ما هستیم و می‌رزمیم!

ما هستیم و میرزمیم!

نگاهی به وضعیت اسفناک معلمان ایران

دوازدهم اردیبهشت، به نام «روز معلم» نام‌گذاری شده است. در تاریخ ۱۲ اردیبهشت ۱۳۴۰ معلم جوان وطن، ابوالحسن خانعلی، به همراه عده‌ای از فرهنگیان در میدان بهارستان جهت احقاق حقوق خود تجمع کرده بودند، که توسط دژخیمان رژیم شاهنشاهی به ضرب گلوله به قتل رسید. در این روز برگی بر برگ سیاه تاریخ سیاه پهلوی افزوده شد.

جایگاه والای معلم به مثابه سپر بلای فساد و نابودی فرهنگ پویا بس قابل ستایش است. دانایی و علم، دشمن جهل و خرافات است، از این رو علم و در اینجا معلم از جایگاهی خاص و والائی برخوردار است. بنیان و اساس تمامی مشکلات جامعه از سر جهل و خرافات است، همانی که گریبان جامعه ایران را فراگرفته است ولی مسئولین و حکام در قدرت را خیالی نیست. مشکلات عدیده در زمینه آموزش و پرورش چون موریانه پایه‌های فرهنگی و زیست انسان‌ها را از درون نابود می‌سازد. نظام سراسر فاسد جمهوری اسلامی همیشه کمترین مزایای شغلی قشر فرهنگیان شرافتمند جامعه را در بین دیگر کارکنان نهادها و وزارتخانه‌های دولتی در نظر گرفته است. علی‌رغم اذعان تمامی مسئولان و مدیران دست‌اندر کار به وجود ایرادات جدی و بنیادین در ساختار و به خصوص بودجه ناچیز آموزش و پرورش، خصوصی‌سازی این بخش در راستای سیاست‌های نئولیبرالی، مانعی است جدی در برابر گام‌های عملی جهت رفع مشکلات در حوضه فرهنگی کشور.

دستمزد ماهانه معلمین حدوداً سه برابر زیر خط فقر است و این در حالی است که وضع بخش غیردولتی جامعه معلمین از این هم وخیم‌تر است. به خاطر فقدان نظارت بر عملکرد صاحبان مدارس و مراکز آموزشی خصوصی، مربیان پیش‌دبستانی، معلمین حق‌التدریسی، معلمان مدارس خصوصی، معلمین شرکتی و تعاونی، خرید خدمتی، معلمین آموزشگاه‌های آزاد و موسسات زبان خارجی از حقوقی به مراتب کمتری برخوردارند. آمار نشان میدهد که دستمزد فرهنگیان دارای مدارک لیسانس در استان‌های مرزی بین ۵۰۰ تا ۹۰۰ هزار تومان در ماه در نوسان است. اینگونه دستمزد‌ها بیش از ۴ برابر زیر خط فقر است. فاجعه، عمق بیشتری می‌یابد، وقتی همین دستمزدهای ناچیز نیز ماه‌ها و در مناطقی، تا دو سال پرداخت نمی‌شوند.

نیروی کار معلمین در سایه سیاست‌های گسترش خصوصی‌سازی در عرصه آموزشی کشور هر روز افزون می‌گردد. چتر حمایتی دولت از کودکان پیش‌دبستانی به صفر رسیده و تمامی آموزش پیش‌دبستانی به بخش خصوصی واگذار شده است . معلمین آن نه از امنیت شغلی و نه از حمایت خدمات بیمه برخوردارند. با خصوصی‌سازی در این عرصه، نظام آموزشی کشور به کالا تبدیل گشته است.

اکنون ۱۸ سال از اولین نهادها و کانون‌های صنفی معلمان در سراسر کشور می‌گذرد. تشکلات قدرتمند مردمی و مستقل، دشمن شماره یک حکام در قدرت است و بی‌دلیل هم نیست که قانون‌گذاران بی‌مقدار با تقسیمات اُستانی حق تشکل‌یابی سراسری را از معلمین و آموزگاران سلب کرده اند. گاهی حتی از صدور مجوز برگزاری مجمع عمومی به برخی استان‌ها امتناع می‌ورزند. معلمی که با انتقادات دلسوزانه در پی اصلاح نظام آموزشی کشور است، برهم‌زننده نظم و امنیت ملی قلمداد می‌گردد. براستی نگاه امنیتی به قشر معلمین تلاش برای نابودی کامل نظام آموزشی کشور نیست؟

هم اکنون یک میلیون معلم و بیش از سیزده میلیون دانش‌آموز در نظام آموزشی کشور مشغول هستند و تمامی دولت‌ها به بهانه سیاست‌گذاری اقتصادی همواره از سهم بودجه این نهاد کاسته‌اند. و این در حالیست که راه‌زنان «بیت‌المال» و دریافت‌کنندگان حقوق‌های سرسام‌آور، دستبرد ۱۵ هزار میلیاردی به صندوق ذخیره فرهنگیان، فروشندگان دکل‌های نفتی و اختلاس‌کنندگان از ثروت کشور، که بطور مستقیم جان و مال مردم و وطن را نشانه گرفته‌اند، همگی در مقام قدرت لم داده‌اند و با فضاسازی امنیتی دمار از روزگار مردم و فرهنگیان درآورده‌اند. در مقابل، مطالبات جامعه فرهنگی در بایگانی‌های نهادهای ذی‌ربط عامدانه به فراموشی سپرده می‌شوند و دلسوزترین معلمین وطن زیر تیغ احکام زندان، تبعید و تهدید قرار میگیرند و کوچکترین حُسن نیتی از دولتیان مسئول دیده نمی‌شود.

محمود بهشتی لنگرودی، اسماعیل عبدی – که هم‌اکنون در اعتصاب غذا به‌سرمی‌بَرَد – رضا مسلمی، طاهر قادرزاده، رسول بداقی، محمد حبیبی، هاشم خواستار و بسیاری دیگر از فعالین تشکلات معلمین جهت رفع این بی‌عدالتی‌ها، که جسارت اعتراض از خود نشان دادند، به حبس محکوم شدند. ذکر یک گزارش از رضا بداقی کافیست به فضای شدیداً امنیتی جامعه فرهنگیان پی‌ببریم:

سربازان گمنام امام زمان در سپاه پاسداران (ثارالله سپاه) و وزارت اطلاعات سه راه در برابر وی نهادند:

۱ـ تمام فعالیت‌های صنفی را کنار بگذارد و از فعالیت‌های کانون صنفی معلمان اعلام برائت کند و از مقامات پوزش به‌خواهد.

۲ـ از ایران بیرون رود، مانند بسیاری دیگر از فعالین.

۳ـ راهی زندان گردد.

رضا بداقی راه مبارزه را انتخاب کرد و روانه زندان شد.

و چه زیبا گفت یکی از معلمین آینده‌ساز وطن، که فرهنگیان کشور: «مفسد اقتصادی نیستند، تروریست نیستند، زمین‌خوار و جاسوس و عامل اجنبی نیستند. هیچیک در اختلاس‌های چند صد و چند هزار میلیاردی هم‌دستی ندارند. آقازاده نیستند، که لقمه از گلوی بیچارگان و تهی‌دستان ربوده و خرج تحصیل در اروپا کرده باشند.»

آینده کشور، آینده فرهنگیان در کوتاه مدت در گرو انجام نکات زیر است:

– پایان دادن به خصوصی‌سازی و کالاسازی بخش آموزش و پرورش و ایجاد شرایط تحصیلی برابر و ممکن برای تمامی ایرانیان و در دورافتاده ترین نقاط. کلیه مدارس خشتی، گِلی و کپری باید در اولین فرصت برچیده شود و در راستای پیش‌گیری از آسیب‌های بیشتر اجتماعی، بودجه‌ای عادلانه برای مناطق محروم اختصاص یابد.

– رسیدگی به وضعیت معلمین و تعیین دستمزد عادلانه.

– تأمین رفاه فرهنگیان بازنشسته، پرداخت حقوق‌های عقب‌افتاده، پرداخت پاداش به موقع پایان خدمت، رسیدگی فوری و ارائه خدمات بیمه به جامعه فرهنگی. رسیدگی و شفاف‌سازی وضعیت صندوق ذخیره و برخورد جدی با مفاسد مالی از این صندوق و سپردن نظارت و مدیریت صندوق فوق به صاحبان اصلی آن. مبارزه جدی با فضای امنیتی جامعه فرهنگی با نگاه احترام و اعتماد به این قشر فرهیخته و بخصوص رفع هرگونه اتهام از فعالین قشر فرهنگی.

دولتی که به سیاست‌های نئولیبرالی پای‌بند است و نه به آینده کشور و مردم، نمی‌تواند پاسخگوی خواست‌ها و مطالبات به حق جامعه فرهنگی کشور باشد.

فرهنگیان آگاه و زحمتکش میهن ما با ایجاد تشکلات مستقل و نیرومند صنفی دمکراتیک خود و در اتحاد با کارگران و سایر زحمتکشان ایران سرانجام بر رژیم ضدفرهنگ و تمدن وغارت‌گر حاکم پیروز و حقوق‌شان را ازحلقوم این زالوصفتان بیرون خواهند کشید. راه نجات معلمان و اردوی کار و زحمت ایران، آگاهی و تشکیلات است.

برگرفته از توفان الکترونیکی شماره ۱۴۲ فروردین ۱۳۹۷

Print Friendly, PDF & Email