختمانها در زلزله بیش از ساختمانهای دیگر آسیب دیدند و با خرابی آنها تلفات جانی سنگینی بر جای ماند.
اصولاً هیچگونه نظارت اصولی بر ساختمانسازی در ایران وجود ندارد، چرا که دستاندرکاران پروژههای بزرگ ساختمانی، عوامل و دستاندرکاران حاکمیت مثل آقای مجتبی خامنه ای، قالیباف، حداد عادل و … هستند که در زد و بند با شرکتهای ساختمانی بزرگ، پروژههای عظیم ساختمانی را در دست دارند. معمولاً سازمان نظام مهندسی در ساختن هر ساختمانی باید نظارت داشته باشد و با گواهی آنها ساختمان ساخته میشود و مورد بهرهبرداری قرار میگیرد. مهندس یک شرکت ساختمانی برایم تعریف میکرد که شهرداریها با زدوبند و رشوه، نظام مهندسی را دور میزنند و نتیجتاً بدون نظرخواهی از نظام مهندسی جواز ساختمانی صادر میکنند و یا تعریف میکرد که معمولاً مصالح ساختمانی در یک ساختار باید قبل از مصرف در یک آزمایشگاه ساختمانی بیطرف که مجوز این کار را دارد مورد بررسی و آزمایش قرار گیرد و برای کاربرد آن گواهینامه صادر گردد. اما شرکتهای بزرگ برای صرفهجویی در هزینه و تقلب در کار، خودشان مجوز آزمایشگاه دارند و این گواهینامه را خودشان برای خودشان صادر میکنند. به زبانی دیگر یعنی اینکه امنیت و کیفیت مصالح ساختمانی، خود شرکت بر خودش نظارت میکند و به همین علت است که بسیاری از ساختمانها از جمله ساختمانهای مسکن مهر بدون کیفیت و استاندارد مورد بهرهبرداری قرار میگیرند و در حوادث طبیعی مثل زلزله آسیبهای فراوان جانی و مالی بوجود میآورند.
خلاصه اینکه ایران امروز در هر گوشه و کنار و در هر زمینهای در بحران عظیمی به سرمیبرد و با یک بینش اجتماعی و سیاسی مختصر میتوان این بحران را بخوبی لمس کرد.
مردم مشکلات را میشناسد و تا اندازهای از فشارهای امپریالیستی غرب و بخصوص آمریکا مطلع هستند. ولی در تجربه نیز درک کردهاند که این رژیم با تحجر و فساد خود قادر به حل مشکلات آنها نیست. امروز اکثریت جامعه آمادگی برای تغییر و تحول را دارند. اما آنچه را که در فضای اجتماعی و سیاسی ایران حس میشود، یکی اعتماد مردم است که رژیم آخوندی شدیداً آن را خدشه دار کرده و دیگری جای خالی یک سازمان و رهبری است که بتواند این آتش نهان را شعلهور کند و آنرا به مسیری درست رهنمون سازد.
باید توجه داشت نسل عصیانگر امروز که خواهان تغییر و تحول است، نسلی است که انقلاب بهمن ۵۷ را تجربه نکرده و از وابستگی، نسل کشی، وطن فروشی و دیکتاتوری شاهنشاهی چیزی را ندیده است و جمهوری اسلامی با دیکتاتوری سیاه مذهبی خود حتی در زمینههای زندگی شخصی و همچنین سرکوبی تمام نیروها و شخصیتهای سیاسی، ملی و مترقی و از طرف دیگر تبلیغات و امکانات امپریالیستی و وابستگان آنها بستری را فراهم آورده است که با خلاء نیروهای مترقی میتواند این عصیان و انفجار بار دیگر به کجراه برود. کجراهی که برای تمامیت ارضی ایران و نسلهای آینده این مرز و بوم مصیبتبار خواهد بود. در حوادث اخیر مشاهده میکنیم که چگونه هواداران امپریالیستها، و مخصوصاً هواداران آمریکا فعال شدهاند و سعی میکنند در جهت منافع آنها، نارضایتی و تظاهرات مردمی را جهت دهند. باید هوشیار باشیم، چشمهای خود را باز کنیم و در کار سیاسی دچار احساسات نگردیم.
زنده باد همبستگی خلقهای ایران
امپریالیسم منشاء جنگ، ویرانی و مصیبتهای انسانی است
برگرفته از توفان الکترونیکی شماره ۱۳۹ بهمن ۱۳۹۶
حزب کار ایران (توفان) به حزب طبقه کارگر ایران بهپیوندید!
