اوضاع جهان کنونی بعد از فروپاشی دستآوردهای رویزیونیستها در شوروی چه به ما میآموزد؟ به ما میآموزد که جهان تک قطبی شده و نظم نوینی در آن مستقر گردیده که تحقق سیاستهای نئولیبرالیسم یکی از آنهاست. نئولیبرالیسم سیاست استعماری و امپریالیستی است که مرزهای ممالک را در هم مینوردد، بازارهای کشورهای مستقل را تصاحب میکند، غارت میکند و دولت این کشورها را بیکاره و تنها به کارگزار ممالک امپریالیستی بدل نموده، از رشد این کشورها جلوگرفته و استعمار نوین اقتصادی را مستقر میسازد. مبارزه با سیاست نئولیبرالیسم بدون مبارزه با امپریالیسم ممکن نیست. به این جهت در هر کشور غیر امپریالیستی که این سیاست اجراء میشود، موج مبارزه ضد امپریالیستی به منزله قانون دیالکتیکی مبارزه اضداد اوج میگیرد.
برای اینکه در سیاست دچار سردرگمی نشویم و هر روز سازی نزنیم که اعتبار ما را در نزد خوانندگان از دست بدهد، باید بررسی کنیم که سیر تحولات جهان به کدام سوی در جریان است و نقش ایران در بطن این تحولات به منزله بخشی از جهان کنونی چگونه باید ارزیابی شود. نادرست است که کسی تضادها و تحولاتی را که در داخل پوسته گردوئی مملو از آب بر متن رودخانهای را ببیند ولی غافل باشد که مسیر این آبِ جاری به کدام سمت بوده و در کجا به دریا میریزد. باید خصلت دوران و منظره سیاسی حاکم و تعیین کننده دوران کنونی را در مرتبه نخست درک کرد. در غیر این صورت، خردهکاران کارشان به بن بست میرسد، چنانکه اپوزیسیونِ آمریکا-صهیونیستی خودفروخته ایران به آنجا رسیده است.
ارزیابیهای نادرست بر این استوارند که عدهای درخت را میبینند، ولی جنگل را نمیبینند و ناآگاهاند، در حالیکه هستند کسانی که نمیخواهند جنگل را ببینند و تبلیغ میکنند دیدن جنگل به ما مربوط نیست و ما باید فقط درخت را ببینیم. این ارزیابی طبیعتا علمی و همه جانبه نیست و اتخاذ سیاست براساس چنین درکی راه به جهنم میبرد.
تحولات کنونی به ما میآموزد که امپریالیسم آمریکا در پی تسلط امپراتوری دلار در جهان است. آمریکا در بعد از جنگ جهانی دوم به عنوان قدرتمندترین کشور اقتصادی و نظامی، جای امپریالیسم انگلستان را گرفت و پاند و لیره انگلیسی را با دلار آمریکائی به عنوان وسیله مبادله جهانی تعویض کرد. پشتوانه دلار در بدو امر طلا بود که دولت آمریکا ضمانت آنرا در اثر شرکت در جنگهای خانمانبرانداز کره، ویتنام، کامبوج و لائوس و تقبل هزینههای گزاف این جنگها با چاپ دلارهای اضافی از بین برد، دلاری که دیگر فاقد پشتوانه طلا بود، دولت نیکسون را از خطری که در راه بود به لرزه در آورد. وی برای نجات بانک مرکزی که ذخایر طلا داشت، دلار را از طلا جدا کرد و آنرا مواج نمود تا ارزش آن در بازار رقابت اقتصادیِ عرضه و تقاضا تعیین شود. دولت آمریکا با فشار به ممالک نفتخیز و مهمتر از همه به عربستان سعودی، آنها را با این وعده که امنیت آنها را حفظ میکند، مجبور کرد که نفتش را به دلار به فروشد تا به این وسیله از ثروت دیگران پشتوانهای برای دلار بدون پشتوانه خود تهیه کند. فروش نفت به دلار و تاکید بر این امر که دلار تنها وسیله معتبر مبادلات جهانی است، قدرتی به آمریکا داد که بر نظام بانکی و مالی جهانی چنگ اندازد و استیلای دلار بر جهان را تثبیت کند. یورو که به عنوان رقیب دلار به میدان آمد، فاقد اهرمهائی است که آمریکا برای حفظ سلطه دلار در دست دارد. زمانی که معمر قذافی و صدام حسین تصمیم گرفتند نفت خود را به یورو بهفروشند زمینه تجاوز به کشورهایشان مهیا شد و به اشغال امپریالیسم درآمدند. اشغال این کشورها در واقع تسلط دلار را در دنیا حفظ کرد. جمهوری اسلامی ایران نیز تصمیم گرفت نفت ایران را در کنار دلار به یورو بهفروش رساند و این امر خشم آمریکا را افزایش داده است، زیرا این سیاست نه تنها اعتبار یورو را زیاد میکند، بلکه پایه سلطه دلار را به منزله قدرتمندترین ارز جهانی متزلزل میگرداند. در کنار این یورشِ ایران به سلطه دلار، مقاومتی جهانی به رهبری جمهوری چین و در همکاری با فدراسیون روسیه و هندوستان، آفریقای جنوبی، برزیل و پاره ممالک دیگر در جهان از جمله آمریکای لاتین به وجود آمده تا به سلطه دلار که مانند خرچنگی اقتصاد جهان را در چنگ گرفته است و به صورت کاغذ پاره و بمب ساعتی در صندوق ذخایر ارزی کشورها قرار دارد، خاتمه دهد. انجام معاملات پایاپای، مبادله با ارز چینی که عضو سبد ارزی جهانی شده است، تاسیس بانک سرمایهگذاری زیربنائی آسیا، سازمان همکاری شانگهای، تاسیس منطقه آزاد تجاری بین اتحادیه اقتصای یورو آسیا و ایجاد گروه بریکس از قدرتهای اقتصادی نوظهور (عضو برزیل، روسیه، هند، چین و آفریقای جنوبی) از جمله ابزارهائی هستند که دولت چین برای مقابله با دلار برپا ساخته که بسیاری از ممالک که زیر بار فشار دلار کمر خم کردهاند، از آن حمایت میکنند. برای امپریالیسم آمریکا که در بسیاری از عرصههای اقتصادی عقبمانده و برای تقویت اقتصاد خویش به نقض قواعد “محترم” سازمان تجارت جهانی پرداخته و اصول مورد “احترام و مقدسِ” سیاستِ اقتصادی نئولیبرالی را در مورد کشور خودش ملغی کرده است، مجبور شده به دور خود دیواری گمرکی بکشد و از تولید داخلی حمایت کند. در چنین شرایطی دو چندان لازم میآید که آمریکا برای حفظ سلطه دلار هم به تجاوز نظامی و هم بهتحریم که زمینهسازی تجاوز نظامی است، تکیه کند و آنرا در جهان با افسارگسیختگی و گردنکلفتی بهپیش برد. سیاست تجاوزگرانه آمریکا در مورد خاورمیانه و ایران بخشی از این سیاست حیاتی، عمومی و راهبردی این کشور است و باید بر زمینه این متن مورد ارزیابی سیاسی قرار گیرد. آمریکا شاهد است که جاده ابریشم چین تمام تسلط آمریکا بر دریاها و تنگههای دریائی را دور زده است و کالاهای چینی و شرق آسیا حدود ده روز زودتر به بازارهای اروپائی میرسند تا از راه دریائی که زیر سلطه و کنترل آمریکا بود و هست. با این سیاستِ اقتصادی، تمام محاسبات اقتصادی و سیاسی و تجاری جهان و حتی درآمد بیمههای جهانی کشتیرانی که در دست امپریالیستهاست برهم خورده است. به همین دلیل آمریکا دشمن سرسخت جاده ابریشم است و پیشرفت این جاده به سمت اروپا را برنمیتابد. از آنجا که ایران کشوری است که با محاسبه مرزهای دریائی با ۱۵ کشور دیگر مجاور است و دریای خزر را به خلیج فارس وصل میکند و با توجه به اینکه بیش از دو هزار کیلومتر طول جاده ابریشم را در درون خود جا داده و بر نفت و گاز خاورمیانه نظارت دارد و با اعلام آمادگی برای مبادله نفت به ارز یورو سلطه دلار را تهدید میکند، به عنوان مهره مهمی در معادلات سیاسی امپریالیسم آمریکا بوده و منطقه حیاتی وی از دوران جیمی کارتر به حساب میآید و آنها به راحتی دست از سر ایران برنمیدارند. دشمنی آمریکا با مردم ایران استراتژیک است و به نوع برخورد بیادبانه و یا موقرانه این یا عامل حکومتی ایران ربطی ندارد. آمریکا فقط یک ایران دستنشانده و نوکرمنش را میپذیرد که در همه زمینهها به ساز آنها به رقصد. در دنیای کنونی جبههبندی مهمی رخ داده که هنوز در جریان است. ملتها و کشورهای تحت سلطه برای حفظ استقلال و تمامیت ارضی و حق حاکمیت ملی خویش، برای ممانعت از ویرانی خود، برای حفظ آبادانی، رفاه و آسایش خویش ناچارند به استیلای دلار در جهان خاتمه دهند. امپریالیسم آمریکا به پاس این موقعیت مصنوعیِ اقتصادی که آنرا با قدرت نظامی حفظ میکند، همه دستآوردها و ثروت سایر ممالک را از طریق دلار بیپشتوانه مصادره میکند. ذخایر ارزی ممالک به کوهی از دلار بیپشتوانه تبدیل شده که کسی جرات آنرا ندارد دلارهای خود را به بازار بریزد و از دست آن خلاص شود، زیرا اقتصاد جهانی در اثر غرق شدن بازار در زیر کوه دلارهای کاغذی درهم میپاشد و یکشبه همه ذخایر دلار جهانی بیارزش میشوند. ثروت کشورها دود میگردند و به هوا میروند، زیرا ثروت واقعی به آمریکا منتقل شده است. آمریکا اجناس و خدمات سایر ممالک را رایگان دریافت کرده است. این توحشی است که در جهان حاکم است. آمریکا برای حفظ امپراتوری دلار در همه جا پایگاه نظامی تاسیس کرده و در مناطق نفتخیز جهان سرباز پیاده نموده و قصد خروج از این کشورها را ندارد. حضور آنها در ایران نیز از جمله با نیت حفظ سلطه دلار و نابودی کشور ما صورت میگیرد. امروز مردم عراق بهپاخاسته و خواهان خروج اشغالگران از سرزمین عراق هستند، ولی آمریکا به صراحت اعلام میکند که خاک عراق را ترک نمیکند و نخستوزیر قبلی عراق را تهدید به ترور کرد و افزود اگر عراق قراردادش را با چین در مورد بازسازی مجدد عراق ملغی نسازد، وی یعنی ترامپ میلیاردها دلار ذخایر ارزی و طلای عراق در آمریکا را به عنوان خسارت جنگی بابت غرامت جنگ مصادره خواهد نمود و عراق را تحریم اقتصادی خواهد کرد. آیا این سخنان به گوش شما آشنا نمیآید؟ آنها نه تنها خاک عراق را ترک نمیکنند و نفت سوریه را نیز ضمیمه سفره خود کردهاند، عازم کردستان دستنشانده و همدست تجاوز به عراق هم هستند تا در آنجا بزرگترین پایگاههای نظامی خاورمیانه را با نقض تمامیت ارضی و حق حاکمیت ملی عراق علیرغم مخالفت دولت مرکزی، بسازند، که یکی از آنها در ۱۴ کیلومتری مرز ایران برای تجاوز به کشور ما با ابزار کُردهای ناسیونال شونیست برای تجزیه ایران و ایجاد اپوزیسیون “سوریهای” با نام “ارتش آزاد ایران” است. داعشهای همه دنیا را از این به بعد به سمت ایران از طریق کردستان عراق و همدستان ایرانی آنها برای تجزیه و اشغال کشورمان سوق خواهند داد. هم اکنون این سیاست در حال اجراست. رویدادهای منطقه و ایران را باید در متن چنین تحولات استراتژیک مورد بررسی قرار داد. اپوزیسیون خودفروخته ایران که خواهان تحریم و تجاوز آمریکا نسبت به ایران است و ترور سردار قاسم سلیمانی را با بدعت گذاری نوین تائید میکند، با ترور سایر مقامات ایرانی توسط ارتش آمریکا به عنوان بدعتی تازه در روابط دیپلماتیک بینالمللی نیز موافق است. این خودفروختگان بهدروغ تبلیغ میکنند که آمریکا قصد دارد در ایران دموکراسی و حقوق بشر بیاورد. واقعیت این است که آمریکا به سکوی پرش ایران برای تسلط امپراتوری دلار، نظارت بر تنگه هرمز و حفاظت از عربستان سعودی، جنگ با چین و روسیه و به اسارت کشیدن کشورهای منطقه نیاز حیاتی دارد. در این مبارزه هرکس همدست آمریکا برای سرنگونی رژیم جمهوری اسلامی و تحریم مردم ایران است، بر نقش مردم ایران که خود باید سرنوشت خویش را تعیین کنند چشم پوشیده است، زیرا این خودفروختهها میدانند که اگر مردم ایران به میدان آیند، سرنگونی رژیم سرمایهداری جمهوری اسلامی را با مبارزه بر ضد امپریالیسم و صهیونیسم در منطقه پیوند خواهند زد و در کنار ملتهای عرب و ترک برای اخراج امپریالیسم و صهیونیسم از منطقه قرار خواهند گرفت. مضمون سیاست سرنگونی اپوزیسیون خودفروخته ایران مضمونی امپریالیستی و اسارتآور است که فقط میتواند شهر ارواح از ایران به جای بگذارد. سیاستهای تجاوزکارانه و اشغالگرانه آمریکا در منطقه نیز اتفاقی نبوده و صرفنظر از اینکه کدام نیروی اجتماعی در آینده ایران برسرکار آید، امپریالیسم در همکاری با صهیونیسم و کردستان بزرگ اسرائیلی برای حفظ سلطه دلار در منطقه میماند. شعار ما خروج نیروهای خارجی اشغالگر از خاور میانه و نزدیک است.
برگرفته از توفان شـماره ۲۴۰ اسفندماه ۱۳۹۸ـ فوریه یه سال ۲۰۲۰
ارگان مرکزی حزب کار ایران(توفان)