(گزارشی از رفقای آمریکا)
روز شنبه، ۲۴ مارس، دانشآموزان و جوانان سراسر آمریکا دست به تظاهرات زدند. این تظاهرات توسط بازماندگان حادثه تیراندازی ۱۴ فوریه در پارک لند فلوریدا و در واکنش به کشتار دوستان همکلاسیشان فراخوان داده شده بود. جوانی ۲۳ ساله با اسلحه نوع ارتشی به دانشآموزان دبیرستان تیراندازی میکند و ۱۴ دانشآموز و ۳ دبیر و مربی ورزشی را میکشد و ۱۷ نفر دیگر را مجروح میکند.
فراخوان داده شده به سرعت به یک جنبش سراسری،« مارش برای جانمان – »March For Our Lives » ، تبدیل گردید. در شهر واشنگتن، پایتخت آمریکا، بیش از ۸۰۰ هزار نفر در تظاهرات شرکت کردند. این جنبش نو پا بیش از ۸۰۰ شهر کوچک و بزرگ آمریکا را درهم نوردید و میلیونها نفر را به خیابانها کشانید و همبستگی دانش آموزان تعدادی از کشورهای دیگر را به خود جلب نمود.
در این اعتراضات، دانشآموزان با حرارت تمام و با خشم و نفرت از درد و رنج جوانان صحبت میکردند. بعضی از آنها از خشونت وحشتناک پلیسی و غیرپلیسی در مناطق اکثراً سیاه پوست و لاتیننشین سخن گفتند، ولی هیچکدام از آنها آن را به مسئله نژادی ارتباط ندادند، بلکه برعکس، به درستی بیان کردند که ریشه این خشونتها در نابرابری اجتماعی، بیکاری، وضع وخیم مدارس عمومی، بی دورنمائی و آینده نامعلوم نهفته است، که باید آنها را از بین بُرد. آنها داستان از دستدادن همکلاسیهایشان و خشونت خیابانی و به گلوله بستن مردم بیگناه در مکانهای عمومی را به قتلهای پلیسی، به خشونت سازمانیافته دولتی، و به سیاستها و تبلیغات نظامیگری دولتی ارتباط دادند.
تعدد خشونت مسلحانه در مدارس و مکانهای عمومی و عدم خواست قدرتمندان دولتی در مقابله با آن، دانشآموزان را به این نتیجهگیری رسانده است، که مقامات نسبت به جان آنها بیتفاوتاند. واقعیت این است که «انجمن ملی سلاح» هر ساله مبلغ هنگفت میلیاردی از فروش اسلحه در جامعه سودهای کلان به جیب میزند و سیاستمداران و قانونگزاران را با درصد کوچکی از این سودها میخرند، تا نفرت مردم از این وضعیت وحشتناک را مهار کنند و بر آن آب سرد بهپاشند. به این ترتیب قانونگزاران نظام، سطح محدودیت خرید اسلحه را حتی از سطح محدودیت کسب یک گواهی رانندگی پائینتر نگهداشتهاند. جوانان به درستی به این نتیجه رسیدهاند که انتظار از این نظام برای حل مشکلات اجتماعی انتظار بیهودهایست. نیویورک تایمز در مقالهای به این موضوع اشاره میکند که جوانان بسیاری از نظام سیاسی – اقتصادی موجود ناخشنودند، که برخی از همه پرسیها از جواناننشان میدهند، که درصد جوانانی، که ترجیح میدهند، در یک نظام سوسیالیستی زندگی کنند، رو به افزایش است؛ و بعضی از آمارها حاکی از این هستند که در آمد متوسط جوانان بیش از ۴۰ درصد نسبت به سال ۱۹۹۵ کاهش یافته است؛ و بیش از ۲۰ درصد کودکان و جوانان زیر ۱۸ سال در فقر به سر میبرند؛ ۴۰ درصد جوانان در خانوادههای بسیار کم درآمد زندگی میکنند.
باید توجه داشت که حرکتهای خشونتآمیز و انتحاری افراد بریده شده از جامعه را نمیتوان از شرایط کلی جامعهای که در آن زندگی میکنند، جدا نمود. یأس و نومیدی و بیآیندهگی، که نظام منحط سرمایهداری در میان جوانان بوجود آورده است، افراد را به به سوی چنین حرکتهائی سوق میدهد. خشونتهای فردی در جامعه آمریکا از قهر ارتجاعی، که نظام امپریالیستی بر جامعه و بر ملتهای دیگر اعمال میکند، جدا نیستند. قهر ارتجاعی امپریالیسم آمریکا بر کشورهای خاورمیانه و هورا کشیدن رسانههای وابسته و نیموابسته دولتی برای آن فرهنگ سیاسی جامعه را آلوده کرده است.
شرکت وسیع دانش آموزان و جوانان در تظاهرات نشان از رادیکال شدن نسل جوان دارد، که در طول عمر خود چیزی جز جنگ، سرکوب دولتی، ازخود بیگانگی و ناکارائی اجتماعی، نابرابری اجتماعی منتج از نظام سرمایهداری ندیده است. در حالی که بسیاری از دانش آموزانی که در این تظاهرات سخنرانی کردند، بر این نکته انگشت گذاشتند که بیکاری و نابرابری اجتماعی و ناامیدی نسل جوان را به تباهی میکشاند و اینکه جنبش «مارش برای جانمان» باید بر روی ریشههای وجود خشونت کور در جامعه تمرکز دهد. نمایندگان حزب دمکرات «کنترل بر خرید اسلحه» و «تنظیم قوانین بهتر برای شناسائی افرادی که سلاح غیرمجاز دارند» و… را مطرح میکنند. حزب دمکرات، که خود یکی از پایههای اصلی ایجاد این شرایط وخیم برای جوانان است، و از آن سود میبرد، بسیار نگران ارتقاء آگاهی جوانان از ریشههای خشونت کور و آسیبهای اجتماعی است و سعی دارد که خشم و نفزت جوانان را از وضع موجود به سوی صندوقهای رأی برای دمکراتها هدایت کند. تلاش حزب دمکرات این است که اعتراض جوانان به آسیبهای اجتماعی را به سوی بحث بر روی «هویت نژادی» . «هویت جنسیتی» بهکشاند و جنبش نوپای جوانان را از مضمون تهی سازد.
راه پیشروی جنبش دانش آموزان و جوانان، افزایش سطح آگاهی آن، شناخت دقیقتر از عملکرد نظام سرمایهداری امپریالیستی، پیونددادن خود با جنبش طبقه کارگر بر علیه بیکاری و برای دستمزد مناسب و بیمه بهداشتی و آموزش رایگان برای خود و فرزندانشان، برای بیمه بازنشستگی، بر علیه جنگ و نابرابری در سیستم نهادینه شده استثماری، نفوذزدائی حزب دمکرات از حنبش و تلاش برای پیوندزدن با جنبشهای دیگر و برای تشکیل یک جنبش مستقل بر علیه هر دو ستون ارتجاع حاکم است.
برگرفته از توفان الکترونیکی شماره ۱۴۱ فروردین ماه ۱۳۹۷