در مورد حقوقِ بشر در کشوری که اکثریت جامعه در چنگ دیوِ آهنینپایِ، آهنین چنگالِ، آهنین پوزۀ، آهنین دُمِ استبداد گرفتار هستند و کوچکترین نهالِ مخالفت و اعتراضِ سیاسی از ریشه کنده میشود، این دیوِ ستمگرِ خونخوار بار دیگر با حکمی سنگین سایۀ سیاه خود را بر فراز آسمان کشور گسترد.
در شرایطی که مشکلات اقتصادی، اختلاس و تحریم … بر گردۀ ملت فشارآورده و نارضایتی مردم افزونتر گشته است، گسترش اعتراضات و اعتصابات هر روز بیش از پیش رژیم را به چالش میکشد. پاسخِ حکومت به معترضین، افزایشِ موجِ دستگیریها، سرکوب و صدور احکامی هستند که با هیچ معیارِقانونی، جز قانونِ جنگلِ ج.ا. جور درنمیآید.
بیستم اسفند ۱۳۹۷حکم سنگین ۳۸ سال زندان و ۱۴۸ ضربه شلاق برای خانم نسرین ستوده (عضو کانون مدافعان حقوق بشر، عضوِکمپین یک میلیون امضا برای تغییر قوانین تبعیضآمیز علیه زنان وعضوِ انجمن حمایت از حقوق کودکان) صادر شد. درپی ابلاغِ حکم، موج خشم و نگرانیِ افراد و محافلِ گوناگون در داخل و خارج برانگیخته شد.
این نخستین بار نبود که جمهوری اسلامی با تعیینِ حبسهای طولانی و مجازاتهای قرونِ وسطایی چون شلاقزدن، هم مخالفان خود را از میدانِ مبارزه حذف مینمود و هم از نظر روانی در مخالفان خود ایجاد رعب و وحشت میکرد.
بیاییم بهبینیم در این آشفتهبازار رسانهای چه خبر بود:
دو موردِ برخورد با این حکم توجه ما را به خود جلب کرد.
مورد اول اعتراضات هماهنگ. مورد دوم حساسیت های دوگانۀ حقوق بشری. پس از صدور حکم خانم ستوده، «رابرت پالادینو»، جانشین سخنگوی وزارت خارجه آمریکا، گفت صدور این حکم «از حد بربریت گذشته» و از متحدان خود خواست تا به این حکم اعتراض کنند. و بلافاصله اوامر عمو سام اجرا گشت. از آلمان «هایکو ماس»، وزیر امور خارجه، اکسیون نامۀ اعتراضی کانون وکلای فرانسه با پشتیبانی مقامات معروف فرانسوی از شهردار پاریس تا نخست وزیر پیشین … و سرانجام «ماکرون» در نامهای ستوده را به عضویت در «شورای مشورتی برای برابری میان زنان و مردان» فراخواند. وزیر امور خارجۀ فرانسه هم صدور حکم قضائی جدید علیه نسرین ستوده در ایران را محکوم کرد و گفت توافق هستهای با ایران بهمنزلۀ صدور چک سفید برای نقض حقوق بشر در این کشور نیست.
روزی که شاپرک شجریزاده درخواستِ تصویبِ تحریمهای بیشتر علیه ایران را، به خاطر نقض حقوق بشر، تقدیم پارلمان کانادا کرد، جهان شاهدِ حملۀ وحشیانۀ پلیسِ فرانسه به تظاهرکنندگان جلیقه زرد بود و۴ فرورودین ۱۳۹۸ زنی ۷۴ ساله در«نیس» فرانسه در اثر حملۀ پلیس به سختی مجروح شد. یقیناً دستورِ حمله به معترضین در راستای ایجاد «همپائی برای برابری میان زنان و مردان» داده شده بود و به همین دلیل صدای اعتراضی از هیچ سویی بلند نهگشت!
اخبار ِدستگیریهایِ مکررِ خانمِ «لجین الهذلول»، فعالِ حقوقِ زنان در عربستان، تجربۀ زندان، انواع شکنجهها از کتک و شوک الکترونیکی گرفته تا اذیت و آزار جنسی و تهدید به تجاوز او هم در رسانههای جهان انعکاس زیادی پیدا کرد. برادر خانم الهذلول یکماه قبل در مصاحبهای با روزنامۀ ایندیپندنت دربارۀ وضعیت کنونی خواهرش اظهار بیاطلاعی کرد. در آخرین ملاقاتی که پدر و مادرش مدتها پیش با وی داشتند، متوجه شدند که دخترشان قدرت نگهداشتن هیچ شی را در دستانش نداشت. تماسهای خانواده خانم «لجین الهذلول» با مقامات امریکایی و درخواست آنها از پمپئو تاکنون بیجواب مانده است.
حال پرسش این است، چرا دولت عربستان در ازای نقض دائمیِ حقوق بشر، حتی وقتی ثابت میشود «بن سلمان»، ولیعهد این کشور در تکه تکه کردن ژورنالیستی (خاشقچی) دست داشته است، مصون از اعتراضات سران کشورها و تهدیدها و تحریم هاست؟ مگر حقوق بشر جداکردنی است که اینها انتخابی عمل میکنند؟! متأسفانه اینگونه است! دلنگرانیهای حقوقبشری امریکا و شرکا در مورد برخی کشورها، به طور مثال یمن و فلسطین، ونزوئلا،… بسیار شدید وجود دارد و در مورد برخی کشورها مثل اسرائیل، عربستان، مصر… چنین حساسیتهایی زیاد ملموس نیست.
از قرار حقوقبشر را کیلویی میفروشند، آنجا که برایشان سودآور است! امپریالیستها با بوجودآوردن جانورانی چون داعش و طالبان ثابت کردند که نه بشارتدهندگان آزادی و دموکراسی هستند و نه حقوق بشر برایشان پشیزی ارزش دارد. حساسیت امریکا و شرکایش نسبت به نقض حقوق بشر بسته به وابستگیِ سیاسیِ کشورها به آنها دارد.
غرض از بیان نمونههای بالا تبرئۀ ج.ا و یا دفاع از شکنجه، سرکوب و احکام ناعادلانۀ رژیم نیست . شکی نیست که زنان در ایران همواره اولین قربانیان حاکمیت مذهبی بوده و هستند و هرگاه رژیم در تنگنای مشکلات اقتصادی و سیاسی قرار میگیرد، این بانوان هستند که گرفتار چنگالِ تیزِ حاکمانِ جبار میگردند. تردیدی نیز نیست که این رژیم استبدادی و احکام دادگاهاش قرون وسطایی است اما این مسئله ارتباطی در کاربرد دوگانۀ حقوق بشری امریکا و شرکایش ندارد!
مورد دوم بلند کردنِ پرچمِ اعتراضِ «اپوزیسیونِ خارج» به رفتار و حکمِ صادرۀ ج.ا علیه خانم ستوده بود. آن اپوزیسیونی که حق مشاورتاش را گاهی از امریکا، گاه از عربستان و در پارهای موارد از اسرائیل میگیرد و چشم امیدش به مداخلۀ نظامی و سوغاتیآوردن «دموکراسی و آزادی» توسط امریکا و همپیمانانش است، حتی فرح پهلوی، که شوهرش حکم اعدام هزاران جوان را امضا کرد، نسبت به صدور حکم نسرین ستوده ریاکارانه اعتراض کرد!
از طرفی بخش دیگری از «اپوزیسیونِ داخل و خارج» فوراً خانم ستوده را به عنوان نمادِ دورانِ گذار برای تغییر رژیم پیشنهاد کردند. پرسش این است چرا باید ایشان در چنین موقعیت حساسی به عنوان نماد معرفی شود؟ چرا باید کسی که در زندان جانش در خطر است، به عنوان نمادی از رهبری اپوزیسیونی که آهنگ تغییر رژیم را دارد، مطرح گردد؟ تردیدی نیست که اعتراض نسبت به حکم ضدانسانی خانم ستوده وظیفه همه نیروهای دمکرات، ملی و مردمی است و باید نقض حقوق بشر شدیداً محکوم گردد. اما اعتراضِ سران کشورهای امپریالیستی و معرفی مجدد و همزمانِ ایشان به عنوان «نماد اپوزیسیون» شبیه به همنوازی در موسیقی است که سازش و تناسب خاصی میان «سازهایش» قابل مشاهده است، که از دیدِ هیچ ناظرِ بیطرفی دورنمیماند. سوای این مسئله با توجه به اتهاماتی که به ایشان و بسیاری از زندانیان نسبت داده اند، آیا این حرکتها و حمایتهای مقامات رسمی کشورها، انگیزهای برای اعمالِ فشارِ بیشترِ بازجویان بر زندانیان نمی شود و آیا امکانِ مدرکسازی بیشترِ مقامات قضایی علیه متهمان را فراهم نمیسازد؟ اگر هدف کمک باشد، تجربه نشان داده است که نتایج معکوس بیشترعاید زندانیان شده است. شاید وقت آن رسیده است، برای رهاشدن از موجِ اتهاماتِ ج.ا. و اساساً برای روشنشدن ماهیت مبارزاتی، ایشان و دیگر فعالان و مبارزانِ درونِ زندان که تاکنون با عزمی راسخ برخواستههای برحق خود پافشاری و ایستادگی کردهاند،اکنون نظراتشان را شفاف در مورد امپریالیسم و صهیونیسم، دخالتها و تجاوزات نظامی، احترام به حقوق ملتها و تمامیت ارضی بیان کنند. ایشان که به عنوان وکیل، فعال حقوق بشر معرف حضور همه هستند و یقیناً نمیتوانند در برابر تحریم، جنگ، قحطی، گرسنگی، تجاوزات نظامی و حق حاکمیت کشورها سکوت کنند و نباید خاموش بماند. سکوت خانم ستوده و عدم شفافیت ایشان در برخورد به دشمنان خارجی میتواند به ابزار تبلیغاتی در دست رژیم در قالب مبارزه با «انقلاب مخملی» و نسبتدادن ایشان به همدستی با امریکا و اسرائیل صورت گیرد و این به سود خانم ستوده و هیچ زندانی سیاسی نیست. زندانیان سیاسی که ضمن مقاومت و ایستادگی در مقابل شکنجههای جسمی و روحی به رژیم ضدبشر و متعفن جمهوری اسلامی «نه» میگویند و از حقوق خود و سایر مردم تحت ستم شجاعانه دفاع میکنند، موظفاند با برافراشتن پرچم مبارزه علیه غارتگران و جهانخواران بینالمللی ابتکار عمل را دردستگیرند و از این طریق رژیم و تمام مدعیان «حقوق بشر» را که سودای ویرانی کشور را در سردارند، خلع سلاح نمایند. جز این نیز راه دیگری متصور نیست.
برگرفته از توفان الکترونیکی شماره ۱۵۳ فروردین ۱۳۹۸