رجب طیب اردوغان اتحادیه اروپا را تهدید کرد چنانچه به خواستهای توسعهطلبانه وی تن در ندهند، سیل پناهندگان و در واقع بیپناهان را به عنوان عامل فشار سیاسی به سمت اروپا سرازیر میکند تا به خواستهای خویش دستیابد. وی به وعده خود عمل کرد و از جان پناهجویان مایه گذارد و آنها را به مُهره سیاست پانترکیسم خود در منطقه بدل نمود. جان انسان پناهجو، سرگردان، بیپناه، آواره و قربانی تجاوزات امپریالیستی و بیرحمی سرمایهداری برای این ممالک سرمایهداری غارتگر و استعمارگرِ دنیا کوچکترین ارزشی ندارد و ملعبه دست آنان قرار میگیرد. هر کس بر اساس منافع روز خود به معامله بر سر آن دست میزند تا به منافع لحظهای خود برسد و آنوقت دیوار فراموشی را به کهکشان میکشد. آنها از وجود این انسانها تنها برای مقاصد و نیات شوم سیاسی خود و تحقق این منافع سوء استفاده میکنند و زمانی که وجودشان در عرصه شطرنج سیاسی جهان فاقد ارزش شد، مانند تفاله آنها را به دست سرنوشت خویش رها کرده و سربهنیست مینمایند. این آوارگان تا دیروز به عنوان «قربانیان بشار اسد»، «قربانیان گاز سمی»، «قربانیان بمبهای روسی و سوری» که باید به عنوان انسان مورد ترحم و پشتیبانی جامعه جهانی قرار گیرند، در مطبوعات غرب مورد «حمایت» بودند و سازمانهای«”حقوق بش»” ساختگی آنها برایشان سینه درانده و اشک تمساح میافشاندند که به هزاران دلیل باید آنها را از دست «مستبد خونریزی چون بشار اسد نجات داد». این انسانها تا دیروز، تا زمانی که تاریخ مصرف سیاسیشان به انتها نرسیده بود، انسانهای والا و پر احساس محسوب میشدند که چهرههای گریانشان، صفحات سیمای تبلیغاتی غرب را هر شب پُر میکرد. برای آنها، داستانهای پرسرنوشت و افسانههای تبلیغاتی بهممیبافتند و هر روز و هر شب برای بیماران مزمن عادت کرده به برنامههای دروغین تبلیغاتی تلویزیونی، اخبار مناسب روز سرهم میکردند تا مغز انسانها بیشتر از حد مجاز نیاندیشد. حال همان قربانیان «بمبها و گازهای سمی» که از دست«”قساوت و خونریزی بشار اس»” فرار کرده و به دامان دایههای مهربانتر از مادر در اروپا پناه آوردهاند، با بمبهای تبلیغاتی و نفرتانگیز اسلامهراسی و خارجیستیزی آنها روبرو شدهاند. آنها را آدمخوارانی جلوه میدهند که گویا برای ربودن آسایش اروپائیان، تجاوز به زنان آنها در مرزهای اروپا صف کشیدهاند. اروپای طبقاتی نژادپرست به روحیه نژادپرستی و نفرت از انسانهایِ دیگر دامن میزند تا قتل عام مهاجران را توجیه کند و موجه جلوه دهد و در عین حال نیروهای مترقی درون کشورش را منفرد سازد. در مرز اروپا همه وجدانهای بشری و فریادهای اعتراض را مزورانه به طور دستجمعی بدون سروصدا به خاک سپردند و بر روی سنگ مزارشان دسته گل فراموشی و تاسف گذاردند. این صدا در فضا پخش است: چشمشان کور، میخواستند فریب ما را نخورند که از آنها به عنوان ابزار تبلیغاتی خودمان استفاده کردیم و حال دیگر به وجودشان نیازی نداریم. وجود آنها تا لحظهای که برای سیاست ما سودآورد بود، دارای ارزش بود و حال در دوران چرخش سیاست ما دیگر فاقد ارزش است. حقوق بشر ما کاسبکارانه و گزینشی است.
برای امپریالیسم اروپا و ناتو سوءاستفاده از جان انسانها در سوریه، در این بیدورنمائی به پایان رسیده، دیگر ارزش گذشتهی بادرونما را ندارد و حال باید سیاست دیگری اتخاذ کند، ولی تخیلات رجب طیب اردوغان که تخیلات پُردورنما در سر میپروراند به اینجا پایان نپذیرفته است. وی برای تحقق مقاصد ناسیونال شونیستی، پانترکیستی و عثمانیستی خود به استمرار سیاست قدیم امپریالیسم ناتو در سوریه نیاز دارد. برای وی ارتش داعش هنوز متحد «انقلابی» و اپوزیسیون سوریه محسوب میشود و باید از آنان به عنوان «شورشیان معتدل» نامبرد و نه یک نیروی تروریست. اردوغان هنوز نفهمیده است که بند را آب داده و بخت پیروزیاش به پایان رسیده است. این است که هنوز به ابزار سوء استفاده از جان انسانها وفادار مانده است و آنها را برای نیات شوم خود به بازی میگیرد و حتی در این راه تا به آنجا پیش میرود که دوروئی امپریالیسم ناتو و «دوستداران حقوق بشر» در اروپا را ب هچالش میکشد و عملا افشاء میکند. زیرا نمیتواند بهپذیرد که سود تبلیغاتی«”بشردوستی» تنها شامل اروپائیان شو،د ولی بار تحمل رسیدگی به وضعیت پناهندگان بر دوش رجب طیب اردوغان سنگینی کند. وی میبیند که متحدانش حتی وی را در حمایت از حل بحران پناهندگی در ترکیه تنها گذاردهاند، سرش شیره مالیدهاند و مخارج این مهاجرت و فاجعه انسانی را تنها به دوش ترکیه گذاردهاند و فرار را بر قرار ترجیح دادهاند. اقدام اخیر رجب طیب اردوغان انتقام از اروپا نیز هست. وی حاضر نیست که تنها قربانی این فاجعه انسانی در سوریه باشد. اروپا نیز باید چهره واقعی خود را نمایان سازد. اروپای شمشیربه دست و نه گل بهگردن.
نشریه تاگس اشپیگل در تاریخ ۰۳/۰۳/۲۰۲۰ در آلمان مینویسد:
«پس از اینکه رئیس جمهور ترکیه در آخر هفته مرزهای اتحادیه اروپا را برای عبور گشود، بر اساس آمار سازمان ملل در مرز یونان – ترکیه در سرمای شدید ۱۳ هزار نفر تجمع کردند. تکان دهنده است که ببینیم که چگونه پناهجویان به طور هدفمند مورد حمله قرار میگیرند و چگونه پلیس یونان تلاش دارد قایقهای آنها را غرق کند».
همین نشریه از قول نماینده پارلمان اروپا مینویسد:
«یونان به حمایت نیاز دارد. «لیکن گزینش کنونی یونان تقاضای کمک مناسبی نیست». این عمل ضد کرامت انسانی بوده و با پناهجویان مانند دشمنان خارجی رفتار میشود».
در «جزیره لسبوس» در یونان فاشیستها با چماق مسلح شده و به ضرب و جرح پناهجویان مشغولاند و پلیس اروپا به دستور هیات حاکمه خودشان نیز با آنها همکاری و در سطح اروپا همخوانی میکند. آنها برخلاف قوانین اساسی ممالک اروپائی حق پناهندگی را به دستور دولتهای خود باطل اعلام کردهاند و قانون اساسی خود را به زیر پاگذاردهاند و از این همه ریاکاری جمعی و فقدان اصولیت نیز شرم هم ندارند و رسانههای گروهی «بشردوست»شان زبان به اعتراض نمیگشایند. آنها میخواهند با قتل عام و تاراندن پناهجویان به ترکیه اروپا را از «لوث وجود آنها پاک کنند». هجوم اخیر پناهجویان به مرزهای یونان و ترکیه و ایجاد جو عمدی و هدفمند وحشت در اروپا و ترس از تسلط خارجیان بر اروپا، فضائی را خلق کرده که میتوان تحت تاثیر آن گروههای فاشیستی را برای آدمکشی بسیج کرد و به همراه پلیس، ارتش، بسیج چماقداران و رسانههای گروهی تبلیغاتی غرب، «مشکل» پناهندگی در جزایر یونان، ایتالیا و ترکیه را برای همیشه حل کرد. جنگ بر ضد پناهجویان که در جزیره لسبوس یونان به بیماری کرونا نیز مبتلا شده و در وضعیت غیربهداشتی و غیرانسانی به سر میبرند، آغاز شده است و مطبوعات، سیاستمداران، جملگی در رنگهای گوناگون کنار فاشیستها قرار گرفتهاند. روحیه اسلامستیزی و ضدیت با خارجیان در افکار عمومی مردم اروپا نیز به کمک این وضعیت میآید. وجدان هیچ دولتمردی در اروپا پاکیزه نیست. پردههای ریاکاری به زیر میافتد و چهره مخوف منافع فردی و خودآسائی غالب مردم تحمیق شده و دستپرورده در اروپا در روشنائی خورشید حقیقت برملا میشود. دیگر در پشت عبارات زیبا سنگر گرفتن، از حقوق بشر دم زدن، استبداد دیگران، بیفرهنگی و توحش خارجیان را بهانه کردن، کُمیتش لنگ شده است و کاربردی ندارد. دیگر تکرار این عبارات تکراری وجدان آزرده سراینده آنها را نیر تسکین نمیدهد. تا زمانی که مخالفان سازمان نیابند، به خیابانها سرازیر نشوند و به اعتراض علیه این توحش بربرمنشانه دست نزنند، فضای نژادپرستانه را تغییر نخواهند داد. آنها در نهان خود پذیرفتهاند که حضور پناهجویان رفاه زندگی آنها را تهدید کرده و امنیت آنها را به خطر میاندازد. این است که آنچه را که برزبان نمیآورند، پلیس و سربازان اروپای متحد بر ضد دشمن خارجی در جزایر لسبوس و مرزهای دریائی و زمینی منجر به ترکیه و لیبی با گلوله انجام میدهند. کودکان هدف گلوله قرار میگیرند و یا در دریا غرق میشوند و جهان ناظر این بربریت نژادپرستانه ناتو است و لب نمیگشاید. ماهیت بشردوستی طبقاتی از همه جا نمایان است.
نماینده حزب دموکرات مسیحیان در اروپا آقای وبر اهل آلمان که در چند ساعت پیش برای اجرای حقوق بشر در سوریه و ترکیه یقه میدرانید و از تجاوز به سوریه و سایر نقاط جهان حمایت میکرد تا همه جا «حقوق بش»” مستقر شود، وقتی که دیگر ریاکاری ممکن نبود به صراحت بیان داشت که پناهجویان خودشان میدانند که اگر به خواهند از مرز عبور کنند با گلوله روبرو میشوند، آنها با علم به این خطر برای عبور از مرزها هجوم آوردهاند. این است که گویا تقصیر خود آنهاست که سینههایشان را جلوی گلوله میگیرند. وقتی تضادها تشدید میشود و امکان استفاده از نقابهای «بشردوستانه» منتفی است، چهرههای خونآشام ظاهر میشوند و جای خندههای «بشردوستانه» را دندانهای خونریز میگیرد. علل مهاجرت و پناهندگی، تجاوز به حق حاکمیت ملی کشورها و تمامیت ارضی کشورهاست. دست تمام این متجاوزان و یاران منطقهای و ایرانی آنها در خون این پناهندگان رنگین شده است. یاران دیروز داعش تحت نام اپوزیسیون سوریه نمیتوانند جانماز آب بکشند.
بر گرفته از توفان شـماره ۲۴۱ فروردین ماه ۱۳۹۹ مارس۲۰۲۰
ارگان مرکزی حزب کار ایران(توفان)