کرونا زمانی در ایران شیوع پیدا کرد که موج نارضائیها، ناعدالتیها و فساد مالی در ایران بیداد میکرد؛ زمانی که مردم رویارویی آبانماه ۱۳۹۸ با رژیم را پشت سر گذاشته بودند و با سرکوبی وحشیانه از سوی رژیم روبرو شده بودند. کرونا زمانی شیوع یافت که بسیاری از خانواده کشتهشدگان پرواز اوکرائینی هنوز در شوک و سوگ از دستدادن عزیرانشان بودند. واپسین روزهای بهمن ماه ۱۳۹۸ بود. از آن لحظه نه تنها هممیهنانمان با این ویروس کشنده دست و پنجه نرم میکردند، بلکه به ناگهان موج شایعات دشمنان ایران هم فشاری مضاعف بر گردۀ این مردم رنج دیده گشت. مواجب بگیرانِ اینترنتی سعی کردند روحیۀ مردم را تضعیف کنند و زمینه حفظِ اعمالِ فشار امریکا تداوم بخشند. هر چند نمیدانستند که این ویروس به زودی دامن اربابشان را هم میگیرد. این مزدوران به رغم آگاهی بر تأثیر فاکتورِ استرس در مبارزه با ویروس کرونا، هر روز استرسی بیشتر برای مردم فراهم میساختند. اما بعد از آنکه موفقیتی کسب نکردند فشارها را بر دولت امریکا بیشتر کردند که مبادا تحریمها علیه ایران «شُل» بشود. سخن کوتاه کنیم از هیچ کاری برای آسیبرساندن به مردم ایران دریغ نکردند.
اما کرونا در ایران از کجا شروع شد؟ کرونا از قم شروع شد. از شهر حرم و امام زادهها و مسجدها. مردمی با باورهای مذهبی از خود سوال میکردند حرمی که دارالشفا محسوب میشد، چرا به مرکز بیماران و شیوع ویروس مبدل شده است؟ به جا میبود اگر کسی میپرسید دولت در این میان چه میکرد و کجا بود؟
پیش از پاسخ به این سوال، باید گفت که رژیم در گسترش بحران کرونا خطایی بس بزرگ انجام داد و آن هم عدم جدی گرفتن این بیماری بود. حکومت میتوانست ضمن تلاش برای کنترل ویروس کرونا نسبت به قرنطینۀ قم، بستن مساجد، امام زادهها، لغو نماز جمعهها و… اقدام کند و نشان دهد که مشکل و دردِ مردم را جدی گرفته است. همچنین میتوانست با شفافسازی به مردم آرامش دهد. حال برگردیم به پاسخ سوال فوق. دولت که با کشتار آبانماه ۱۳۹۸ و شلیک اشتباه به هواپیمای مسافربری اوکرائینی خشم بیاندازۀ مردم را برانگیخته بود، درست در لحظۀ مهم که میبایست تدارکات و هماهنگی ایجاد کند و جان مردم را محافظت کند، غیب شد. اما شاید میبایست این سوال مطرح شود که آیا اساساً حاکمیتِ با دین درهم تنیدۀ ایران میتوانست خلاف اعتقادات و باورهای مذهبی خود جز این عمل کند؟ رژیم چگونه میتوانست قم را قرنطینه کند یا نماز جمعهها و مساجد را تعطیل نماید؟ مراجع دینی چگونه میتوانستند به مردم توضیح دهند امام زادهها که میبایستی مریضان را شفا دهند، حال به کانونهای مرگ تبدیل شدهاند؟ آخوندها چگونه میتوانستند بگویندد مجالسِ کسبِ معنویتِ الهی دیگر به آدمی کمک نمیکند تا بر مشکلات فائق آید؟
اما دقیقاً در همان لحظه که حاکمیت با خود و دستورات دینی درگیر بود، متخصصان و مردم وارد صحنه شدند. پزشکان و ویروسشناسان تذکر دادند و درخواست کردند اماکن عمومی، خصوصا زیارتگاهها و امامزادهها با الکل ضدعفونی شوند. مردم نیز با اعتماد به علم و متخصصان صدای اعتراضشان بلند شد و سرانجام، فشار ِمردم به دولت منجر به تعطیلشدن زیارتگاهها و امامزادهها شد. برخی به شوخی میگفتند: «این ویروس با ماست: الکل را آزاد کرد، نماز جمعه را تعطیل». در این مزاح مردم تحول بزگ پیروزی علم و دانش بر تحجرِ فکریِ رژیمِ سرکوبگر را بیان میکردند. امامزادههایشان هم در میدان مبارزه با علم شکست خوردند. پیروزی علم، رژیم را دچار وحشت کرد. بنیانِ دیکتاتوریِ مذهبی متزلزل شد. امامزادهها حتی به کمک رژیم هم نتوانستند بیایند!
پس از این شکست آخوندهای زرنگ تلاش کردند بازی را به نفع خود عوض کنند و آنچه را که هنوز برای نجات باقی مانده بود، نجات دهند. خبرنگارانشان مطلب نوشتند و آیتاللهها در تلویزیون ظاهر شدند. دیگر صحبت از «روغن بنفشه» نبود. تبلیغ کردند که دین اسلام بر علم و تعقل تکیه دارد و حفظ جان انسان امری واجب است و ضرر به دیگران حرام است، لذا امیبایست از مریضکردن خود و دیگران پرهیز کنند. در واقع از طرف مراجع مختلف تأکید شد که هیچ اقدامی نباید بدون پشتوانۀ علمی باشد و خرد عمومی را تحت تاثیر قراردهد. بدان معنا که نباید شورش مذهبی ایجاد شود و باید به دولت اجازه داد مساجد و امامزادهها را تعطیل کند و هیچ گردهمآیی مذهبی و نماز جمعهای هم برگزار نشود. آخوندهایی وارد میدان شدند و از مذهبیان افراطی درخواست کردند، به تمرکز مدیریت احترام گذارند و از تعدد مراکز تصمیمگیری خودداری کنند. به عبارتی یعنی مذهبیون افراطی و مراجع دینی در کار دولت دخالت و کارشکنی نکنند. این آخرین تلاش سیستم از سر درماندگی بود.
نکتۀ دیگر مدیریت مردم بود. مردم که در هیچکدام از حوادث طبیعی سالهای پیش حضور پر رنگ دولت را حس نکرده بودند، عملاً با ابتکارات خود، مدیریت بحران را برعهده گرفتند. این مردم بودند که خرافات و ناتوانی سیستم را آشکارتر ساختند. مردم گام به گام راه را به دولت نشان دادند و کل نظام را مجبور به عقبنشینی کردند!
مردم زجرکشیده و باهوش ایران این فاجعه و مصیبت فراگیر را به فرصتی بدل ساختند و باری دیگردر تاریخ پُرتلاطم ایران، اتحاد و همبستگی و همیاری را با هم به نمایش گذاردند. زمانی که در کشورهای «متمدن» مردم بر سر کاغذ توالت کتککاری میشد، مردم در اقصی نقاط کشور هر کس گوشهای از کار را گرفت. برخی به کمک کادرهای بیمارستانی و پزشکان، شتافتند و تلاش کردند که وسایل مورد نیاز هرچه زودتر به دستشان رسیده شود. کشوری که تحریمها بیچارهاش کرده است و مرزهای کشورها برای جلوگیری از شیوع بیماری کرونا بسته است، این کارِ مردم، کاری بس بزرگ بود. برخی پختوپز برای کادر بیمارستان را برعهده گرفتند و بدین وسیله از زحماتِ بیدریغِ آنان قدردانی کردند. در برخی استانهای شمالی و جنوبی مردم راهها را بستند، تا مانع از ورود مسافران شهرهای دیگر و بحرانیترشدن شرایط موجود شوند. مردم ایران در این شرایط سخت کنار هم ماندند. بسیاری قرنطینه را رعایت کردند و تلاش کردند تا اهمیت این امر را به دیگران نیز از طرق مختلف توضیح دهند. ضمن اینکه به دولت در مورد وضعیت سخت کارگران و زحمتکشان، که از هیچگونه پشتوانۀ مالی برخوردار نیستند، فشار آوردند. همبستگی مردم چنان شد که مالکین املاک اعلام کردند که کرایههای دو ماه آینده را نمیگیرند یا فرصت بازپرداخت کرایههای عقبافتاده را به مستاجران خواهند داد. برخی در دنیای مجازی تعریف میکردند که درهمسایگی خود به خانوادههای تنگدست آذوقه و مواد غذایی ویتامیندار در این دوران سخت میرسانند و دیگران را نیز تشویق به این کار میکردند.
مردم پس از سالها بار دیگر تجربه کردند که با متشکلکردن نیروی خود، اتحاد و همکاری مشتر ک می توانند دشمن مشترک را به زانو درآورند.
باید در برابرحُسن همکاری و همیاری این ملت نسبت به یکدیگر سر تعظیم فرود آورد. آگاهی، اتحاد و همبستگی مردم ایران ضامن پیروزی است!
برگرفته از توفان الکترونیکی شماره ۱۶۵ فروردین ۱۳۹۹