بیش از ۴ سال است که کارگران نیشکر هفتتپه برای امنیت شغلی، تضمین پرداخت و افزایش حقوق، تأمین بیمه بازنشستگی و درمانی، لغو قراردادهای سفید تا موقت، این ابتدائیترین و مهمترین مطالبات کارگری، بارها به دلیل عدم پرداخت همین حقوق ناچیز دست به اعتراض و اعتصاب زدنند و هیچکس جز کارگران و زحمتکشان جامعه فریاد آنها را نشنید. این در حالی است که «رهبر» بارها از روی تزویر و ریا تصریح داشته است که «حقوق طبیعی نیروی کار باید رعایت بشود؛ یعنی دستمزد عادلانه، پرداخت منظّم و بدون تأخیر، امنیّت شغلی، مسئلهی بیمه، آموزش، خدمات رفاهی، بهداشت و درمان، اینها چیزهایی است که جزو حقوق کارگران است».
مگر نه این است که التزام به ولایت فقیه از التزام به اسلام و ولایت ائمّه معصومین قابل تفکیک نیست، پس چرا اوامر «رهبری» نمیتواند بورژوازی اسلام پناه شیعه را ملزم به اطاعت از خود کند و شریعت را تابع «سود» نسازد؟ به معیشت کارگران رسیدگی نماید و تولید را به محاق نابودی نکشاند؟ در ایران اسلامی همه چیز بر مدار «سود سرمایه» میگردد، از اینرو این قانون سرمایه است که بر شریعت فرمان میراند. وظیفه روحانیت این است که موانع بر سر راه بورژوازی را از میان بردارد، قوانین را منطبق با اصول شریعت به تصویب برساند و از این طریق وسیلهای بسازد برای تهدید و تحدید کارگران و در صورت بروز اعتراضات کارگری، قوه قضائیه را مانند حیوان درندهای به جان طبقه کارگر بیندازد تا کارگرانی را که به دلیل گرسنگی، محیط تولید را ترک میکنند و به خیابان میآیند تا صدای اعتراضشان را به گوش حاکمیت برسانند، بیرحمانه آنها را به حبسهای طولانی مدت محکوم نماید، حتی بر تن کارگران گرسنه حد شرعی تعیین کند. همه اینها زیر سایه رحمت شمشیر شریعت انجام میگیرد، تا مبادا اعتراض کارگران ره به جائی ببرد.
حاکمیت میرود تا با «وحدت سه قوه» قدرت خود را متمرکز کند و نیروهای خود را از نو آرایش دهد، تا در سرکوب اعتراضات کارگران و زحمتکشان ایران متحد عمل نماید. (در این رابطه رجوع شود به مقاله ««یکدست کردن» سه قوه، راه نجات رژیم نیست» در همین شماره). اما هر آنکس که با تاریخ معاصر ایران، آشناست، میداند که مبارزات پرولتاریا بر این تصور باطل خط بطلان میکشد.
***
اعتراضات و اعتصابات کارگران شرکت نیشکر هفت تپه، همانند کارگران شاخههای صنعتی دیگر قِصه پُر غُصه کارگرانی است که بین بخش دولتی و خصوصی دست به دست میگردند و در این سرگردانی گاه افق تیره و تار به نظر میرسد؛ کارگری دست به خودکشی میزند؛ کارگری به حبس گرفتار میآید؛ گاه بر تن همرزمی تازیانهای فرود میآید. مبارزه طبقاتی میدان جنگ است، گاه در میدان نبرد دچار «ناکامیها» میگردیم، گاه از آن سربلند بیرون میآئیم، ولی یک چیز روشن است و آن اینکه آینده از آن طبقه کارگر است؛ آیندهای تابناک که از هم اکنون پژواک سرود فتح و پیروزی را میتوان شنید. کارگران ایران باید به مبارزات خودشان بدون یأس و ناامیدی ادامه دهند، از طولانیشدن اعتراضات خسته و فرسوده نشوند، چرا که رمز پیروزی آنها در اتحاد، یگانگی و تشکل است. هماکنون همه کارگران ایران بر یک خواست واحد تأکید دارند و آن «سلب مالکیت از بخش خصوصی» است. این مطالبه اساسی، مبارزات کارگران را ارتقاء میبخشد، در برابر هیأت حاکمه صف واحدی را شکل میدهد. این خواست در تضاد کامل با اجرای اصل ۴۴ قانون اساسی است، که بر اساس آن صنایع و معادن متعلق به بخش عمومی باید به بخش خصوصی واگذار شود. اجرای سیاستهای نئولیبرالی هماکنون با آنچنان سرعت و وسعتی اعمال میگردد که اقتصاد کشور را به ورطه ورشکستگی و نابودی کشانده است. تبعات چنین سیاستی نه تنها چرخ تولید را از گردش بازداشته، که معیشت میلیونها کارگر را نیز به خطر انداخته است.کارگران ایران در هر شاخه از صنایع، که فعال هستند، با طرح این شعار محوری در برابر ادامه سیاستهای نئولیبرالی، مشترک عمل میکنند. این اشتراکات، منافع طبقاتی آنها را برجسته میکند، به آنها هویت طبقاتی میبخشد، اتحاد و همبستگی آنها را برمیانگیزد. در جائی که حاکمیت میرود تا صف خود را متحد سازد، بایسته است که کارگران نیز متحد عمل کنند. کارگران ایران هیچ چیز برای از دست دادن ندارند، جز زنجیرهائی که بر دست و پایشان بسته است. از خُرد است که کلان برمیخیرد. خواستهای معیشتی کارگران مبنی بر «پرداخت فوری حقوق معوقه»، «تمدید دفترچه بیمه»، «بازگشت به کار فوری برای همکاران اخراج شده»، «بازداشت فوری و مجازات حبس ابد برای اسدبیگیها»، «خلع ید فوری از بخش خصوصی هفتتپه» و «بازگرداندن فوری ثروتهای اختلاس شده به کارگران» و غیره… اگرچه طرح آنها یک خواست بدوی است، لذا کسب هرگونه امتیازی – حتی کوچک – در اثر اعتراض و فشار، مقاومت حاکمیت را میشکند، او را به عقبمیراند و در کارگران بارقه امید بوجود میآورد، آنها را برمیانگیزد تا مبارزات خود را تشدید بخشند، آنها را ترغیب میکند تا مطالبات بیشتری را مطرح کنند. از این طریق است که مبارزات کارگری در ایران میتواند تداوم و ارتقاء یابد.
بیدلیل نیست که کارگران نیشکر هفت تپه در بیانیه سندیکای خود به این مهم تأکید میکنند. در آنجا آمده است: «همسرنوشتان، کارگران! اعتصاب کارگران نیشکر هفتتپه در راستای کسب مطالبات، بیشک خواست و مطالبه دیگر کارگران در ایران است. «لغو خصوصیسازی»، «عدم اخراج کارگران» و «بازگشت به کار کارگران اخراجی»، «دریافت حقوق و مزایا معوقه»، «اعتراض به عدم امنیت شغلی»، «داشتن زندگی انسانی» و… از دردهای مشترک کارگران در ایران است». (در همین رابطه رجوع شود به گزارش کارگری «در جبهه نبرد طبقاتی» در همین شماره).
یکی از دستآوردهای قابل توجه اعتراضات کارگران نیشکر هفتتپه ناظر به عملکرد دولت بود. کارگران باید بدانند که بخش قابل توجه از اعتراضات کارگری در تجمعات سال گذشته توانست علیرغم ارتباطات گسترده «اسدبیگی» با مراکز قدرت، دستگاه قضایی با او برخورد کند. واکنش قوه قضائی نشان دهنده ضعف حاکمیت بود، لذا کارگران نباید به آن به دیده عمل مستقل از سوی دولت بنگرند. اگر فشار کارگران نمیبود، قوه قضائی کشور محتملاً «امید اسدبیگی»، این جوان ۳۴ ساله و صاحب سرمایه شرکت نیشکر هفت تپه را به اتهام «سردستگی سازمانیافته اخلال در نظام ارزی و پولی کشور از طریق قاچاق عمده ارز و معاملات غیرمجاز ارزهای دولتی»، دادگاهی نمیکرد. توجه و پیگیری هوشیارانه کارگران به حکم محکومیت «اسدبیگی» میتواند رژیم را به عقبنشینی بیشتری در خصوص، اجرای سیاستهای اصل ۴۴ قانون اساسی مجبور سازد. سیاست خصوصیسازی در ایران نمیتواند از راه اختلاس نگذرد. زمانی که سازمان خصوصیسازی در سال ۲۰۱۶، ۱۰۰ درصد سهام شرکت کشت و صنعت نیشکر هفتتپه را در فرآیندی پُر حرف و حدیث به دو جوان ۲۸ و ۳۱ ساله واگذار کرد، «اسدبیگی» و یک شخص دیگر همان کسانی بودند که فقط با ۶ میلیارد تومان پیشپرداخت، مالک شرکتی شدند که تنها یک قلم از داراییهای آن، ۲۴ هزار هکتار زمین مرغوب بود.
دستگاه دیوانسالاری ایران خود منبع و منشأ فساد و اختلاس است. صنایع ایران هیچگاه به بخش خصوصی خارج از حاکمیت سپرده نمیشود. همه خودی هستند، همه سر سفره «رهبر» بزرگ شدهاند و نان و نمک همدیگر را خوردهاند و مدیون هماند.
کارگران ایران خوب میدانند که تنها راه معقول برای پیشگیری از تاراج منابع و ثروت کشور،که متعلق به کارگران و زحمتکشان ایران است، تأکید بر حفظ مالکیت اجتماعی صنایع و معادن است. پیشنهاد کارگران هفتتپه این است که این واحد تولیدی شکل تعاونی به خود بگیرد و سهام آن به کارگران واگذار شود، چون به قول «یوسف بهمنی» این کارگر هفتتپه، «هیچکس به اندازه خود کارگران هفت تپه دلسوز و متعهد به تولید و سرپاماندن هفت تپه نیست، چون ما با این شرکت زندگی کردهایم و روزی گذراندهایم».
در شرایطی این مقاله به پایان میرسد که کارگران هفتتپه شانزدهمین روز اعتصاب خود را پشت سرمیگذارند و متحد و پایدار بر مطالبات خود تأکید میورزند. باید هوشیار بود و با یگانگی و شعارهای سنجیده گام به گام دولت حامی کارفرما را وادار به عقبنشینی کرد و پیروزی را کشانکشان بهدستآورد و برای حفظ هر دستآوردی، ولو کوچک، متحداً کوشید.
درود ما به کارگران هفت تپه!
چاره کارگران وحدت و تشکیلات است! •
برگرفته از توفان الکترونیکی شماره ۱۶۸ تیرماه ۱۳۹۹