دوشنبه , ۲۲ بهمن ۱۴۰۳
برگ نخست / مجموعه مقالات / مقالات توفان الکترونیکی / سفری به سرزمین انقلاب اکتبر

سفری به سرزمین انقلاب اکتبر

روز سوم برای دیدن موزه جنگ که چندان دور نبود، پیاده عازم آنجا شدیم. قبل از رسیدن به محل به میدانی برخوردیم که مجسمه‌ای از لنین به بلندی حداقل ۲۰ متر خودنمایی می‌کرد و خارج از موزه سمبل‌هایی از وسایل جنگ آن زمان (توپ، تانک، هواپیما و غیره) به چشم می‌خورد. در نزدیکی موزه نشان بزرگ داس و چکش (بتونی) نصب شده بود. در کنار موزه ساختمانی که در جنگ بمباران شده بود و به شکل ویرانه‌ای باقی مانده بود، به عنوان سمبل فجایع نازی‌ها در شهر دیده می‌شد. پس از ورود به موزه در آنجا اولین چیزی که جلب توجه می‌کرد، فروشگاه هدیه‌های موزه که بیشترش کلاه، لباس، عکس، تقویم از استالین بود. با خرید کارت ورودی وارد موزه شدیم. ابتدای موزه با اطاقک‌های کوچکی که فیلم جنگ را نشان می‌داد، در نظر گرفته شده بود. سپس افزارهای جنگی که از ارتش هیتلر به غنیمت گرفته شده بودند. نمایشی از بمباران استالین‌گراد و سپس ادوات جنگی که ارتش سرخ استفاده کرده بود، در آنجا مجسمه‌ای از استالین، تصاویری از استالین و فرماندهان ارتش و جای دیگر عکس مشترک لنین و استالین دیده می‌شد. در بالای این ساختمان چشم‌اندازی درست شده بود، که وقتی انسان در آنجا جای می‌گرفت، گویا در جبهه جنگ است و صحنه‌های جنگ را می‌بیند.

عصر همان روز در شهر با آثار تاریخی دیگری برخورد داشتیم. تراموای برقی قدیمی یکی از آنها بود و مغازهایی که هنوز هدیه استالین‌گراد، عکس‌ها، لباس و بشقاب‌های تزئینی از استالین به فروش می‌رسید. با مرد سالخورده‌ای برخورد داشتیم از وی پرسیدیم که چرا مجسمه‌ای از استالین وجود ندارد، علی‌رغم اینکه این شهر به نام او معروف است؟ پاسخ داد: مگر نمی‌دانید پس از درگذشت‌اش به خاطر اختلافات سیاسی که با وی داشتند، آثار وی را در همه جا حذف کردند. فهمیدیم که بعد از درگذشت استالین رویزیونیست‌ها «سانسور» را از بین برده‌اند و بر اثر نبود «استبداد» استالین، همه آثار ضداستالینی آزاد است و آثار استالین ممنوع است.

روز چهارم از استالین‌گراد به مسکو آمدیم که به یک گروه ۱۲نفری توریستی با راهنمای روسی – آلمانی زبان پیوستیم.

روز پنجم به‌ بازدید شهر رفتیم. مسکو شهری است با ۱۲ میلیون جمعیت وطی روز ۲ میلیون نفر برای کار وارد این شهر میشوند. این دو میلیون نفر در عصر مجدد به محل زندگی خود برمی‌گردند. مسکو بر روی رودخانه‌ای به نام «مسکوا» قرار دارد که تمام شهر را به شکل مارپیچ سیر می‌کند. ما پس از طی مسافتی در شهر به میدانی آمدیم که دانشگاه معروف مسکو در زمان استالین در آنجا ساخته شده است و چند هزار دانشجو در آنجا تحصیل می‌کنند و مجهز به خوابگاه است. از آنجا می‌توان تمام شهر را مشاهده کرد. استادیوم فوتبال، ساختمان‌های بلند ۷ قلو شهر و رودخانه «مسکوا».

بعدازظهر به دیدن میدان سرخ و فروشگاه عظیم و معروف «گوم» رفتیم، که در دوران سوسیالیستی ساخته شده بود و اکنون بازسازی شده است. سپس از پارک زیبای ماکسیم گورکی، که اکنون گردشگاه بزرگ خانوادگی است و در کنار رودخانه «مسکوا» قرار دارد، دیدن کردیم.  سپس از آنجا بر روی کشتی، مسافتی از رودخانه را طی کردیم و توانستیم آثار تاریخی شهر را مشاهده کنیم.

روز ششم با گروه خود به بازدید کاخ کرملین رفتیم، که از نظر تاریخی همیشه مقر حکومتی بوده و هست. کرملین از بیرون با دیوارهای سرخ و نزدیک به میدان سرخ، با برج‌های مراقبت با اُبهت جلب‌نظر می‌کند. ما در آن مشاهدات خود با کلیسای ارتدکس و مجلس دومای گذشته که اکنون به شکل تالار فرهنگی درآمده است، روبرو شدیم. ساختمان‌ها و سلاح‌خانه‌هایی به نام خزانه و پارکی دیدنی به‌چشم می‌خوردند. در اینجا بزرگ‌ترین توپی را می‌توان دید که هرگز با آن تیراندازی نشده و درختی را مشاهده کرد که گاگارین، اولین فضانورد شوروی با دست خود کاشته است. وقتی که گروه ما برای دیدن کارهای دستی روسی می‌رفت، ما از آنها جدا شدیم و مجدداً به میدان سرخ آمدیم و بعد از ۴۵ دقیقه که در صف ایستاده بودیم، پس از گذر از درهای کنترل به جایگاه مخصوص مقبره لنین که تحت نظارت سربازان بود، رسیدیم. پیکر مومیایی شده لنین در آنجا نگهداری می‌شد. هرکس پس از ادای احترام کوتاه از جلوی پیکر لنین می‌گذشت. پس از خروج از مقبره لنین، در کنار دیوار سرخ کرملین، مزارهای چندین سیاستمدار شوروی از جمله استالین به چشم می‌خورند. قرار بود بعد از درگذشت استالین، وی را در کنار لنین جای دهند. اما کینه سرمایه‌داری رویزیونیستی نسبت به این آموزگار و معمار بزرگ سوسیالیسم بی‌اندازه بود. به دستور خروشچف وی را در بیرون از مقبره لنین به خاک سپردند. ما و خیلی‌ها با ادای احترام و بدون ترس از «توحش» استالین از جلوی مزارش گذر کردیم و وحشت داشتیم که مبادا رویزیونیست‌ها و نوکران امپریالیسم دمار از روزگار ما در بیاورند که البته به خیر گذشت.

برای دیدن مترو معروف مسکو که آنرا قصر زیرزمینی می‌نامند، نامی که واقعاً شایسته آن است، گردشی تدارک دیدیم. این مترو بعد از جنگ در عمق تقریباً صدمتری با مجسمه‌ها، تابلوها و هنر معماری که فکر نمی‌کنیم در هیچ کجای دنیا به‌توان شبیه آنرا دید، ساخته شده است. در کنار مجسمه‌هائی از سربازان اسلحه بدست، کارگران با پتک و تفنگ و زنان کودک در بغل، تابلوهایی از لنین و سیاستمداران دوران سوسیالیسم به‌چشم می‌خورند. عظمت دوران سربلندی سوسیالیسم لنینی – استالینی در همه جا به چشم می‌خورد. هر آنچه نکبت بود به دوران رویزیونیسم و دیکتاتوری بورژوائی آنها تعلق داشت.

روز هفتم عازم شهرکی در هفتاد کیلومتری مسکو شدیم. در مسیر راه مرکز فضایی روسیه و بیمارستان نظامی قرارداشت. شهر مزبور، شهری مذهبی با کلیساهای مدرن با گنبدهای مزین به طلا و درون آنها با صلیب‌ها و مجسمه‌های طلایی تزئین داده شده بود. در اینجا رفیق‌مان از راهنما پرسید: «طبق شایعات رایج در غرب، کمونیست‌ها پس از کسب قدرت سیاسی، کلیساها را خراب و ویران کردند، پس چگونه است که این همه آثار تاریخی هنوز پا برجاست». وی پاسخ داد: خیر! در دوران سوسیالیسم اماکن مذهبی به شکل موزه در‌آمدند و مذهب به امر خصوصی بدل گشت، با آمدن گورباچف و یلسین بر سر کار مذهب مجدداً رونق جدیدی پیدا کرد و به شکل امروزی درآمده است. پس از بازگشت از این شهر با قطار معروف «ساپسان»، ساخت شرکت زیمنس، عازم لنین‌گراد شدیم. لنین‌گراد شهری است بر روی رودخانه «نوا» با پهنای یک کیلومتر که به دریا منتهی می‌شود. پس از بازدید از شهر، ما با مترو عازم ایستگاه راه آهن معروف فنلاند شدیم. ایستگاه راه آهنی که لنین پس از تبعید به لنین‌گراد بازگشت و نطق معروف خود را در آنجا ایراد کرد. در جلو آن مجسمه‌ای از لنین و پارک کوچکی که به رودخانه ختم می‌شود، جلب نظر می‌کرد. ما برای دیدن لکوموتیو معروف ۲۹۳ که لنین توسط آن به آنجا آمده بود، به مسئولین راه آهن مراجعه کردیم، مسئولین در تماس با پلیس راه آهن و همراهی آنها، ما را به سکوئی هدایت کردند که این قطار به شکل موزه نگهداری می‌شد. روزهای بعد بیشتر به تماشای آثار تاریخی نظیر قصر زمستانی تزار، محلی به نام «پوشکین» که قصر کاترین و پارک معروف پتربزرگ که محل اقامت تابستانی او بود، گذشت. اکثراً در مسیر راه به مجسمه‌های لنین و خانه‌هائی که در دوران سوسیالیسم ساخته شده‌اند، برخورد داشتیم. آژانس مسافرتی شب آخر را یک شب روسی برای خداحافظی نامید و آنرا برای همه ما تدارک دیده بود. در اینجا سفرمان به پایان رسید.

 

بر داشت ما از این سفر

روسیه کنونی صرفنظر از بقایای آثار سوسیالیسم و پیروزی بر نازیسم که رویزیونیست‌ها نه‌توانستند علی‌رغم خیانت‌شان هنوز به‌کلی نابود کنند، ابرقدرتی امپریالیستی است که از توانایی اقتصادی، سیاسی و نظامی عظیمی برخوردار است و با تحریم اقتصادی که دایم غرب از آن دم می‌زند، صدمه‌ای نه‌خورده و نه‌خواهد خورد. مردم روسیه ۷۰ درصد طرفدار پوتین هستند و بر این نظرند که گورباچف و یلسین آنها را در سطح جهانی به ابتذال کشانده‌اند، اما پوتین به روسیه ارزش و مقامی جدیدی در سطح بین‌المللی داده است. روسیه کنونی طبیعتاً در مدار گلوبالیزاسیون سرمایه قرار دارد. ناسیونال شونیسم روس در شرایط کنونی باید جبران دوران عظمت استالین را به‌کُند و به همین جهت رویزیونیست‌های روسیه با سوء استفاده از نام استالین و در زیر «پرچم استالین» از ناسیونال‌شونیسم روسیه حمایت می‌کنند. این رویزیونیست‌ها دشمنان طبقه کارگر روسیه و همدست امپریالیسم روس برای غارت جهان هستند. امروز می‌توان در روسیه نوعی از اتومبیل‌های ساخت آلمان و صنایع ژاپن و یا فرانسه را دید، که حتی در کشورهای خود آنها نیز دیده نمی‌شوند. از نظر صف‌بندی سیاسی، روسیه در قطب چین، کره شمالی، سوریه، ایران، و حتی ترکیه است و متحدانی نیز در آمریکای جنوبی دارد، که مردم روسیه آنها را دوست خود می‌دانند، به همین دلیل کماکان بدون روادید می‌توانند به روسیه سفر کنند.

بازدید از روسیه ترازنامه‌ای از موفقیت شوروی سوسیالیستی و مدرکی بر نکبت باقیمانده از دوران حکومت ننگین رویزیونیست‌هاست که گورباچف و یلتسین را بر سر کار آوردند. آنها کودتائی را که با دست خروشچف شروع کردند، با دست یلتسین به پایان رساندند. در تمام دوران تسلط رویزیونیست‌ها در شوروی، که تسلط دیکتاتوری بورژوائی بر حزب و دولت بود، شوروی راه سقوط تا فروپاشی کامل را درنوردید. سرنوشت شوروی آئینه تمام‌نمای خیانت رویزیونیسم است.

 

برگرفته از نشریه توفان الکترونیکی شماره ۱۴۲ اردیبهشت ۱۳۹۷

Print Friendly, PDF & Email