(اعلامیه حزب کار ایران- توفان شماره ۲)
از اعتراضات به افزایش بهای ٣٠٠ درصدی بنزین هفت روز میگذرد. تاکنون بیش از صد کشته بجای گذاشته و هزاران نَفَر بازداشت شدهاند. از تعداد مجروحان اطلاع دقیقی در دست نیست. علی خامنهای، رهبر بیکفایت و مستبد جمهوری اسلامی، بر ضرورت اجرای مصوبه سران سه قوه تأکید کرد و از مسئولان امنیتی خواست که به وظایف خود عمل کنند و عملًا فرمان سرکوب را بیپرده اعلام داشت. علی خامنهای در مقابل اوجگیری اعتراضات و خطر جدی از سوی مردم جناحهای رژیم را به وحدت برای تشدید سرکوب دعوت کرد و هر نوع عقبنشینی و پسگرفتن افزایش ٣٠٠ درصدی بنزین را مردود اعلام داشت. با ادامه اعتراضات و تعرض رژیم به مردم جان به لب رسیده، شعارهای مردم نیز رادیکالیزه گردید و با فریاد «گرانی بهانه است! کل نظام نشانه است!» و «مرگ بر خامنهای!» کلیت ارکان نظام را به چالش گرفت. آغاز این حرکت اعتراضی نشان میدهد که جنبش مردم، بویژه پس از سال ۹۶ به این سو، عمدتاً بر پایه معضلات معیشتی آغازیدن گرفت و به سرعت شعلهور شد و بیش از صد شهر به پاخاستند. اعتراضات مردم در تهران، أصفهان، شیراز، تبریز، مشهد، بوشهر، سرپل ذهاب، اندیمشک، ارومیه، قم، گرگان، کازرون، کرمانشاه، بهبهان، کرج، قزوین، ساری، خرمآباد، شهریار، بابل، کنگان، اسلامآباد غرب، بندر ریگ، گجساران لرستان، نیشابور، قائم شهر، شوش، سلماس، قدس، جاجرود، رشت، یزد، رباط کریم، خمین، سنندج، کامیاران، نیکشهر، سقز، زاهدان، چابهار، مریوان، رودهن، سقز، چابهار، مریوان، شاهآباد کرمانشاه،…. کلیت دستگاه حاکمه را به وحشت مرگ انداخت. نظام سرمایهداری جمهوری اسلامی اگر چه ابتدا غافلگیر شد، لیکن با فرمان رهبر جنایتکار اسلامی و با بستن اینترنت، تعطیل کردن مدارس و دانشگاه و مسابقات فوتبال و بستن متروها … فرمان سرکوب خونین «اشرار» را صادر نمود و با قاطعیت تمام و باران گلوله بر پیکر جوانان معترض کنترل فضا را در دست گرفت و «پیروزی بر دشمن داخلی» را اعلام کرد!
روشن است بنزین بر آتش خشم مردم ریختن و سرکوب خونین مردم عاقبت خوشی برای رژیم تبهکار و فاسد جمهوری اسلامی نخواهد داشت، حتا اگر اینبار هم جان سالم بدر ببرد، بازهم همین مردم محروم، گرسنه و لگدمال شده دوباره به پا خواهد خاست و در صورت رهبری صحیح سیاسی سرانجام رژیم را بر زمین خواهد کوبید.
اعتراضات روزهای اخیر مردم در تهران و سایر شهرهای ایران علیه افزایش سوخت و بیتوجهای نظام سرمایهداری جمهوری اسلامی به وضعیت معیشتی مردم نشان میدهد که فقدان رهبری سیاسی، که چشمانداز روشنی به مردم ارائه دهد، به شدّت حس میشود وعدم توجه به این امر مهم فرجامی جز تکرار شکستها و تلفات سنگین نهخواهد داشت. در این عرصهها حزب ما بارها به اظهارنظر پرداخته و نظریات انحرافی و ضدحزبی و ضدتشکیلاتی گوناگون را که استعداد آنها تنها در خرابکاری در جنبش است، به چالش گرفته است:
نخست اینکه متأسفانه هستند سازمانها، احزاب و نیروهائی که به جای طرح مسئله رهبری حزبی و سیاسی جنبشهای خودجوش و ضرورت عاجل آن، خود به دامان این جنبشها میاُفتند و برآنند و یا حتی کوشش واهی و بیهوده میورزند که این جنبشها یا خودبهخود به پیروزی نایل خواهند آمد، و یا آنکه از درون آنان بدون وجود رهبری، یک بدیل انقلابی بیرون خواهد زد. در درون جنبش کارگری این وظیفه را اکونومیستهای قدیم و جدید بر عهده گرفتهاند. در جنبشهای خودبهخودی، اگر کمونیستها قادر نهباشند رهبری را به دست بهگیرند و با تکیه به ایدئولوژی سوسیالیسم، آنها را به هدف مطلوب بهرسانند، این جنبشها تحت تأثیر افکار حاکم بورژوائی به انحراف، سازش و یا شکست کشانده میشوند. رهبری کمونیستی به تئوری انقلابی نیاز دارد و این تئوری چیزی نخواهد بود به جز سوسیالیسم. تئوری این حامیان دروغین طبقه کارگر این است که توده طبقه کارگر خودش، خودش را آزاد میکند و نیازی به قیم و حزب ندارد!!
این امر که توده عظیم زحمتکشان بدون آگاهی به فن مبارزه سیاسی و قانونمندیهای تکامل جامعه و مبارزه، خودبهخود به مارکسیسم دست بهیابند، تنها میتواند از ناآگاهی و بیخبری این نیروهای منحرف «چپ» سرچشمه گیرد و یا ناشی از عدم آموزش از تجربه بیش از صد سال مبارزه زحمتکشان و کارگران و تودههای انقلابی مردم تحت ستم باشد، که هرگونه جریانات انحرافی آنتی آتوریته، اکونومیسم و غیره را پس از سالها تجربههای تلخ از سر راه خویش برداشتهاند.
جز این نیست که تمام جنبشها (از مبارزه دانشجویان دانشگاه در ۱۸تا ۲۳ تیر سال ۱۳۷۸ گرفته، تا جنبش به اصطلاح «سبز» در خردادماه سال ۱۳۸۸ و خیزش دیماه ۹۶ گذشته و همه تظاهرات گوناگون کارگری، آموزگاران، اتوبوسرانان، نیشکر هفت تپه …) تنها قادر گشتند نارضایتی مردم گوناگون و عاصیبودن آنان را به صحنه عمل آورند و تغییرات عمدتاً به سود این یا آن جناح و کمتر به نفع تودهها صورت پذیرفت. به بیان روشنتر مگر غیر از آن است که پیروزیهای مردم بسیار ناچیز و پیشرفت مبارزات به سود مردم محدود بوده است؟ وجود عنصر آگاه کمونیستی و نقش رهبری، اگر نتواند معجزهای انجام دهد، حداقل قادر خواهد بود که مبارزه مردم را تکامل دهد و آگاهی سوسیالیستی و دانش مبارزه را از لابلای کُتب و تجربههای بیشمار جنبش، به میان مردم، مبارزان و بهویژه کارگران بیاورد.
دوم اینکه اگر برای هر عمل اجتماعی احتیاج به فن و دانش خاص آن عمل است و بدون دسترسی به آن انسان ناچار است تجربه چندین هزار ساله بشری را از نو بیازماید، برای کار سیاسی نیز محتاج آموختن دانش سیاسی هستیم. هر نجاری به فن نجاری وارد است و گرنه ناچار است آن را فراگیرد. در سیاست، در انقلاب نیز ما محتاج دانش سیاسی و انقلابی هستیم. محتاج به فراگرفتن مارکسیسم – لنینیسم هستیم و این امر، کسب دانش است که ناچاراً طبقه کارگر آن را از خارج از جنبش خودبهخودی طبقه کارگر به درون جنبش وارد میکند. تئوری مارکسیسم و سوسیالیسم که یک عنصر ناآشنا و غریبه برای تودههای وسیع زحمتکشان و به ویژه پرولتاریاست، میبایستی از سوی عناصر آگاه و پیشرو کمونیست متشکل در حزب کمونیست، به درون طبقه کارگر، زحمتکشان و سیاستهای صحیح ناشی از آن به درون این جنبشهای خودبهخودی انتقال یابد. برخیها وحدت «تئوری و عمل»، وحدت دانش مارکسیسم و یا تئوری انقلابی را با جنبشهای خودجوش به مثابه توهین به مردم و به عنوان دخالت در کار و راه آنان معرفی میکنند.
اینان که به تقدس جنبشهای خودبهخودی و عدم دخالت و رسوخ تئوری سوسیالیسم در آنها، این چنین پایبندند و آنرا تبلیغ میکنند، چرا پاسخ تجربههای تاریخی و شکستهای متعدد این راه را نمیدهند؟ چرا عاجزند از اینکه بهگویند تئوری تقدیس و استقلال جنبشهای خودبهخودی نیز از آن پرولتاریا نیست، بلکه از خارج و از طریق آنان و دیگر تئوریسینهای شبیهشان وارد آن گشته است؟ شاید بر این باورند که در اثر معجزهای تئوری این حضرات، که ناشی از «ارادهگرائی» آنان است، تمام قوانین معتبر عینی مبارزه اجتماعی را نفی کند و بیراهه آنان به جای روال عینی تکامل بهنشیند .لنین میگوید: «بدون تئوری انقلابی، نهضت انقلابی نیز نمیتواند وجود داشته باشد… نقش مبارز پیشرو را تنها حزبی میتواند ایفاء کند که دارای تئوری پیشرو باشد».
نمیتوان امیدی چندان برای پیروزی بر دشمن و به دستآوردن قدرت سیاسی (انقلاب) داشت، چنانچه قادر نهباشیم حداقل فنون و قوانین مبارزه طبقاتی و سیاسی را بهآموزیم و آنان را به کاربندیم.
بر اساس این تجارب باید ترویج و تبلیغ کرد که طبقه کارگر به وحدت و تشکیلات نیاز دارد تا بهتواند جنبش اعتراضی مردم را رهبری کند و به سرمنزل مقصود برساند. حزب کار ایران (توفان) این وظیفه کمونیستی را در دستور کار خویش قرار داده است و بی حزبی و سرفرودآوردن در قبال اعتراضات خودجوش و بیدورنما را نه تنها راه حل خروج از بحران کنونی نمیداند، بل دنبالهروی از بورژوازی و شکست و بنبست سیاسی و به زیان منافع کارگران و زحمتکشان ارزیابی میکند. در شرایط بحرانی کنونی، که مردم ایران با فقدان رهبری سیاسی و با دو عفریت داخلی و خارجی روبرو هستند، وظیفه سنگینی بر دوش حزب ما قرار دارد که ضمن تبلیغ حزبیت و تشکیلات، کلیه نیروها و سازمانها و گروهای سیاسی و شخصیتهای ملی و انقلابی را، که خواهان سرنگونی نظام سرمایهداری جمهوری اسلامی بهدست مردم ایران هستند و برعلیه مداخلات امپریالیستی و صهیونیستی موضع شفاف و روشنی دارند، به همکاری سیاسی و اتحاد و یگانگی دعوت میکند. شکل گیری چنین همکاری سیاسی و دمکراتیکی در شرایط کنونی نویدبخش است و تأثیرمثبتی بر جنبش خواهد گذاشت. راه دیگری متصور نیست.
پنجشنبه ۳۰ آبان ۱۳۹۸
به کانال تلگرام توفان بپیوندید
https://t.me/totoufan
کانال رسمی تلگرام وابسته به حزب کار ایران – توفان