یکشنبه , ۲۲ مهر ۱۴۰۳
برگ نخست / مجموعه مقالات / مقالات توفان الکترونیکی / گفتگویی با دکتر فریبرز رئیس دانا در مورد علت نوسانات بهای ارز- بخش دوم و پایانی

گفتگویی با دکتر فریبرز رئیس دانا در مورد علت نوسانات بهای ارز- بخش دوم و پایانی

درهفتههای اخیر نوسانات بهای ارز موجب نگرانیهائی شده است و نرخ دلار حتی تا ۶۰۰۰ تومان هم افزایش پیدا کرد. دولت نئولیبرال حسن روحانی هم در واکنش به نوسان بازار، ارز را تک نرخی کرد و قیمت آن را ۴۲۰۰ تومان اعلام نمود. اما درعین حال، سیستم اقتصادی کشور اکنون با فقدان ارز رو به رو شده است و ترس و نارضایتیهائی را در جامعه موجب گشته است. گفتگویی در این رابطه با دکتر فریبرز رییس دانا، اقتصادان چپ مقیم تهران صورت گرفته که در یک فایل صوتی در صفحه شخصی تلگرام ایشان انعکاس یافته است. در این گفتگو آقای رییس دانا به نکات مهمی اشاره کرده و به افشای مسببین این بحران پرداخته است، که اینک تلخیصی از این گفتگو از نظر خوانندگان گرامی می‌گذرد.

هئیت تحریریه

اردیبهشت ۱۳۹۷

پرسش :بسیار خُب ! من پرسش سوم خودم را مطرح می‌کنم. با اجازه شما!

آیا این وضع نابسامان که قرار است با سیاست تصویب تک نرخی دلار ۴۲۰۰ تومانی متوقف شود بازگشت می‌کند؟ آیا همه چیز آرام می‌شود؟ و چرا؟

پاسخ: نه! به نظر من تا زمانی که در بر این پاشنه می‌چرخد، همه چیز آرام نمیشود. زمینه ناآرام ساز است. زمینه اقتصادی چنین است که کسانی در اقتصاد هستند، که قدرت به بازی‌گرفتن منابع ارزی رت دارند. اقتصاد ایران پیچ و مهره‌اش توسط دلار روغن‌کاری میشود. اقتصاد ایران الان با یک رکود گسترده روبرو هست. بعضی از واحدهای صنعتی فقط در حد ۲۰ درصد کار می‌کنند. شمار زیادی از واحدهای صنعتی تعطیل شده‌اند. ۵,۷ ، ۵,۸ میلیون بیکار وجود دارد. آمار دولتی حالا هر چه می‌خواهد به‌گویند. حرف من را گوش بدهید شما! این رقم بی‌کاری خیلی بالاست. چشم‌انداز تورمی وجود دارد. در یک چنین شرایطی صاحبان قدرت اقتصادی، چه در لایه‌های ارزی و سرمایه‌داری مالی و بانکی و چه صاحبان فعالیت‌های پیمان‌کاری و تولیدی، این‌ها تصمیم‌هایشان می‌تواند متحقق بشود. یعنی تحمیل می‌کنند تصمیم‌هایشان را به دولت و دولت با این تصمیمات هم‌ساز میشود. کدام یکی از وعده‌های این دولت توانسته است متحقق بشود؟ گفته بود که آزادی‌های سیاسی را تأمین میکند، که نکرد؛ گفته بود که حقوق کارگران را تأمین میکند، که نکرد؛ گفته بود که تورم را کنترل میکند، یک دوره کوتاهی تا حدی کنترل کرد فقط با آمارها بازی کرد؛ گفته بود که رفع حصر میکند، که نکرد؛ گفته بود که سیاست‌های مربوط به برجام سیاست‌های بعد از برجام می‌تواند مشکلات اقتصادی را حل بکند، که نکرد. از همه مهمتر این که بالاخره معلوم نه‌کرد این ۱۵۰ میلیارد، ۲۰۰ میلیاردی دلاری که از جیب مردم رفته بود از جیب اقتصاد رفته برای فعالیت‌های هسته‌ای چه شد؟ که در برجام متوقف شد. کی هزینه این ۱۵۰- ۲۰۰ میلیارد را باید به‌پردازد؟ این باری که بر دوش اقتصاد ایران وارد شده است، اقتصاد را شکننده کرده است. به این ترتیب این قیمت، آوردن به این قیمت تا زمانی که آن دلال‌ها وجود دارند و تقاضا می‌کنند و درخواست می‌کنند و نیازدارند، مثل یک معتادی که همینطور میزان مصرف‌اش خودش را می‌کشد بالا، آن نیاز را دارند، از یک طرف و از طرف دیگر این که دیپلماسی خارجی جواب نداده است و تهدیدهای امپریالیزم آمریکا سر جایش هستند. مقابله با امپریالیزم از طریق فقط سیاست‌ها و یا قدرت نظامی جواب نداده است، قدرت نظامی خودش تبدیل شده به یک نیاز برای تقاضای ارز. خودش تقاضای ناگهانی ارز را بالا می‌برد. یکی از تقاضاها همین است، که وقتی تهدیدهای نظامی میشود، هم دولت دلش می‌خواهد، که بنیه نظامیش را تقویت بکند و هم برای تقویت بنیه نظامی‌اش باید کارایی، تسلیحاتی وارد بکند، بی‌انصاف هم نیستم. همین جا به‌گویم ایران هزینه‌های نظامی‌اش نسبت به بودجه کل کشور و نسبت به تولید ناخالص داخلی از خیلی از کشورها کمتراست. این را به‌گویم از عربستان سعودی حتماً کمتراست. ولی با وصف این، همان‌ها هم بر روی اقتصاد دارند تأثیر منفی می‌گذارند. از همه مهمتر اینکه آنها ابزار خوبی برای اینکه جلوی فشارهای امپریالیستی را به‌گیرد و کاپیتالیزم جهانی را به سر جای خودش به‌نشاند، نیست و نبوده. ابزار اصلی رضایت مردم است، همدلی‌های مردم است.

بهر تقدیر تا زمانی که در بر روی این پاشنه می چرخد، این ۴۲۰۰ تومان قابل نگه داشتن نیست. این ۴۲۰۰ تومان یک محاسبه ساده‌ای پشت‌اش بوده که این‌ها هم سعی می‌کنند این را یک شاهکار دانش جالینوسی به حساب به‌آورند. تفاوت نرخ تورم داخل با نرخ تورم خارج در هر سال مثلاً ۱۸ درصد بوده، ۱۱ درصد بوده، این را در قیمت سال۹۱، در قیمت ارز در سال ۹۱ ضرب کردن به همان اندازه بالابردن شده ۴۲۰۰ تومان. در صورتی که این تفاوت‌های نرخ ارز باید عاملی باشند برای بالابردن نرخ ارز تا قیمت ارز واقعی بشود. صحبت من این است که از آقای رئیس جمهور، که به همه میگویند: حقوق‌دان نیستید، حرف نزنید. آقا! اقتصاددان نیستی این حرف‌ها را به‌گذار کنار! آقای جهانگیری هم اقتصاددان نیست، آن آقایان اقتصاددانای‌تان هم این بلا را سر اقتصاد ملی آوردند، چی دارید می‌گوئید؟ این روش فقط برای این است که پایگاه و جایگاه خودت شناخته بشود و نه برای تعیین قیمت ارز. این روش در ‌واقع تورم تحمیلی را به رسمیت می‌شناسد، پایه‌ای می‌کند برای تورم بعدی. این راهش نیست. اگر نمی‌توانید قیمت ارز را کنترل بکنید، یک مقدار برای این هست که دل به بازار دادید، خُب تو بازار اگر می‌خواهید کنترل به‌کنید، بکنید! اگر می‌خواهید نه‌کنید، نکنید! اگر می خواهید کنترل نه‌کنید، اگر بازارگرا هستید، میشود ۶۰۰۰ تومان، میشود ۷۰۰۰ تومان، اگر می‌خواهید کنترل کنید، باید بلد باشید! این کنترل باید پشتیبانی مردمی داشته باشد، این کنترل باید همه‌جانبه باشد، این کنترل در شرایط فساد، در شرایط تبعیض، در شرایط اعمال قدرت قدرت‌مداران اقتصادی جواب نمیدهد! نمیتواند بدهد! به این ترتیب آن ۴۲۰۰ تومان پا برجا نمی‌ماند. من خبر دارم، البته نه مثل این، حتی جوانها متأسفانه، بعضی از جوانهائی که دل دادن به قیمت ارز و کی میره، کی میاد و مثلاً ۱۰۰ دلار ۵۰۰ دلار نگه داشتند، آن هم همه‌اش باهاش بازی بکنند، آنهم یک مقدار قابل فهم است، کم درآمدی. ولی معمولاً فریب‌خوردگی، احساسات گذرای پول پرستانه زمانه است. اما من نه مثل آنها، به سبک خودم در بازار حضور داشتم، دوستانم ، شاگردانم خبر آوردند برای من از خیابان فردوسی، همان روزی که ۴۲۰۰ تومان اعلام شد، ۶ ساعت بعدش پشت پرده ۵۰۰۰ تومن ۵۲۰۰ تومن هم می‌فروختند. بعضی از این صراف‌ها، دلار را ۵۰۰۰ تومن ۵۲۰۰ تومن خریدند. نمی‌شود بهه او بّگوئی ۴۲۰۰ تومن بیا به‌فروش. اگر می‌خواهید یک دفعه با باتوم و پلیس به سراغ تعیین قیمت ارز بروید، خُب آن را به‌گوئید. پس چرا تمسخر می‌کردید دولت روحانی را! سال‌های سال؟ آقایون مشاوری که در دولت روحانی هستید، چرا تمسخر می‌کردید کسانی را که نظارت را می‌پذیرفتند و طرفدار مقررات انتظام‌بخش به بازار بودند؟ به آنها می‌گفتید بلشویک هستند! به آنها می‌گفتید پُل پوت هستید! پس چرا الان که گیرافتادید، چنین می‌کنید؟ مثل جرج بوش پسر، هست که یک دفعه وارد بازار شد، وقتی بحران اقتصادی، آمریکا را فرا گرفت. یادم می آید که هوگو چاوز برایش نامه نوشت، گفت: «هی رفیق! اونجا چه خبره ؟» همون رفیق سالیان سال تمسخر می‌کرد همه را. چرا در بازار دخالت می‌کنید؟ این مهد آزادی است؟ نه آقا! گرفتن آزادی دلال‌ها و زورگویان و واسطه‌هائی که پدر اقتصاد را دارند در میارورند. این به معنای در ‌واقع تأمین آزادی‌ مردم است. مردم فقیر، گرسنه یا. تحصیل کرده‌هایشان را به آن خرده دلال‌ها تبدیل کردن‌شان، یا تبدیل می‌شوند به مردمی که هیچ آزادئی ندارند. از هر آزادی نابرخوردارند. نابرخرداری‌های عمومی به نابرخرداری آزادی می‌انجامد. به این ترتیب به دلایل مختلف، این سیاست‌ها نادرست هستند و نمی‌توانند به ثبات برسانند و پا برجا بمانند.

پرسش: من پرسش آخرم را با اجازه شما مطرح می‌کنم! نتایج و آثار این وضعیت، آنچه که در گذشته اتفاق افتاده و آنچه پیش‌بینی می‌شود در اقتصاد و زندگی اجتماعی و امنیت ملی چه می‌تواند باشد؟

پاسخ: به‌بینید تا آنجا که به قیمت‌ها مربوط است، این بحران ارزی حتی سیاست جدید دولت یک فشارهای تورمی را در آینده بوجود خواهد آورد. سال ۹۷ نرخ تورم حتماً از سال ۹۶ بالاتر می‌رود. این یک.

دوم: این سیاست تک نرخی‌کردن به منزله تخصیص ارزی کارآمد و عاقلانه نیست. عقل بازار، عقل همان سودجویی است که اقتصاد کشور را به اینجا و به بحران کشانید. این به منزله سیاست تخصیص منابع عاقلانه و برنامه‌ریزی شده نیست، به این ترتیب نمی‌تواند تبدیل به‌شود به نیرویی برای اینکه چرخ نیروی تولیدی را به‌چرخاند و به این ترتیب نمی‌تواند جواب بیکاری را بدهد. خُب نتیجه دیگرش این است که فشار بر روی محرومان و بیکاران و طبقه کارگر، به خصوص بخش‌های آسیب‌پذیر جامعه، مثل زنان کارگر، مثل جوانانی که قادر نیستند کار پیدا به‌کنند، زیاد خواهد شد. چشم‌انداز واکنشی نسبت به این وجود دارد، آن هم اعتراض‌های مردم است. اعتصاب‌هایی که در آینده در پیش خواهد بود. نارضاریتی‌هایی که متبلور میشود در فعالیت‌های متفاوت. شنیدم یکی از علما گفته: این اعتراض به زنان برای حجاب ناشی از مشکلات اقتصادیست. ایشون دیگه از آن طرف افتاده. بعضی از اقتصاددانان زیاده‌روی می‌کنند، هر پدیده‌ای را می‌خواهند به‌گویند عامل اقتصادی دارد، بعضی از مارکسیست‌ها هم متأسفانه این کار را می‌کنند. کی مارکس این را گفته که هر پدیده‌ای، هر کاری بکنیم، ما به ازاء‌اش بلافاصله یک پدیده اقتصادیست؟ این یک تحلیل طبقاتی داشته، حالا همیشه این اقتصاددان‌هایی که این قدر زیاده‌روی می‌کردند و هر پدیده‌ای را می‌خواستند دلایل عرضه و تقاضای کسل کننده، به قول شما، براش پیدا به‌کنند، ما سرزنش می‌کردیم، و حالا یکی از علمای اعلام برجسته گفته، حتی اعتراض این خانم‌ها دلیل‌اش آن است. نه! این دلیل‌اش آن نیست. این‌ها به همدیگر مرتبط میشوند. نارضایتی‌ها به هم پیوستگی پیدا می‌کنند، چسبندگی پیدا می‌کنند، همدیگر را تقویت می‌کنند و شرایط را برای ارتقاء حضور اجتماعی زیاد می‌کنند. نارضایتی زنان برای اجرا و مخالفت‌شان با حجاب اجباری یک حق طبیعی است. حق آنهاست همان طور که طبقه کارگر حق دارد تشکل داشته باشد، حق دارد از حقوق بیمه، درمان و آموزش برخوردار باشد. اقتصاددان اینجا نباید دخالت بکند. این حقوق انسانیست. اقتصاددان باید یقه قدرت را بگیرد، که اینطور منابع را حیف و میل کردند.

اگر پرسشی دارید من در خدمتم؟ خیلی متشکر! ممنون از فرصت و وقتی که در اختیار من قرار دادید!

من هم از شما متشکرم

 

برگرفته از نشریه توفان الکترونیکی شماره ۱۴۳ خرداد ۱۳۹۷

Print Friendly, PDF & Email