درهفتههای اخیر نوسانات بهای ارز موجب نگرانیهایی شده است و نرخ دلار حتی تا ۶۰۰۰ تومان هم افزایش پیدا کرد. دولت نئولیبرال حسن روحانی هم در واکنش به نوسان بازار، ارز را تک نرخی کرد و قیمت آن را ۴۲۰۰ تومان اعلام نمود. اما درعین حال، سیستم اقتصادی کشور اکنون با فقدان ارز رو به رو شده است و ترس و نارضایتیهایی را در جامعه موجب گشته است. گفتگویی در این رابطه با دکتر فریبرز رییس دانا، اقتصادان چپ مقیم تهران صورت گرفت که در یک فایل صوتی در صفحه شخصی تلگرام ایشان انعکاس یافته است. در این گفتگو دکتر رئیس دانا به نکات مهمی اشاره کرده و به افشای مسببین این بحران پرداخته است، که اینک تلخیصی از این گفتگو از نظر خوانندگان گرامی میگذرد.
هئیت تحریریه
اردیبهشت ۱۳۹۷
***
دکتر رئیس دانا اجازه بدهید، من پرسشهامیم مطرح کنم. این هیاهوی ارزی که در واقع، جهش ناگهانی بهای ارز در فاصله هفت روز پس از تعطیلات نوروزی بود و بهای ارز را از حدود ۳۶۰۰ تومان به آن سوی مرز، حدود ۶۰۰۰ تومان رساند، چیست؟ آیا این جهش به دلیل بیسابقه بودن، یا نتایج وخیم آن، آنقدر مهم هست، که اینگونه هیاهو در همهی محافل و گفتگوها را برانگیخت؟ یا سر و صدایی بود بیش از نتایج غیرمترقبه یک بازی فوتبال یا تهدیدهای آمریکا یا چیزهای دیگر؟ موضوع چیست؟
پاسخ: عرض میکنم که، درست میگوئید، هیاهو اتفاق افتاده، خیلی پر سر و صدا بود، اما بیسابقه نبود. شاید به این اندازه و به این سرعت، کم سابقه بود، اما بیسابقه نبود. بعد هم این هیاهو به دلیل نگرانیها از یک طرف و نگرانیهای عمومی از وضعیت اقتصادی و از طرف دیگر به دلیل نحوه نگرشی که شماری از مردم شهرنشین، طبقه متوسط، به زندگی اقتصادی دارند و خرید و فروش و آینده ارز و این چیزها را مستقیماً به خودشان مربوط می دانند، مستقیماً به فعالیتهای سودزای خودشتن مربوط می دانند، نه اینکه به دلیل وجدان اجتماعی و اقتصادی عمومی برانگیخته بشوند. از این جهت آن هیاهو، مقدار زیادی شکل گرفت.
خُب! واضح است که کارشناسان مسئول، کسانی که به شرایط اقتصادی میپردازند، نگرانند از این تغییرات بر روی سطح زندگی مردم و مردم محروم و بر روی سامان اقتصادی، آنها هم وارد بحث و گفتگو شدند. یک مقدار هم نگرانیهای عمومی که در مردم وجود دارد، موجب شد که این بحث و این هیاهو شدت بگیرد. برای اینکه تهدیدهای مربوط به جنگ، وضعیت نابسامان اقتصادی، نامعلومبودن وضعیت تورم، وضعیت اشتغال، نقش آمریکا در منطقه و تهدیدهایی که کرده، همه اینها زمینه را آماده کرده بود تا این هیاهو اتفاق بیافتد. اما دو نیروی اصلی در این هیاهو، یکی روحیهی عمومیست، که این بحثها را دامن میزند، یک مقدار هم روحیهی کارشناسی و روحیه مردمی است که خودشون را در خطر میبینند. زندگی اقتصادیشان را در خطر میبینند. یا کارشناسانی که وجدان مسئولی دارند، نسبت به قضایا. من میخواهم بگویم که بحث اولی، یعنی اینکه کسانی به این بحثها بیش از حد، بیش از آنکه حقشان باشد و به آنها مربوط باشد پرداختند. این یک واقعیت در زندگی اقتصادی ماست که خیلی از مردم را کاسب کردند، نمیخواهم بگویم این شرایط اقتصادی و اجتماعی و سیاسی که در کشور، در چهل سال حاکم بوده، این مردم را به سمت این سودسازیها و نگرانیهای این چنینی کشانده است، خیلیها را مثلاً من شاهد گفتگوهایی بودم بین دو تا مهندسی که کارشان بررسی محاسبات ساختمانی است. من هرگز ندیدم سر این موضوع، اینقدر داغ و تند با هم صحبت بکنند، ولی دیدم که چقدر در مورد علت بالارفتن نرخ دلار و یا آیندهاش صحبت میکنند. وقتی که جویا شدم دیدم که آره اینها نگران این هستند که مثلاً احتمالاً پسانداز خودشان وضعاش چی میشود؟ اینکه تأثیرش بر روی زندگی طبقه کارگر، بر روی زندگی محرومان چه میشود، خیلی مورد توجه نبود. این روحیه را که در جامعه مثال میزنم توی جامعه عمومیت پیدا کرده* نه اینکه این موضوع مهم نباشد، هست، ولی آنقدر که اهمیت دارد از آن زاویه که خیلی اهمیت دارد واردش نهشدند.
خرده بورژوازی، طبقه متوسط عادت کرده به این، خیلی از آنها، البته نمیخواهم به بحثام عمومیت بدهم، عادت کرده که این مباحث را خیلی جدی بگیرند، برای اینکه سرنوشت خودشون را در گرو این چیزها میدانند. سرنوشت خودشان را در گرو سیاستهای سالم، مسأله ساختار سالم اقتصادی یا آزادیها یا ثبات و امنیت اجتماعی کمتر میبینند، ولی وقتی این اتفاقات میافتند، به دلیل آن عادتی که عرض کردم، بوجود آمده، آن روحیه کاسبکاری که اشاعه پیدا کرده است، خیلی بیشتر، جنجال می کنند ولی همین طور که عرض کردم در کنارش نارضایتیها و نگرانیهای مردمی، که زندگیشان به خطر میافتد و حس می کنند دارد به خطر میافتد، مثل کارگران و مثل اقتصاددانانی که اینطور خودشان را در دست باد و توفان بازار و عرضه و تقاضا رها نکردند، کسانی که احساس میکنند که اقتصاد باید مسئولیت داشته باشد، دولتها باید این مسئولیت را به عهده بهگیرند، باید مداخله کنند و اقتصاد را هدایت نمایند.
من یادم هست که در گذشته هم سه چهار بار این اتفاق افتاد. یک بار معکوس بود. بعد از صدور قطعنامه شورای امنیت و قبول ایران نسبت به آن قطعنامه و خلاصه پایان جنگ، یک دفعه قیمت دلار در بازار افتاد و خیلی سر و صدا شد یکبار در دوره هاشمی رفسنجانی آزاد گذاشتن بازار ارز و بالارفتن قیمتها، که منجر به نرخ تورم بسیار زیادی هم شد. باز هم این سر و صدا را ایجاد کرد این سر و صداها بخشی از آن به خاطر روحیه نگرانیهای سودجویانه عمومی است، اما بخشی هم به دلیل تأثیری که این وضعیت در زندگی واقعی مردم میگذارد، شکل گرفته است.
متشکرم!
پرسش: دلایل و انگیزههای چندی برای این جهش مطرح میشود. بعضی بسیار بدبینانهاند، مانند توطئه خود دولت برای کسب درآمد، پروژه مخالفان، حرکت ناگهانی و توافقی پولداران، برخی جنبههای سیاسی و روانی را مطرح میکنند، مانند، تهدید آمریکا و برخی نیز شامل کارشناسان اقتصادی، از دلایل متفاوت و گاه متضاد اقصادی نام میبرند دو واژه کسلکننده «عرضه و تقاضا» شده است ورد زبانها، موضوع چیست؟
پاسخ: بگذارید مستقیم و به طور مشخص بر روی دلایل بوجودآمدن این وضعیت، این واکنشی که نسبتاً ترکیده، در بازار ارز بهپردازم. اینکه موضوع را به توطئه خود دولت منتسب بهکنیم، عاقلانه به نظر نمیرسد، برای اینکه دولت میتوانست بدون این هیاهو و بدون ایجاد یک چنین جوی به تدریج نرخ ارز را بالا بهبرد، آنچنان که بتواند درآمد ارزی خودش را به ریال بیشتری تبدیل کند. موقعی که لایحه بودجه سال ۹۷ تقدیم مجلس شد، مجلس با بخشی از این لایحه مخالفت کرد. چرا مخالفت کرد؟ به خاطر اینکه در زمستان ۱۳۹۶ خیزش اعتراضی مردم همه کسانی را که خودشان را حافظ وضع موجود، حافظ نظام، حافظ قدرت و ساخت قدرت سیاسی میدانند، نگران کرده بود. مثلاً موقعی که، اگر اشتباه نکنم در تبصره ۱۷ دولت پیشبینی کرده بود که بهای حاملهای انرژی بالا برود و درآمد حاصل از این افزایش صرف سرمایهگذاریهای اشتغالزا بهشود، با این مجلس مخالفت کرد برای این که دید از موضوعاتی است که به لحاظ روانی یک دفعه در جامعه نارضایتی ایجاد میکند. اما از طرف دیگر دولت کاری کرد که خیلی بیسابقه و عجیب و بسیار زیانآور بود، و آن این بود که طی یک تبصره به دولت اجازه داد دستاندازی بهکند بر منابع تأمین اجتماعی، بر منابع سازمان تأمین اجتماعی، که این منابع در نظر گرفته شده بود برای خدمات درمانی. سازمان تأمین اجتماعی یک نهاد عمومی غیر دولتی است. دولت حق نداشت خودش را وارد این قضیه بهکند، حق ندارد دستاندازی بکند. آن منابع را برداشت، مجلس هم فکر کرد که چون این انعکاس زیادی ایجاد نمیکند و واقعاً هم همین طور بود بهرغم مقالههایی که ما نوشتیم و اعتراضهایی که کردیم و گفتگوهایی که درگرفت، انعکاس نگران کنندهای اینطور که مثلاً قیمت ارز ایجاد کرد، آن ایجاد نکرد. خُب دولت از این راه رفت. همیشه دولت مترصد بوده که قیمت ارز را وقتی که بودجه بسته میشود و کسری میآورد، قیمت ارز را بیشتر از آن چیزی که در لایحه بودجه تنظیم کرده است، بالا بهبرد، برای اینکه درآمدهای ارزی خودش را بهتواند به ریال بیشتری تبدیل بهکند. طبیعی است که این کار نتیجهاش تورم است اما دولت فکر میکند که به راههایی دست پیدا کرده، مثلاً از طریق کنترل ذخیره پول پر قدرت که میتواند آن تورم را کنترل کند. اما واقعیت این است که در اواخر سال ۹۶ مشخص شد که آن کار را هم نمیتواند بهکند. نرخ تورم ده درصدی، نه و نیم درصدی، ده درصدی که دولت دربارهاش بیبرو برگرد صحبت میکرد. اما آمار نهایی نشان داده است که تورم به بالای ۱۵ در صد، ۱۶ در صد رسیده است. ولی به هر حال دولت در کوتاه مدت سعی میکند این کار را بهکند، یعنی کاری بهکند که بهتواند دلار را گرانتر بهفروشد، که درآمدهای ارزیاش منجر به افزایش درآمدهای زیادی بهشود، و از عهده هزینههای بودجه بربیاد.
اما معمولاً راه حلاش این نیست که دنبال فکرهای توطئهجویانه بهگردیم که یک سر و صدایی ایجاد بهکند بعد در سایهاش بهتواند کار خودش را انجام بدهد. راههای زیرکانهتر از این وجود دارد. افزایش تدریجی، و پیداکردن بهانههایی که پلکانی قیمت را بالا بهبرد. تاکنون هم این کار را کردهاند. بنابر این نمیتوانیم بگوئیم که سیاست دولت در بالابردن قیمت ارز بیسابقه بوده است، بیدلیل بوده و بیتأثیر بوده، نه! دلیلی داشته دولت، سابقه هم داشته و تأثیر هم گذاشته بر بالارفتن بهای ارز. اما این انفجار ناگهانی که منجر «به زبان شما» به آن هیاهو شد، این عاملاش فقط نمیتوانیم سیاستهای دولت را در نظر بهگیریم، اما از طرف دیگر یک عده هم میگویند که: بله! مخالفان دولت مثلاً، اسم میآورند، مثلاً سپاه یا گروههای سیاسی که تحت رهبری مثلاً علم الهدی هستند یا رئیسی هستند و یا غیره، خواستند پوست خربزه زیر پای دولت بیاندازند، خواستند آن را خراب کنند، افکار عمومی را علیه او تحریک نمایند. این هم به نظر من جور در نمیآید برای اینکه این وضعیت، آثار وخیماش دامن خود آنها را هم میگیرد و به نظر نمیرسد که تعارض و تضاد بین جناحها به یک جناح اجازه داده بشود، امکان داده بشود که از این راهها استفاده بهکند. برای اینکه بعضی از راهها کل نظام را، کل حاکمیت را، کل ساختار قدرت را زیر سئوال میبرد. اما این که یک توافقی بین پولدارها وجود داشته باشد، یک توافق شبه مافیایی، این به حقیقت نزدیکتر است. در اقتصاد ایران فشارهایی برای بالابردن بهای ارز به ویژه دلار همیشه وجود داشته و این فشارها همیشه هست. در یک مرحله این فشارها تبدیل میشود به آن حالت انفجاری. یکی از دلائلی که این حالت انفجاری ایجاد میکند، این است که تحت شرایط سیاسی خاص و روانی خاص، گروهای قدرت ناگهان احساس نگرانی میکنند. حالا الگوی «فیدل برگر» این را توضیح میدهد. ولی آنچه که من میخواهم بهگویم، دقیقاً آن الگو نیست. این الگو را فقط میتوانیم در نظام بازار آزاد صحبت بهکنیم، که گسترش خوشبینیها تقاضا را برای ارز زیاد میکند و برعکس اگر در یک جایی بحرانی ایجاد میشود، آن را آنطور نمیخواهم بهگویم، میخواهم بگویم که یک گروههای قدرت اقتصادی با تهدیدهای آمریکا، با شرایطی که در سوریه به وجود آمده و یا دارد بهوجود میآید، یا با آنچه که در مورد برجام صحبت شده، آمریکا مصمم شده یا خودش را مصمم نشان میدهد که با برجام مخالفت بکند و از برجام بیرون بیاید. همهی اینها یک تهدیدهایی را برای اقتصاد ایجاد کرده است. آن فشارهای همیشگی هم که وجود داشت، حالا یک دفعه گروههای قدرت به این نتیجه رسیدند که حالا یا با توافق همدیگر و یا جدا جدا از آنجائی که این گروههای قدرت سه چهار تا بیشتر نیستند، چه توافق پشتمیز داشته باشند و چه نداشته باشند در واقع همین نتیجه را میگیرند که شرایط دارد بحرانی میشود، درآمدهای نفتی کم میشود، تحریمها جایگزین میشوند و نیازهایشان برای ارز تأمین نمیشود و شروع میکنند آنچه را که در آینده میخواهد اتفاق بیافتد، از همین امروز متحقق بهکنند. شروع میکنند تقاضاکردن برای ارز، برای اینکه ذخیره بهکنند مقداری از این برای سودجویی شخصی است و توسط دلالان و واسطهها و سکولاتورها، سفتهبازان، هر چی بخواهید بهگوئید، انجام میشود و واقعاً این مقدار هم جدید است، کم نیست. کسانی هستند که اساساً شغلشان، کارشان این است که با رقمهای بزرگ دلاری و ارزی سر و کار دارند. ولی مقداری هم صاحبان صنایع یا مدیران اقتصادی هستند که احساس میکنند در آینده میخواهند مواد اولیه وارد کنند، تکنولوژی وارد کنند، قرارداد بهبندند، با کمبود ارز مواجه میشوند. یک دفعه این فکر که کمبود ارز ممکن است جدی بهشود، اینها را میکشاند در بازاری که قبلاً فشارها، عرض کردم در اختیار بوده است. تقاضاهایشان را زیاد میکنند، این تقاضاها منتقل میشود به واسطههای بزرگ و بعد از واسطههای بزرگ، به واسطه های کوچک، بعد آن گروهی از مردمی که روزگار را بر حسب قیمت دلار و بر حسب قیمت خرید و فروش میبینند، یا گروه محدودی در جامعه که کارشان حالا در پزشکی است یا در آموزش و یا مهندسی ول میکنند…. به این مسائل میپردازند. این روحیه متأسفانه عمومی شده است وقتی به آن سرایت میکند.
بنابراین مکانیزم اصلی در اینجا این است که نگرانی یک دفعه در میان صاحبان قدرت اقتصادی ایجاد میشود که به دلیل شرایط سیاسی اطراف و بعد ناگهان اینها به بازار هجوم می آورند و این وضعیت ایجاد میشود. زمینهاش را هم دولت انجام داده است برای اینکه دولت هم تمایل به بالا رفتن قیمت داشته است. زمینهاش را دلالان هم لازم داشتند، برای اینکه به وجود آوردند، برای اینکه مقداری ارز داشتند، دلشان میخواست گرانتر بهفروشند، زمینهاش را اتاق بازرگانی هم ایجاد کرده، چرا برای اینکه صادرکننده کالاهایی هستند که بیشترش مورد نیاز مردم است، اینها را صادر میکنند به خارج. خیلی دلشان میخواهد دلار و ارزی که به دست میاورند، بهتوانند گرانتر بهفروشند و اینجا قدرت ریالی برای خودشون ایجاد بهکنند. زمینهاش را اقتصاددانان و کارشناسان نظریهپرداز اقتصاد منسوخ عقبمانده نئولیبرالیستی، یعنی نئولیبرالها و طرفداران تعدیل ساختاری هم انجام دادند.
در سازمان برنامه، یا کسانی که در دولت هستند، مثل آقای نیلی که معتقد است ۶۰۰۰ تومان هم کم است. این فشار همیشه بوده. برخی از بخشهای دولت هم به دلیل آن نگرشی که برای بخش خصوصی و آزادی معاملات دارند و برای تبدیل دلار، دلارهایشان به ریال بیشتر دارند، یک نوعی همسازی داشتن باآنهاست. همین آقای نیلی، خُب آقای اسحاق جهانگیری یا دستگاه دولت، یا آقای نوبخت و اینها یک نوعی همسازی داشتند. ولی الان من شنیدم که کاسه و کوزهها میخواهد فقط سر او بشکند، که گویا سیاستهای غلط او، که گفته ۶۰۰۰ تومان، موجب این مشکل شده و این آقایانی که گفتند مثلاً ۴۲۰۰ تومان نجاتبخشن است. نه! همه با هم در این دستگاه اقتصادی که با سیاستهای نئولیبرالی کار میکنند، همآوا بودند. شما درست میگوئید مثل طوطی هی میگویند «عرضه و تقاضا» عرضه کم شد، تقاضا زیاد شد و یا برعکس. خُب کسی نمیگوید که این که شما دارید میگوئید، پایان بحث نیست، خودتان را راحت میکنید با به کاربردن این دو تا واژه، طوطیوار! اینها آغاز صحبت است. چرا این جوری شد؟ چرا چنین شد؟ چرا یک دفعه این طور به صورت انفجاری قیمتها بالا رفت؟ بله! به تدریج، به تدریج، تحریمهای جدید یا محدودیتهایی که بر سر راه معاملات بود، ذخیره ارزی را کم کرد. بعد اقتصاد ایران به قدری شکننده است و به قدری حساس است به وقایع بیرونی که دو سه تا تهدید ترامپ این نگرانی را برای صاحبان قدرت اقتصادی ایجاد کرد که بروند و پیشدستی بهکنند و قبل از اینکه قیمت ارز بالا برود و ارز کمیاب بهشود، پیشدستی کنند. همین پیشدستی، آن اتفاقی را که در آینده ممکن بود بهافتد، ممکن بود نهافتد، همین امروز متحقق میکند. طرفداران بالابردن بیش از حد قیمت ارز، که عرض کردم، مقداری هم کارشناس دولتی در آن شریکاند. اینها به همه چی فکر میکنند، جز به حقوق زحمتکشان، به حقوق طبقه کارگر، به حقوق مردم محرومی که کالاهای صادراتی، یعنی برداشتن از سر سفره شان از سر آشپزخانه شان از سر نیازشان و صادرکردن اینها به خارج، یا اینکه صادرکردن کالاهای پتروشیمیایی به خارج و تبدیل کردن آن به ریال، ریالی که در اینجا استفاده نمیشود، برای اشتغال بیشتر، از آن استفاده نمیشود برای پرداخت دستمزدهای عقبمانده. به آنچه که دولت خودش را موظف میداند، پرداخت دستمزدهای معوقه نیست. یا پوشش برای سیاستهایی که دستمزدها پرداخت بهشود، بلکه پوشش برای این است که بدهی های خودش را برای بخشهای دیگر قدرت، مثل نهادهای نظامی و غیره بتواند بهپردازد. بنابراین سیاستهای دولت، که این زمینه را برای این انفجار ایجاد کرده بود، مثل سیاستهای صادرات یا مثل سیاستهای بازار ولنگار که اسمش را گذاشتند «بازار آزاد» و دارند از واژه «آزاد» سوء استفاده میکنند. همه این سیاستها زمینه را برای این انفجار ایجاد کرده بود. تهدیدهای بیرونی یک دفعه خلاصه میکنم بطور انفجاری ایجاد نیاز کرد و تقاضا را برای دلار بالا برد و دیدیم که دلار نسبت به سایر ارزها خیلی قیمتاش بالاتر رفت. سایر ارزها چسبندگی به دلار دارند. اقتصاد ایران به دلیل آن وابستگی نفتی و به دلیل آن سیاستهای نئو لیبرالی نتوانست است خودش را به طور کامل از قید تعهدات و وابستگی به کاپیتالیزم جهانی نجات بدهد و بیشتر از این هم توضیح بدهم، خسته میشوید. این زمینه اصلی برای بوجود آمدن این بحران بود. ادامه دارد
برگرفته از نشریه توفان الکترونیکی شماره ۱۴۲ اردیبهشت ۱۳۹۷