مجله «دانش و مردم» شماره ۱۹ پاییز۹۸ چاپ داخل، دارای مقالات وزینی است که جادارد بخشی از یکی از مقالههایش را تحت عنوان «امپریالیسم رسانهای و تحریف تاریخ »، که به قلم انسان فهیمی به نام «شبگیرحسنی» به چاپ رسیده است، در پاسخ به دوست قدیمی، که «دادگاههای استالینی» دههی ۳۰ را، که دادگاههای فرمایشی و اعترافگیری معرفی میکرد، بهره بگیریم تا شاید ناروشنیها برطرف گردد. اینراهم میدانیم که رسانههای مزدور داخلی و خارجی سالهاست ناجوانمردانه رفیق استالین را در کنار آدم فاشیستی چون هیتلر و کمونیسم را همتای فاشیسم تبلیغ و تصویر میکنند! نقل قول:
«… واقعیت آن است که عبارت «دادگاههای استالینی» به چهار محاکمهای اشاره دارد که در طی سالهای ۱۹۳۶ تا ۱۹۳۸ در مسکو برگزار شدند. این دادگاهها به «محاکمات مسکو» موسوماند و در آنها کسانی همچون «زینوویف»، «کامنف»، «رادک»، «مارشال توخاچوفسکی» [رهبر گروهی از نظامیان عالیرتبه شوروی، که قصد سرنگونی حکومت شوروی را با توسل به اسلحه داشتند]، سر کمیسر سیاسی ارتش «گامارنیک»، «بوخارین» و … محاکمه و محکوم شدند. از این چهار دادگاه، سه دادگاه علنی و دادگاه مربوط به فرماندهان نظامی، غیرعلنی برگزارشد. در دادگاههائی که علنی برگزار شدند، علاوه برخبرنگاران خارجی، نمایندگان هیئتهای سیاسی کشورهای غربی نیز حاضر بودند و جریان محاکمات از رادیو پخش شد. نکتهی جالب آنکه تا پیش از کنگرهِ بیستم حزب کمونیست اتحاد جماهیر شوروی در سال ۱۹۵۶ و قرائت گزارش محرمانهِ خروشچف در آن کنگره، کمتر کسی – شاید بجز تروتسکیستها که خود در معرض اتهام بودند – در صحت دادگاهها تردید کرده بود». دو شاهدعینی از کشورهای غربی هم دردادگاه حضور داشتند. شاهد اولی «جوزف دیویس»، سفیر آمریکا در شوروی و دومی یک روشنفکر و داستاننویس آلمانی به نام «لئون فویخت وانگر». «دیویس در گزارش خود به وزیر أمور خارجه آمریکا در تاریخ ۱۷ فوریه ۱۹۳۷ تصریح میکند که با بررسی واقعیتها «با بیمیلی» به این نتیجه رسید که اعترافات صحیحاند. وی در گزارش دیگری در ۱۱ مارس ۱۹۳۷ ذکر میکند که متهمین بیشک گناهکارند. اما بیشرمانه در همین گزارش چنین مینگارد: «… به نظرمیرسد که جهان خارج تصورمیکند که محاکمه ساختگی است … بهتراست جهان خارج چنین تصوری داشته باشد، اگرچه ما میدانیم که چنین نیست». (محاکمه بوخارین، ۱۳۵۸: ۵۶ – ۵۷). «فویخت وانگر» – شاهد دوم – نیز در گزارش خود از مشاهداتاش تصریح میکند که پیش از حضور مستقیم در دادگاه «رادک» و «پیاتاکف»، بر مبنای جوّ غالب بر اروپای غربی، باور داشته که اعترافات به کمک «وسایل اسرارآمیزی» گرفته شدهاند و از قول دوستان روشنفکرش در غرب، محاکمات را چه از نظر شکل و چه محتوی، «کمدی تراژدی»، «وحشیانه»، «باورنکردنی» و«وحشتناک» توصیف میکند. اما پس از حضور در دادگاه «رادک» چنین مینویسد: «… اما وقتی در محاکمه دوم در مسکوحضور یافتم و پیاتاکف، رادک و دوستان شان را دیدم و حرفهای آنها شنیده و در طرز بیانشان دقت کردم، تردیدهای من مانند نمکی که در آب حل میشود، محو و نابود شدند». (محاکمه بوخارین، ۱۳۵۸: ۶۱) پایان نقل قول.
انقلابیون راستین برای اینکه بتوانند از راه پرافتخار خود پاسداری کنند، موظفاند در ارزیابی خود از نقش برجسته استالین نهایت دقت را معمول دارند! زیرا که رفیق استالین در مرز بین سوسیالیسم و رویزیونیسم و راه درست و کژراهه قرار دارد. لذا میدانند و باید بدانند که:
مارکس و انگلس تئوری سوسیالیسم علمی را پایه گذاری کردند. لنین مارکسیسم را به عصر امپریالیسم تکامل بخشید. استالین چون شاگردی وفادار به مارکسیسم – لنینیسم، آنرا به مرحلهی نوینی ارتقا داد. سوسیالیسم را با موفقیت مستقر ساخت. بر دسائس دشمنان طبقه کارگر و امپریالیستها فائق آمد. فاشیسم هیتلری را از پای درآورد. اکنون که ۶۷ سال ازمرگ او میگذرد، هنوز نام بزرگ او همچون خاری در چشمان امپریالیستها، رویزیونستها، تروتسکیستها و کلیه مرتجعین فرومیرود. بدین خاطر باید گفت که در تاریخ بشریت، شخصیتی نیست، چون استالین که به اندازه وی مورد حملهی دشمنان مرتجع رنگارنگ واقع شده باشد. و این خود گواه وفاداری او به پرولتاریا و خلقهای جهان است!
برگرفته از نشریه توفان الکترونیکی شماره ۱۶۶ اردیبهشت ۱۳۹۹