از ابتدای به دست گرفتن قدرت سیاسی، ملایان همواره در تلاش بودند تا الگوی زنان اسلامی را در مقابل الگوهای زنان غربی عَلَم کنند و به همین دلیل هم مدتی کوتاه پس از پیروزی انقلاب بهمن۵۷ تنشی شدید میان حاکمانِ جمهوری اسلامی با زنان ایران شکل گرفت. تدوین و تصویبِ قوانینِ تبعیضآمیز نسبت به زنان به یکی از اصلیترین نمادهای نظام مذهبی در جامعه و کنترل اجتماعی بدل گشت که برای آنان تبعیض، تحقیر، نابرابری و سرخوردگی اجتماعی را در روزمرگی زندگیشان نهادینه کرد. حضور زنان در عرصه فعالیتهای اجتماعی، دسترسی و راهیابی به تحصیلات دانشگاهی و بازار کار، رهاشدن از قیمویت پدر، همسر، برادر… و صاحب اختیار بدن و سرنوشت خود شدن، چون کابوسی وحشتناک و بختک بر جسم و ذهن ملایان سنگینی میکرد. ملایان به خوبی دریافتند که بازگرداندن زنانِ شجاعی، که نقشی به سزا در به ثمر رسانیدن انقلاب بهمن داشتند و کوشش میکردند استعدادها و قابلیتهای خود را در جامعه بیش از پیش بیابند، به پستویِ آشپزخانهها امریست ناممکن. پس مسئولان برآن شدند با محکمترکردن زنجیرهای قانونی دست و پای زنان را هر روز بیشتر به بند کشند. برای دانشگاهها سهمیۀ زنان گذاشتند، بی سروصدا برای شرکت آنها در رشتههای تحصیلیِ خاصی محدودیت قائل شدند، محدودیت در شرکت در رشتههای ورزشی و حجابِ اجباری دختران و بانوان ایرانی از حضور در میادین جهانی محروم شدند… و قانونگذاران همۀ این محرومیتها را به عنوان اینکه وظیفۀ اصلی زنان، مادر و همسرِ خوب بودن است، توجیه میکردند. در برابرِ قوانین اسلامی جنبشهای فمینیستی، چون سایر کشورهای جهان از جانب زنان طبقات متوسط و تحصیلکرده و حتی مرفه، شروع به رشد نمود و جنگی چهل ساله میان زنان و رژیم آغاز گردید و این روند همچنان ادامه دارد و تا زمانی که قوانین شرع اسلام و تبعیض و ستم بر ایران حاکم است، پایانی بر آن متصور نیست.
در روزها و هفتههای گذشته دو ویدئو از ایران در شبکههای اجتماعی بحث و گفتگوهایی براه انداخت. یکی ویدئوی خانمی بنام «شاپرک شجریزاده» و دیگری ویدئوی دختر هفده سالهای بنام «مائده هژبری» در برنامۀ اعتراف تلویزیونی صدا و سیمای جمهوری اسلامی ایران. در اوج تظاهرات مشهد، برازجان، خرمشهر و… خانم شجریزاده در ویدئو با بغض و گریه میگوید که به بیست سال زندان محکوم شده است. مسیح خانم، استادِ «هشتگ»زنی که در سالهای ۲۰۱۵ تا ۲۰۱۸ حداقل سه قرارداد بالغ بر ۲۳۰هزار دلار با شورای مدیران خبررسانی امریکا (BBG) امضا کرده است، همزمان در کنار هشتگ حمایتی برای شاپرک شجریزاده، هشتگی بنام «برقص تا برقصیم» به راه انداخت. البته خانم علینژاد به مردم نهگفتند که ایشان خبر دارند که حداقل یکی از این دو نفرهفتهها قبل از آکسیونهای ایشان از ایران خارج شده بودند. مسیح خانم الهام «ایدۀ» خود را اینگونه بیان کرد: «این فقط رقصی ساده نیست، بلکه حرکتی اعتراضی است. رقص در مبارزات در گوشه و کنار جهان نقشی حیاتی داشته است. در دوره آپارتاید در آفریقای جنوبی، معترضان تظاهرات رقص برگزار میکردند و در واکنش به سرکوب نژادی میرقصیدند…». اگر اندکی تعمق کنیم، میبینیم که نه تنها «برقص تا برقصیم»، بلکه هر دو ایدۀ خانم مسیح علینژاد، خبرنگار صدای امریکا، کاریکاتوری از مبارزات مردم در آرژانتین و افریقای جنوبی است که در فرهنگ آنها معنا و جایگاه خاصی دارد و با فرهنگ مبارزاتی ایرانیان بیگانه است. ایشان و افراد معلومالحال دیگری هر از گاهی ابتکاراتِ مبارزاتیِ دیگر کشورها را به عاریه میگیرند و چون پیراهنی گشاد به تن زنان و مردان ایرانی میکنند. ولی چرا مسیح علینژاد همواره زمانی که در ایران مردم برای مسائل روز و معیشتی خود در شهرهای مختلف وارد میدان شدهاند، فعال میشود، خود نکتهای است قابل تعمق و در فرصتی دیگر باید بدان پرداخت.
اما وقتی بجای رفع مشکلاتِ حداقلهایِ رفاهی و دستگیریِ آقازادگان و جلوگیری از دزدیها، تلاش مسئولان برای دستگیری یک رقصندۀ جوان متمرکز میشود، وقتی اعتراف او به جای اعترافاتِ دزدانِ میلیاردی در رسانههای جمهوری اسلامی پخش میشود، طبیعی است که خشم مردم نیز سریعاً برانگیخته خواهد شد.
زنان در طول تاریخ ایران همواره از دو سوی قربانیان جامعهای نگونبخت بودهاند. آنان از سویی قربانیان سیستمِ سرمایهداری و مالکیت مبتنی بر آن هستند و از سوی دیگر در چنبره اخلاقیات دوگانۀ مذهبی حاکم بر جامعه، که حتی برای خودفروشی هم تبصرههای دینی و قانونی وضع کردند، گرفتارند. ستم و سرکوبِ زنان در دوران جمهوری اسلامی ابعاد وسیعیتری به خود گرفت اما مسلم آن است که نه در دوران پهلوی و نه در دوران جمهوری اسلامی هیچگاه تلاشی جدی و سازنده برای احقاق حقوق زنان صورت نگرفت. محمد رضا پهلوی که معتقد بود: «از استثنائات که بگذریم، هوش و عقل زنان و مردان برابر نیست». با توجه به این امر که تصویب قوانین مهم با فرمانهای شاه ابلاغ میگردید و در تمام جنبههای عمدۀ سیاستگذاری و تصویب قوانین، شاه نقش محوری ایفا میکرد، میتوان حقوق و جایگاه زنان در زمان وی را حدس زد.
اما آنچه فعالان سیاسی و جنبش زنان میبایستی به آن توجه کنند، عدمِ اشتراکِ نوعِ مشکلاتِ زنان در ایران است. برای مثال زنی که در بلوچستان یا کردستان با مشکل معیشتی دسته و پنجه نرم میکند، با مسألۀ عدهای که روسریِ سفید روی چوب بلند میکنند و همه چیز را در این چهارچوب میبینند، یکی نیست. باید درک کرد که خواستههای بومی آنان چیست؟. «برای کارهای بزرگ الهام لازم است!» مشکلات و مسائل بسیاری از زنان در کل همان مشکل اکثریت جامعه نان و کار و مسکن و امنیت شغلی است. طبق آمارهای رسمی پنج درصد از کل کارگران ایران زن هستند. واقعیت اما آنست که حضور زنان بیش از اینهاست، چون بسیاری از زنان در بخشهای غیررسمی مشغول به کار هستند و هیچگاه در آمار انعکاس نمییابند. آنها بدون هیچگونه حق بیمه درمانی، بیمه بازنشستگی، مرخصی سالیانه، مرخصی زایمان، با کار طاقتفرسا و ساعات کار طولانی و دستمزد اندک و بدون هیچ نظارتی در رعایت ایمنیِ کار و بهداشت محیط، مشغول به کارند. اما آن پنج درصدی که در آمارهای رسمی آمدهاند هم از حقوق اولیه قانونی خود بهرهمند نیستند. حتی قوانینِ ناقصِ اسلامی، برای مثال، قانونِ مرخصی زایمان، حق شیردهی، و قانون ایجاد شیرخوارگاه و مهدکودک در محیطهای کاری، باعث شدهاند که کارفرمایانان از استخدام زنان خودداری کنند. اینجا صحبت از بهرهکشی انسان از انسان است. شرکت فعال زنان در تولید اجتماعی، نیروی زنان به عنوان نیروی کار، وسیلۀ استثمار و افزودن سود و منافع سرمایهداری در جامعۀ بورژوازی است. بنابر این عدم تساوی حقوق اجتماعی زن و مرد ریشۀ طبقاتی دارد و نه جنسیتی. نباید فراموش کرد که قوانین مذهبی ارتجاعی فشاری مضاعف بر زنان وارد میآورند، که حقیقتی است غیر قابل انکار. جمهوری سرمایهداری اسلامی برای کسب سود بیشتر و حاکمیت سیاسی خود تلاش دارد و در این تلاش بر طبقات محروم جامعه ستمهای فراوان روا میدارد. نقض حقوق زنان وعدم به رسمیت شناختن حقوق مساوی آنان با مردان، از ماهیت نظام طبقاتی مبتنی بر قوانین ارتجاعی مذهبی برمیخیزد و تنها با فروپاشی این نظام است که میتوان تا حدودی زمینههای مادیِ زن ستیزی را از میان برداشت. تأکید ما بر آنست که حق انتخاب پوشش، رقص و شادی، از حقوق اصلی و اولیه افراد است و از هر حرکتی که به رفع ستم، سرکوب و تبعیض جنسیتی و آزادیهای دموکراتیک در جامعه منجر شود، باید حمایت کرد. اما رفع کامل ستمهای برشمرده شده بر زنان، که نیمی از جامعۀ ایران را دربرمیگیرد، به پیروزی مبارزه برای رهایی طبقۀ کارگر و استقرار جامعۀ سوسیالیستی پیوند مستقیم دارد، نظامی که قادر است به طور واقعی شرایط مادی و فرهنگی رفع این ستم را فراهم سازد.
مردم ایران بدون تردید شایستۀ زندگی بهتر هستند و لازمه این شایستگی براندازی حکومت سرمایهداری جمهوری اسلامی با دست توانای خود آنهاست. به بیراهه کشانیدن مبارزات زنان در درجۀ اول خیانت به زنان است. با دامنزدن به بحثهای سازنده باید به مقابله با رژیم زنستیز جمهوری اسلامی برخاست و درعین حال اهداف خرابکارانۀ رسانههای امپریالیستی و صهیونیستی را که از وضعیت بحرانی و نارضایتی عمومی ایران سوء استفاده میکنند، رسوا ساخت. پیکار زنان برای تحقق آزادی و رفع ستم و تبعیض، که یک حقوق دمکراتیک است، فقط در پیوند با جنبش دمکراتیک وعمومی مردم ایران، بوِیژه جنبش طبقه کارگر و مبارزه بر ضد مداخلات امپریالیستی، می تواند ماهیتی مترقی بخود گیرد و نقش مهمی در انقلاب آتی ایران ایفا کند. انقلابی که بدون مشارکت فعال زنان هرگز به پیروزی نخواهد رسید.
حزب کار ایران (توفان) به حزب طبقه کارگر ایران بهپیوندید!
