یکشنبه , ۲۲ مهر ۱۴۰۳
برگ نخست / مجموعه مقالات / مقالات نشریه توفان / ایران وطن من. (گزارشی از ایران)

ایران وطن من. (گزارشی از ایران)

هر روز که می‌گذرد بر درد و رنج مردم وطن‌مان افزوده می‌گردد. از درون توسط چپاول‌گران در حکومت و از بیرون به واسطه تحریم‌های سخت اقتصادی، که بحران‌های پیاپی را به همراه می‌آورد. در میانه این بحران‌ها، از طرفی قدرت خرید اقشار زحمتکش و مزدبگیر کاهش می‌یابد، بیکاری و در پس آن فحشا و کارتن‌خوابی افزون می‌گردد و از طرف دیگر آقازاده‌های تاجر، بازاریان و مفت‌خواران سوار بر امواج بحران‌ها می‌شوند، بر سرمایه‌های نجومی خود می‌افزایند. رانت خواریِ حکام و آقازاده‌ها بر هیچ فردی پوشیده نیست.

دوستی از برون مرز، در تماسی که با هم داشتیم، از وضع و حال مردم پرسید و پیرامون اعتراضات مردم. من بر خلاف رسانه‌های برون مرز و بخصوص رسانه‌های وابسته به آمریکا، اسراییل و عربستان، به ندرت شاهد تظاهرات گسترده مردم، آنطور که دررسانه‌ها تبلیغ می‌شود هستم. اگر از اعتراضات دیماه سال گذشته و اعتراضات پیرامون کمبود آب بگذریم، که در جنوب کشور و اصفهان و چند شهر دیگر صورت گرفت، دیگر اعتراضات مردم بیشتر تحت تأثیر رسانه‌های خارجی و محدود به قشر میانه و یا متوسط شهری بوده است. کارگران در این اعتراضات یا غایب هستند و یا شرکت فعال ندارند. شعارهای اعتراضات چند ده نفره و یا چند صد نفره در گوشه و کنار برخی شهرها نیز با خواسته‌هایشان هیچ‌گونه هم‌خوانی و هماهنگی ندارد. روشن است آنکه دربه‌در به دنبال کار است، که بدین صورت لقمه نانی بر سر سفره خانواده بگذارد، طبیعتاً شعارش «کار، نان، مسکن و آزادی» است. شعار وارداتی «رضا شاه! روحت شاد» نمی‌تواند با اهداف این جوان هماهنگی داشته باشد، برعکس، اهداف معترضین را به بی‌راهه می‌برد و می‌بینیم که بُرده است. در اینجا مردم کمتر به رسانه‌های دولتی، تحت انحصار جمهوری اسلامی، وقعی می‌گذارند. صدا و سیمای جمهوری اسلامی نیز با مدیریت افرادی به غایت مرتجع و ابله توان جلب مردم را ندارد، در نتیجه بخش بزرگی از مردم این رسانه رسمی دولت را در عمل  تحریم نموده‌اند و به رسانه‌های بیگانه روی آورده‌اند.

برخلاف دوران انقلاب که محتوای شعارهای مردم به طور روشن سیاسی بود و حتی برخلاف شعارهای جنبش ۱۳۸۸، که خواسته‌های مردم بازهم نسبتاً روشن و سیاسی بود، هر چند در آن شعارهای انحرافی هم آورده شد، ولی به خاطر داشتن شکلی از رهبری در کادر جناحی، مردم برخلاف امروز به تبلیغات رسانه‌های بیگانگان به این اندازه و در این ابعاد اعتنایی نمی‌کردند.

نقش سه رسانه «من و تو»، «صدای آمریکا» و«آمدنیوز» در کنار «بی بی سی» در منحرف‌کردن اهداف معترضین و به انقیادکشاندن مردم و کشور، بدون تردید خطرناک و خائنانه است. بیهوده هم نیست که کشورهای غرب خصوصاً امریکا، اسرائیل و عربستان سعودی سالانه صدها میلیون هزینه این رسانه‌ها می‌کنند. خیانت نوکران و وطن فروشان ایرانی، که در خارج با پول‌های اربابان‌شان در ناز و نعمت به‌سر می‌برند، کمتر از خیانت حکام ایران نیست.

نمی‌دانم چرا مردم کشورمان تا این اندازه شیفته شایعات هستند. همان شایعاتی که از طریق رسانه‌های نامبرده به مردم تزریق می‌شود. گویا مردم کشورمان به چشم، گوش و عقل خود اعتماد ندارند و منتظرند تا رسانه‌های بیگانه خبر دهند! چرا ما گرفتار بی‌هویتی خویش گشته‌ایم!؟ بطور روشن برخی ابراز می‌دارند دزدی بد است، ولی دزدی غربی‌ها متمدنانه است، پس بهتر از دزدی سردمداران و مسئولان رژیم است. در صورتی که می‌دانیم غربی‌ها و اسرائیل جهان را غارت می‌کنند و برای به انقیادکشاندن کشورها صدها هزار و میلیون‌ها انسان را می‌کشند و کشورها را نیست و نابود می‌کنند. اما رسانه‌های نامبرده فکر بخشی بزرگ از مردم کشورمان را تسخیر نموده‌اند.

وقتی رسانه‌های داخلی و بخصوص صدا و سیمای جمهوری اسلامی در دست بی‌لیاقت تعدادی عقب‌افتاده و کودن قرار گیرد، نمی‌توانند با مردم رابطه‌ای داشته باشند، چنین رسانه‌هایی قادر نخواهد بود اعتماد مردم را جلب کنند و در نتیجه قدرت مبارزه بر علیه شایعات و دروغ پردازی‌های بیگانگان در فضای مجازی را ندارند. بخصوص اگر حکام از ریز و درشت، دزد و چپاولگر باشند.

در کوچه و خیابان همه از گرانی سخن می‌گویند و عجب آنکه خود مستقیم با گرانی دست و پنجه نرم می‌کنند، ولی مقدار گرانی اجناس را از زبان «صدای آمریکا» ، تلویزیون «من و تو» و رسانه «آمدنیوز» برای یکدیگر تعریف می‌کنند!! در همه جا سخن از فساد مالی نهادهای دولتی است و حتی در مراسم عقد و عروسی سفره دل‌شان باز است، ولی همه جا کلمه به کلمه جملات آن سه رسانه برون مرز را نقل می‌کنند و نه واقعیت‌هائی که خود با پوست و گوشت با آن درگریباناند. به یاد دارم در یکی از مراسم عروسی، که مهمانان و من نیز در حال رقص و پایکوبی بودیم و صدای دی جی از صدای رعد و برق قوی‌تر بود، یکی از اقوام در گوش من از دزدی مقامات دولتی سخن می‌گفت. صدا که به گوش من نمی‌رسید، ولی معلوم بود که تنها سوژۀ او دزدی و فساد مالی حکام است و گرانی سرسام‌آور و البته همۀ نقل قول‌ها از رسانه‌هایی که بدان اشاره کردم. سوژۀ دزدی و فساد مالی نهادهای دولتی را هر روز در اینجا از زبان هر فردی می‌شنوید. در هر جمعی، پس از مدتی، فردی تلاش می‌کند مسیر صحبت را عوض کند و به دیگر مسایل به‌پردازد. عجیب آنکه بعد از چند دقیقه بطور سیستماتیک مسیر بحث به گرانی و فساد کشیده می‌شود و اینکه دوران «آن خدا بیامرز» قیمت یک کیلو گوشت چهار تومان بود و امروز چهل هزار تومان است.

همین چندی قبل در جمعی از اقوام گپ می‌زدیم و اینکه ترامپ با این سیاست‌هایش همه را به جنگ دعوت نموده است. یکی از حضار که شخص تحصیل کردۀ دوران شاه هم بود، با خونسردیِ روشنفکرانه همه را به سکوت دعوت کرد و مدعی بود که اوباما یک چوپان بود، در حالیکه ترامپ یک سیاستمدار جدی و خواهان نجات مردم ایران و حتی دیگر کشورهاست. ترامپ بر آن است که به حکام ایران به قبولاند وقت‌شان به پایان رسیده و باید بروند و حکومت را به شاه ایران واگذار کنند. عجیب آنکه حضار با شنیدن چنین هجویاتی نُقل بر دهانشان آب شد و تو گویی فردا ملایان قدرت را به شاهزادۀ پهلوی می‌سپارند و مردم هم چون مردم سوئیس در رفاه به سر خواهند برد. نمی‌دانم چرا بخش بزرگی از مردم کشورمان خود را با سوئیس، کانادا، آمریکا و آلمان مقایسه می‌کنند!

وقتی از عرق ملی سخن می‌گویی، حملات پی در پی به روسیه و چین را می‌شنوی. بدون کوچکترین مطالعه‌ای و تنها بنا بر سه رسانه فوق، ایران گاهی مستعمره چین است و گاهی مستعمره روسیه! ایکاش با استعمار بطور کل مخالف باشند! البته با استعمار آمریکا موافق‌اند! چون نامش را نه استعمار، بلکه کمک می‌گذارند. در ایران تا دلتان به خواهد اجناس تقلبی! فراوان است. به گمانم در سرتاسر جهان با این مورد می توان روبرو شد و گمان نمی‌کنم در خارج مردمی که اجناس چینی می‌خرند، مرتب در حال فُحش‌دادن به چین باشند و این را دلیل بر مستعمره‌بودن کشورشان بدانند. ولی در ایران رسم بر این است که گفته شود «اجناس چینی بنجل» هستند و ایران از این طریق مستعمره چین شده است! حال آنکه در دنیای امروز مگر می‌توان بدون اجناس چینی زندگی کرد؟ چین یک ماه صادراتش را به اروپا و آمریکا قطع کند، احیاناً کل تولیدات صنعتی غرب تعطیل می‌شود. مردم ایران نمی‌دانند و رسانه‌های بیگانگان به مردم نمی‌گویند که بسیاری از محصولات کنسرن‌های غربی در چین تولید می‌شود و یا بسیاری از قطعاتش از چین وارد می‌شود.

غیر ممکن است در تاکسی بنشینید و راننده تاکسی از گرانی و بخصوص از فساد مالی سخن نه‌گوید و اینکه گویا در دوران شاه نه بیکاری بود و نه فساد مالی. در جایی به یکی گفتم: «اگر در دوران شاه فساد مالی نبود، پس گروه ضربت مبارزه با فساد مالی که در دوران قبل از انقلاب و به دستور شاه وقت تشکیل شد به چه منظوری بود؟» بطور دسته جمعی بر من حمله شد، که چون تو مخالف غرب هستی، انتظار دیگری از تو نیست. در حالی که من نه مخالف غرب، که مخالف دسیسه‌های دولت‌های غربی هستم.

ایران وطن من است! من مردم زحمتکش کشورم را دوست دارم و از اینکه بخشِ بزرگی از این مردم در توهم به سر می‌برند و چشم و گوش‌شان به رسانه‌های بیگانگان است، در عذابم. چندی پیش در جمعی که اکثرشان جوان بودند، بحث تدارک مراسمی بود، یکی از حضار بر آن بود که در این شرایط گرانی این همه هزینه لزومی ندارد و مقایسه کرد هزینه‌های این گونه مراسم را در دوران قبل از انقلاب و اصولاً نوع هزینه را نسبت به حال، که در آن دوران این گونه ولخرجی‌های بیهوده نبود. هر کس نسبت به سنگینی جیبش خرج می‌کرد و… جالب اینکه برخی از جوانان حاضر در این خصوص بیشتر پُرس و جو کردند که برای من امیدوارکننده بود. بحث به رسانه‌های برون مرز کشیده شد و یکی از حضار جوان، که سوادی هم نداشت، با بی‌احترامی به طرف مقابل، که سنی هم از او گذشته بود و ادب حکم می‌کرد که مراعات سن او را بکند، با کمال تآسف به وی حمله کرد، که نسل شما و بخصوص چپ‌ها با آن انقلاب کثیف ما را به این بدبختی کشاندند، پس بهتر است نسل انقلاب حرف نه‌زند و هیچ‌گونه دخالتی نه‌کند و حال و آینده را به‌گذارد دراختیار جوانان. من تلاش کردم به او گوشزد کنم، که بهتر است نسل جوان از تجربه و آموخته‌های نسل قبل بیاموزد، مبادا همان خطاها را تکرار کند و امور را خود به دست گیرد و نه گذارد بیگانگان در امور داخلی کشورمان دخالت کنند. آن دوست، که از قرار گرایشات چپ هم داشت، به حضار یادآوری کرد که در پس کودتای آمریکا – انگلیس ۲۸ مرداد توسط دربار و با همکاری روحانیت بر علیه دکتر مصدق، هم ملّیون و هم نیروهای چپ یا گرفتار رژیم کودتا گشتند و در این میان برخی اعدام و بقیه روانه زندانها شدند و یا آنکه شانس آورده از ایران گریختند. در دوران انقلاب، که فضای کشور کمی باز شد و زندانیان از زندان‌ها آزاد و بسیاری از مبارزین از خارج به ایران باز گشتند، رهبری انقلاب بطور کل در دست بیلیاقت ملایان و در رأسشان خمینی قرار گرفته بود و اساساً نیروهای مترقی نقشی اساسی در انقلاب نداشتند. در تمام چند لحظه‌ای که این دوست از گذشته، از کودتا و شرایط دوران انقلاب سخن می‌گفت، سکوت کامل بر فضای جمع حاکم بود. به یاد دارم یکی از دختران جوان حاضر هق هق گریه را سر داد. همه دور او جمع شدند. علت را پرسیدم. در جواب گفت: «هیچ کس تاکنون این حقایق را به ما نه‌گفته بود، نه دولتمندان حاکم و نه رسانه‌های خارج». دوباره سکوت فضای خانه را فرا گرفت و آن جوانی که بی‌رحمانه بر نسل انقلاب توپیده بود، گفت: «من از …. و تمام حضار به جد معذرت می‌خواهم و نمی‌دانم چگونه از خجالت برآیم». آیا تاریخ، خیانت بیگانه پرستان را خواهد بخشید؟

بعد از تحریم‌های اخیرِ ترامپ، بخش قابل توجه‌ای از جوانان قصد دارند از مملکت به خارج فرار کنند. بسیاری به دنبال راه فرارند و حاضرند تمام سرمایۀ داشته و نداشته را هزینه کنند، حتی اگر ده درصد امکان رسیدن به مقصد باشد.

با آقازاده ها که صحبت می کنید همه در پی خرید خانه و ویلا در آمریکا، کانادا، انگلستان و آلمان هستند. من آقازاده‌ای نمی‌شناسم که آرزویش برگشتن بساط شاه نباشد. علت‌اش هم این است که این قشر، که درصد کمی هم نیستند، با پول‌های بادآورده، کشوری می‌خواهند بدون ملایان که قمارخانه‌ها را رواج دهند، خانه‌های عیش و عشرت را به پا اندازند، که بتوانند از ثروتی که اندوخته‌اند، در عشرتکده‌ها زندگی به‌سرکنند. فکرش را بکنید! آن گرسنه‌ای که به اعتراض می‌پردازد و شعار «رضا شاه! روحت شاد» سر می‌دهد، به سود خود شعار می‌دهد یا به سود آقازاده‌های چپاول‌گر!

روزی در جمعی طبق روال همیشگی بحث غذا به گرانی و چپاول کشیده شد. در شرایطی که زمین و زمان بر علیه گروه احمدی نژاد است، یکی از حاضرین در مجلس بطور ضمنی از احمدی نژاد دفاع کرد. بد نیست در اینجا پاره‌ای از مواردی، که ایشان بیان داشت را برایتان بازگو کنم. او بر آن بود که حمله به احمدی نژاد عادلانه نیست و اینکه ۷۰۰ یا ۸۰۰ میلیارد درآمد کشور در دوران احمدی نژاد غارت شد هم عادلانه نیست! در دوران او در بسیاری از شهرها و بخصوص در کلان شهرهای  کشور پارک‌های زیبا با امکانات ورزشی ساخته شد، بسیاری از مهد کودک‌ها با امکانات خوب و مدرن بناگشت. بسیاری از اتوبان‌ها در دوران احمدی نژاد ساخته شد، «خانه‌های مهر» با تمام کمبودها به بخشی از جامعه کمک‌هایی کرد و اصلاح طلبان بیهوده با شایعه پراکنی آنها را نادیده می‌گیرند و همراه با سلطنت‌طلبان و بیگانگان چشم بر همه آنچه را او انجام داد، می‌بندند. در دوران احمدی نژاد بخاطر تحریم‌های سخت اوباما بر علیه ایران، دولت او مجبور بود تحریم‌ها را دور بزند و این هزینه بزرگی به گردن دولت انداخته بود.

او مثال دیگری آورد، مبنی بر اینکه از آن ۷۰۰ یا ۸۰۰ میلیارد دلار درآمد کشور، حدود ۲۰۰ میلیارد دلارش را آمریکا تحریم کرده بود، که بنابر رسانه‌های خارج از مرز این مبلغ در دوران ریاست جمهوری روحانی آزاد شد. آیا احمدی نژاد و گروه او کشور را چپاول کرد یا اصلاح‌طلبان، که یکی پس از دیگری در حال فرار از ایران‌اند؟

و امروز من از خودم می پرسم: آیا او در برخی از موارد از حقیقت پرده برنداشت؟

چرا ما ایرانی‌ها به رسانه‌های بیگانگان روی آورده‌ایم؟ چون هر لحظه از فشار بیشتر و تحریم‌های بیشتر ایران توسط اربابان سخن می‌گویند؟

در جمع دیگری روزی صحبت بر سر تحریم‌ها بود. من که بطور کل با تحریم‌های غرب بر علیه خود، خانواده خود و مردم کشورم مخالفم. حاضرین در گفتگو بطور یک پارچه موافق تحریم‌ها بود و نتیجه تحریم‌ها را سرنگونی رژیم ارزیابی می‌کردند!! از جمع سوال کردم: «آیا نتیجه تحریم ها، گرانی، فساد مالی و بیکاری هم هست؟» جواب را با آری پاسخ دادند. سوال نمودم: «اگر نتیجه تحریم‌ها گرانی، فساد مالی و بیکاری است، چرا شما موافق تحریم‌ها هستید؟» پاسخ دادند که «چه با تحریم و چه بی تحریم گرانی، فشار، بیکاری و… به همین اندازه هست چون دولتمندان همه دزد و غارتگرند!» سوال کردم: «چرا نتیجه تحریم‌ها سرنگونی نظام است و فکر نمی‌کنید که در پس تحریم‌ها دولتمندان به خاطر حفظ قدرت، مملکت را به اجنبی می‌فروشند و خود نوکر اجنبی خواهند شد و تازه آخرش این می‌شود که تحریم‌ها ایران را چنان ضعیف می‌کند، که در صورت حمله نظامی غارتگران خارجی، حکومت قدرت دفاع از کشور را نخواهد داشت و ایران چون لیبی، عراق، یوگسلاوی و سوریه نابود می شود!» حضار به من خندیدند. باور کردنی نیست، ولی بخشی از مردم کشورم از لیبیایی‌شدن کشور دفاع می‌کنند، چون بنابر رسانه‌های اجنبی، لیبی «آزاد»! شده است و مردم ایران نسیم نرم و گرم «آزادی» لیبی را از طریق رسانه «آمدنیوز» و «من و تو» لمس کرده اند!

بر اثر تحریم‌های جدید، قیمت بلیط‌های هوایی هم دو برابر شد. خانمی تعریف می‌کرد؛ قصد سفر به اصفهان را داشت و بلیط هواپیمایی، برای آن روزی که در نظر داشت، یافت نمی‌شد. در نتیجه مستقیم به فرودگاه مهرآباد رفته که همانجا یک بلیط ارزان قیمت تهیه کند. به گیشه‌های شرکت‌های هواپیمایی مراجعه می‌کند و جواب می‌شنود که همه بلیط‌ها فروخته شده اند. فردی در کنار گیشه فروش بلیط هواپیما با گوشی بر گوش به او می‌گوید، که او می‌تواند بلیط هواپیما تهیه کند با صد هزار تومان گران‌تر از معمول. این دوست از گیشه مربوطه می‌پرسد: «مگر شما نه‌گفتید بلیط‌ها به فروش رفته‌اند، پس چرا این فرد در کنار شما و به طور آشکار بلیط شرکت شما را گران‌تر به مشتری می‌فروشد و شما مخالفت نمی‌کنید؟» جواب می‌شنود که: «ما نداریم و ایشان دارد یا از او بخرید و یا خداحافظ شما». این خانم حاضر می‌شود بلیط را بخرد. می‌باید کارت ملی و یک شماره تلفن همراه به فرد مذکور بدهد و تا یک ساعت دیگر زمان پرواز و بلیط را دریافت می‌کند. خانم متقاضی در جواب می‌گوید که:  «چگونه می‌تواند به ایشان اعتماد کند؟ هم پول بدهد و هم کارت ملی و شما را خیر و ما را به سلامت؟» فرد فروشنده دست این دوست را میگیرد با هم به محل «چک این» می‌روند روی به مسئولین می‌کند و می‌گوید: «به ایشان به‌گوئید من که هستم». مسئول «چک این» همان شرکت می‌گوید که «شما یکی از مسئولین فروش بلیط هواپیما هستید!!!». بعد از مدتی بلیط هواپیما را به این خانم می‌دهد و تازه متوجه می‌شود که حدود ده نفر دیگر از همین طریق بلیط هواپیمای گران قیمت تهیه کرده‌اند و زمانی که در هواپیما برای پرواز بسته می‌شود، تعداد صندلی‌های خالی همان هواپیما به بیش از ده عدد می‌رسید. او تعریف می‌کرد که کل فرودگاه مهرآباد در دست بی‌لیاقت چهار جوان قُلدر است که بدون ترس و واهمه به فروش بلیط‌های هواپیمایی مشغول‌اند، چون مسئولین اصلی فرودگاه با تبانی با شرکت‌های هواپیمایی در دزدی و چپاول مردم شریک‌اند! من چندی قبل به فرودگاه مهرآباد رفتم و خود به چشم خود دیدم که تمام آنچه شنیده بودم حقیقت داشت.

تمام رستوران‌های شیک و گران قیمت، شب و روز پُر هستند از مشتری‌های همیشگی. همان‌ها که به آقازاده و بازاری و تجار معروف‌اند. در این رستوران‌ها به خاطر ازدیاد بیش از حد، روی میز غذاخوری بیست تا سی عدد سفره‌های یک بار مصرف چیده شده. مشتری تقریباً دو برابر احتیاجات سفارش می‌دهد. در پایان سفره به همراه مقدار بسیار زیادی از غذاهای مانده مچاله شده و به سطل آشغال ریخته می‌شوند! در رستوران‌های معمولی، که مشتری معمولی هم دارند، مشتری غذای مانده را با خود می‌برد و این رسم خوبی است.

وقتی پای سفره دل آقازاده‌ها می‌نشینی همه‌شان از این می‌نالند که دولت اجازه نمی‌دهد اتوموبیل‌های بسیار گران قیمت و شیک وارد شود و تازه آنجا هم که وارد می‌شود، نمی‌توان همه جا از این اتوموبیل‌ها استفاده کرد! دوران شاه خوب بود. چون آنکه اتوموبیل گران قیمت سوار می‌شد، از احترام والاتری هم برخوردار بود. همین‌ها همراه و همزبان با رسانه‌های بیگانگان همه جا شایعه راه انداخته‌اند که مقامات دولتی تمام ثروت کشور را به سوریه، عراق، فلسطین و لبنان می‌دهند. و جالب اینکه بیگانه‌پرستان سوری، عراقی، فلسطینی و لبنانی برآنند که این کشورها مستعمره ایران‌اند! همین‌ها را بسیاری از مردم ایران و آقازاده‌ها هم می‌گویند، بدون توجه به اینکه این ادعا با ادعای قبلی در تضاد است. ولی کو گوش شنوا!

در این میان راستش را بخواهید، من براین عقیده‌ام که با وجود تبلیغات فراوان خودفروخته‌ای چون منصوراسانلو، هیچ جا ندیدم و نشنیدم که اعتراضات و اعتصابات کارگران و معلمین، این طبقه زحمتکش، تحت تاثیر رسانه‌های بیگانه قرار گیرند. این طبقه زحمتکش از درد و رنج خود و خواسته‌های واقعی خود سخن می‌راند. بیهوده هم نیست که رسانه‌های نامبرده کمتر از این اعتراضات سخن می‌رانند و یا اصلاً پوشش خبری نمی‌دهند، چون وظیفه‌شان ایجاد اغتشاش و ناآرامی است و نه کوشش جهت رسیدن به آزادی، به نان و به کار. متأسفانه اعتراضات مردم میهن ما دارای رهبری سیاسی، که هدفمند ملت را رهبری و سازماندهی کند، وجود ندارد و همین امر به نیروهای ضد میهن و واپسگرا و استعماری میدان می‌دهد. اگر اعتراضات بر حق مردم با مبارزه با عوامل خارجی گره نخورد، به پیروزی نمی‌رسد.اتحاد نیروهای مردمی، که خواهان برکندن ریشه‌ای نظام فاسد و واپسگرای سرمایه‌داری حاکم بدست مردم هستند می‌تواند، راهگشای بن‌بست کنونی باشد. در صورت تحقق چنین کاری امیدها زنده و شکوفا خواهند شد. در فرصتی دیگر باز هم برایتان خواهم نوشت.

مرداد ماه ۱۳۹۷

برگرفته از نشریه توفان الکترونیکی شماره ۱۴۶ شهریور ۱۳۹۷

Print Friendly, PDF & Email