نمایندگان پارلمان اروپا بر ضد تجاوز ترکیه به کشور مستقل سوریه که تحت عنوان “سرچشمه صلح” صورت گرفته معترض بودند. مرکز سخنان آنان نه دفاع از حق حاکمیت ملی و تمامیت ارضی سوریه، بلکه دفاع از کردها و اعتراض به خیانت به آنان بود. آنها پیشنهاد میکردند خود اروپائیها به جای آمریکائیها وارد میدان شوند و به اردوغان دهنه زنند. تا توانستند به اردوغان توهین کردند.
همه همدستان آمریکا به ترکیه حمله میکنند در حالیکه ترکیه هیچ اقدام جدیدی نکرده است که مورد نفرت باشد، جز اینکه سیاست سابق خود را که تجاوز به سوریه، نقض حق حاکمیت ملی و تمامیت ارضی این کشور بود را ادامه میدهد. آنها در شمال سوریه یک بخش اشغالی دائمی ترکمنها را ایجاد کردهاند. ترکیه داعش را که از اروپا تحویل میگرفت نامشان را در مرزهای خود ثبت میکرد و با سازماندهی تروریستهای اسلامی به مرز سوریه میبرد و در آنجا به عمال خود تحویل میداد. بر اساس ادعاهای اروپائیها تا کنون ۶۰ هزار نفر غیر سوری از ممالک اروپائی و خارجی به سوریه رفتهاند و در کنار آن “ارتش آزاد سوریه” اختراع شده که ۸ سال بر ضد ارتش سوریه جنگیده و این کشور را با تیغ ترور به خون کشیده است. این چند ده هزار نفر هر ماهه حقوق دریافت میکردهاند. خدمات درمانی در اختیار آنها بود یا در داخل سوریه در مناطق اشغالی و در موارد وخیمتر در ترکیه و اسرائیل درمان میشدند. آشپزخانههای سیار در اختیار آنها بود بنزین و وسایل نقل و انتقال و قطعات یدکی به موقع به دست آنها میرسید آنها زن پُستی تحت عنوان “جهاد نکاح” دریافت میکردند. اسلحه مرتب به دست آنها میرسید و گلولههای آنها تمامی نداشت. در زیر شهرها با وسایل مدرن تونل میساختند که سیمان مود نیاز آن توسط یک کارخانه فرانسوی در داخل خاک سوریه تولید میشد. تمام ناتو به انضمام اسرائیل، عربستان سعودی، قطر بطور مستقیم و ممالکی نظیر مصر و امارات متحده عربی و بحرین به صورت غیر مستقیم در این شبکه ترور و تقویت آنها دست داشتند. این شبکه ترورِ داعش که با یاری آمریکا تسلط ماهرانهای به شبکه مجازی داشت و تصاویر منزجر کننده خود را به صورت ویدئو و به صورت تبلیغاتی و تهییجی، وسیعا پخش میکرد، از تعقیب مصون بود و کسی جلوی آنها را نمیگرفت. ماهوارههای آمریکا و هواپیماهای آواکس ناتو کنترل میکردند تاحکومت قانونی بشار اسد را سرنگون کنند. آنها نخست با بهار عربی تلاش کردند با اعزام تک تیرانداز به سوریه و تقویت اسلامیستها، آنها را برضد دیکتاتوری بشار اسد و شیعیان و خانواده شیعه آنها که بر سنیها تسلط دارد بشورانند. همه تبلیغات رسانههای گروهی غرب در تائید این مسئله بود که یک خانواده شیعه به یک کشور سنی به عنوان الیگارشی مالی حکومت میکند و مردم بر ضد آنها قیام کردهاند. در آغاز کار، به نمایشات مسالمت آمیز اجازه برگزاری داده شد. ولی وقتی به سمت نظامیان و ماموران نظم تیراندازی گشت و بمبگذاری گردید، ارتش سوریه به سرکوب تروریستها متوسل شد. خلق سوریه فورا مسایل را درک کرد. بخش سالم اپوزیسیون در دفاع از منافع میهنش سوریه به حمایت از بشار اسد پرداخت و تروریستها و عمال خریده شده، به اپوزیسیون تروریست پیوستند و در میان مردم سوریه منفرد شدند. امپریالیسم که تصور میکرد در عرض یک هفته کار اسد را میسازد با هوچی بازی “حقوق بشر” و “دموکراسی” با پرتاب بمب شیمیائی و کشتار مردم عادی و پرونده سازی نتوانست اراده ملت سوریه را برهم زند. خلق سوریه در درجه اول تصمیم به مقاومت گرفت. پشتیبانی لبنان و ایران و سرانجام روسیه آنهم پس از مقاومت مردم سوریه که به میدان آمدند و در مقابل ارتش متجاوز خارجی جنگیدند، نقش مهمی در این پیروزی ایفاء کرد. امروز شکست تجاوزکاران ناتو روشن است. آنها حتی داعش را با رضایت کردهای عراق به سوی بغداد گسیل داشتند تا به مقاصد بعدی خود برسند ولی شکست آنها دیگر روشن بود. سوریه را از اتحادیه کشورهای عربی اخراج کردند. در حالیکه دولت سوریه بر مسند قدرت نشسته بود، در حالیکه اکثر ممالک دنیا کشور سوریه را به رسمیت میشناختند، علیرغم اینکه نماینده رسمی دولت سوریه در سازمان ملل نشسته بود و دسیسههای امپریالیستها را فاش میکرد، رسانههای غربی سخنان وی را نقل نمیکردند و تحریم اخبار ایجاد کرده و دروغپراکنی را مجاز شمرده بودند. با پافشاری مردم سوریه، ایران، لبنان و روسیه، دسیسه امپریالیسم در سوریه نقش بر آب شد و ادامه و کنترل وضع موجود دیگر مقدور نبود. حتی ورود غیر قانونی سربازان آمریکائی و نقض حق حاکمیت ملی و تمامیت ارضی سوریه نیز نتوانست تاثیری در پیروزی این سیاست تجاوزکارانه ایجاد کند. غرب در سوریه شکست خورد. شکست غرب و برهم زدن تعادل منطقه وضعیتی را ایجاد کرده که محیط سیاسی آسیب پذیری را در ترکیه آفریده است. تثبیت سوریه به ضرر اسرائیل و به نفع محور ایران- سوریه- لبنان- فلسطین است. این است که مسئله سرنوشت کردها به بازیچه دست امپریالیستها و به ویژه اسرائیل قرار گرفته تا منطقه را متشنج نگهدارند. آمریکا به صراحت اعلام کرد که هدفش از رفتن به سوریه مصادره چاههای نفت بوده است و خروجش از سوریه نیز در امنیت چاههای نفتی سوریه به نفع آمریکا تغییری ایجاد نمی کند. از این وضعیت ترکیه، عربستان سعودی، قطر و اروپا به شدت صدمه دیده اند و خسارت ناشی از این تجاوز را باید تحمل کنند. مهاجرت میلیونها مهاجر به اروپا و سکونت آنها در ترکیه و تقویت تروریسم در اروپا، وضعیت آنها را متزلزل کرده و تضادها را تشدید نموده است. این مسایل باعث شده تا پارلمان اروپا در ۲۳ اکتبر ۲۰۱۹ مسئله حضور نظامی ناتو را در سوریه مطرح کند تا این شکست راهبردی را جبران نماید. آنها به ترکیه که عضو ناتو هست به عنوان بزرگترین ارتش اروپا و گوشت دم توپ برای ایستادگی در مقابل هجوم احتمالی روسیه به اروپا به حساب میآید، نیاز دارند. سیاست سنتی اروپا مبتی بر نان قندی و شلاق نسبت به ترکیه، با شکست کامل روبرو شده است و آنها شاهدند که نزدیکی روسیه و ترکیه، جناح نظامی جنوب شرقی ناتو را مضمحل کرده و منظره سیاسی منطقه را برهم زده است. اروپای “برتر” از طرفی خواهان حفظ ترکیه به عنوان دیوار گوشتی است و از طرف دیگر می خواهد با نفوذ در میان کردها و آموزش نظامی آنها استخوان لای زخمی برای اعمال نفوذهای سیاسی در منطقه ایجاد کرده و اسرائیل را تقویت کند. این سیاست یک بام و دو هوا با مشکل روبرو شده و به بن بست رسیده است. به این جهت علت خشم نمایندگان پارلمان اروپا روشن است و تلاش میکنند راهی پیدا کنند تا نیروی نظامی به سوریه ارسال دارند که صد البته بهانه آنها حمایت از “حقوق بشر” و “کردهای مظلوم” است. ترکیه به بهانه حفظ امنیت مرزهای جنوبی خود به تجاوز به سوریه پرداخته است و میخواهد یک نوار حفاظتی با نقض روشن حق حاکمیت ملی و تمامیت ارضی سوریه در شمال سوریه ایجاد کند و در این رابطه به سرکوب کردها که از آمریکا دستور میگیرند پرداخته است. این سیاست ترکیه، آنها را به رقیب روسی اروپائیها نزدیک میکند و تمام معادلات منطقه را برهم میزند. اروپا میخواهد با اعزام ارتش به شمال سوریه به بازیگر روشنی در منطقه بدل شود این است که از گلوی نمایندگا ن اروپا فریادهای خشم شنیده شده و خون از دهانشان جاری میشود. همه آنها یک صدا تجاوز ترکیه به سوریه را محکوم میکنند. و تکیه خود را در این بحثها بر مظلوم نمائی کردها میگذارند که به عنوان متحد پروپا قرص امپریالیستها مورد خیانت قرار گرفتهاند و آمریکا با این عهد شکنی آبروی غرب را از بین برده و اعتماد دنیا را به غرب خدشهدار کرده است. حقیقتا بیشرمی از این بیشتر نمیشود.
نخست اینکه همین نمایندگان غارتگر و عمال استعمار فراموش کردهاند که آمریکا علیرغم تائید توافقنامه اتمی با ایران به زیر امضای خود زد و عهد شکنی نمود. این عهد شکنی قبل از سیاست آنها در به دور انداختن کردها صورت گرفت. آمریکا هرگز تعهدی به کردها نداده بود جز اینکه در سوریه از منافع خودش دفاع کرده و هر وقت منافعش اقتضاء کرد آنجا را ترک خواهد کرد. توافقنامه مکتوبی با کردها وجود نداشته و در آینده نیز وجود نخواهد داشت. آمریکا توافقنامه پاریس در مورد محیط زیست را ۲۴ ساعت بعد از پذیرش به دور انداخت و این نیز قبل از به دور انداختن کردها بود. در پارلمان اروپا هوچی بازی و عوامفریبی جای یک بحث منطقی را گرفته است. عجب پارلمان دموکراتی؟؟!!.
پارلمان اروپا هم اکنون هم که از تجاوز ترکیه صحبت میکند حاضر نیست حق دولت سوریه را نسبت به حاکمیت ملی و تمامیت ارضیاش به رسمیت بشناسد. آنها میخواهند خودشان به سوریه – علیرغم مخالفت دولت قانونی سوریه – نیروی نظامی بفرستند و آنوقت در کمال بی شرمی از تجاوز ترکیه و نقض حقوق ملل صحبت میکنند. نقض حقوق ملل، نقض حقوق بشر، نقض دموکراسی، مبارزه با دیکتاتوری همه و همه ابزار عوامفریبی هستند که امپریالیستها توسط رسانههای گروهی خود با تحمیق مردم به کار میگیرند تا منافع استعماری خویش را تامین کنند. هیچگاه دل امپریالیستها برای حقوق بشر و دموکراسی و یا حقوق ملل و… … نسوخته است، دل آنها برای مواد اولیه قبل از همه بازار فروش و دستمزد ناچیز و سود حداکثر میسوزد.
بحث ما در اینجا تنها بیان سیر رخدادها نیست. ولی بیان این واقعیات برای درک مسایل اهمیت دارد.
ما بارها گفته و مجددا بیان میکنیم که سیاست کمونیستها این است که از حق حاکمیت ملی همه کشورها و تمامیت ارضی آنها در شرایط حاکم در جهان باید دفاع کنند. این آن حلقه ضعیفی است که استعمارگران تلاش دارند آنرا به نفع خود بشکنند. آنها برای نقض حق حاکمیت ملی سوریه و یا هر کشور دیگر فورا مسئله وجود استبداد و نظام تک حزبی بعث و حکومت اقلیت شیعه بر اکثریت سنی را بهانه میکنند و این در حالی است که متحدان امپریالیستها دارای حکومتهای استبدادی بوده و یا از نظر مذهبی “پرتستانهای اقلیت” به “کاتولیکهای اکثریت” حکومت کرده نوکری بریتانیا را پذیرفتهاند. در اسپانیا اقلیت کاتالونی سرکوب میشود. در لهستان قوه قضائیه را اخته کردهاند تا دیکتاتوری مذهبی کاتولیکی را مستقر سازند و با پشتیانی آمریکا در مقابل اروپا سنگ بیاندازند و… امپریالیسم در مقابل این تناقضات کَکَاش هم نمیگزد و لازم نمیبیند تا به مردم این تناقض سیاستهای خویش را در قبال سوریه، ایران، لبنان، فلسطین و… توضیح دهد.
مسئله وجود دیکتاتوری و عدم دموکراسی در این کشورها هرگز نمیتواند و نباید توجیهی برای تجاوز به کشورها باشد. کمونیستها باید همانقدر از حق حاکمیت سوریه دفاع کنند که از حق حاکمیت ایران و یا عربستان سعودی دفاع میکنند. هیچ کشوری حق ندارد به بهانه اختلافات مذهبی، قومی، فرهنگی، ایدئولوژیک، سیاسی به کشور دیگر تجاوز نماید. به رسمیت شناختن حقوق ملل که همان حق حاکمیت ملی و تمامیت ارضی است یک اصل تخطی ناپذیر است که مورد تائید و دفاع کمونیستها است. اینکه بسیاری از این دولتهای حاکم فاسد، دزد، مستبد و مرتجع هستند، مربوط به خود همان ملتهاست تا به تغییر دولتهای خویش بپردازند. سرنوشت هر کشوری به دست مردم همان کشور تعیین میشود نه بهدست اجانب، تجاوزکاران و کودتاچیان. مسایل درونی غیربهینه یک کشور را نمیشود بهانه کرد تا در امور داخلی کشورها دخالت نمود. تازه در اتخاذ همین سیاست توسعهطلبانه نیز استعمارگران غرب زحمت تظاهر به صداقت را بهخود نمیدهند. نمیشود به تجاوز ترکیه به سوریه که مسلما نقض روشن حقوق ملل است، اعتراض کرده آنرا محکوم نمود، ولی اشغال سوریه توسط سربازان آمریکائی را که بدون موافقت دولت قانونی سوریه وارد این کشور شده و به تجزیه کشور دست زده، منابع ملیاش را دزدیدهاند سکوت اختیار کرد. طبیعتا تجاوز ترکیه با تجاوز آمریکا به سوریه فرقی ندارد، ولی نمایندگان پارلمان اروپا تجاوز ترکیه به سوریه را در لایهای از مظلومنمائی کردها پیچیده و به خیانت و عهدشکنی آمریکا نسبت داده و محکوم میکنند ولی در مورداشغال سوریه توسط آمریکا تا به امروز لب از لب نگشوده اند. در حالیکه عهد شکنی آمریکا در اینجا یعنی عدم آمادگی و عدم تمایل به ادامه اشغال سوریه – که اگر درست باشد – نمیتواند اقدامی مورد نکوهش بوده و طبیعتا قابل انتقاد نیست. این خوب است که آمریکای اشغالگر خاک سوریه را بعد از شکست ترک میکند. فقط عمال امپریالیسم و خودفروختهها موافق اقامت دائمی اشغالگران در خاک سوریه هستند. ما از خود میپرسیم چه فرقی میان تجاوز ترکیه و ناتو به سوریه در- عرض هشت سال گذشته – با تجاوز امروز ترکیه به سوریه بوده است؟ از نظر ما فرقی نیست. ما میپرسیم چه تفاوتی میان تجاوز اسرائیل به سوریه و اشغال بلندیهای جولان توسط آنها و تجاوز ترکیه و ناتو به سوریه وجود دارد؟ به نظر ما فرقی ندارد. پس میبینیم که امپریالیستها و استعمارگران و همدستان بومی آنها از یک موضع اصولی حرکت نمیکنند. آنها حقوق ملل و جنایت، اشغال و تجاوز را بر اساس منافع خود تفسیر کرده و ارزشگذاری مینمایند.
این تجارب نشان میدهند که همه نیروهای انقلابی و نه تنها کمونیستها باید به مخالفت با نقض حقوق ملل، نقض حق حاکمیت ملی و تمامیت ارضی کشورها صرفنظر از نوع حکومت آنها برخیزند. هر کس و هر گروه و یا سازمانی که برای نوکری آمریکا به نقض حقوق ملل در سوریه تن در دهد و استدلالات استعمارگران را بپذیرد و از آن خود کند و مرتب نشخوار نماید تا کشتار داعش و ناتو را در سوریه توجیه کند، عملا بلندگو و همدست امپریالیسم است. همه گروه ها و سازمانهای ایرانی که پشت سر داعش و “ارتش آزاد سوریه”(جالب این است که حالا آنها را به عنوان متحد ترکیه تروریست می خوانند) سینه میزدند و خواهان سرنگونی حکومت مشروع و قانونی بشار اسد بودند و وجدانشان از “استبداد اسد” معذب بود، همه و همه با آگاهی و یا با نادانی کامل همدست امپریالیسماند و همان کسانی هستند که با طبیعی جلوه دادن این تبلیغات خواهان تجاوز آمریکا به ایران، نقض حاکمیت ملی ایران و تمامیت ارضی کشور ما و اشغال ایران هستند. هیچکدام از این خودفروختهها به اشغال سوریه توسط ارتش اشغالگر و متجاوز آمریکا اعتراضی ندارد تنها به خلف وعده آمریکا و بیاعتمادی که نسبت به آنها!!؟؟ بهوجود آمده است اشاره میکند. انتقاد آنها به ترامپ این است که چرا با نقض حق حاکمیت و تمامیت سوریه و خیانت به خلقهای منطقه به حمایت از کردهای تجزیه طلب و همدست اسرائیل ادامه نداده است. نگذاریم این سازمانهای خودفروخته با زدن نقاب مخالفت با “استبداد” و “فساد” فجایع وحشتناکتری را با حضور آمریکا و اروپا و داعش در ایران توجیه نمایند.
بر گرفته از توفان شـماره ۲۳۷ آذر ماه ۱۳۹۸ـنوامبرسال ۲۰۱۹
ارگان مرکزی حزب کار ایران(توفان)