خوش بود گر محک تجربه آید به میان
تا سیه روی شود هر که در او غش باشد
(حافظ)
چه بسیار نامدارانی که در علم و هنر شهره آفاق بودند و یکباره در اثر اظهارنظری یا عملی آن شکوه و اعتبار در انظار فروریخت. هم از این دست کم نبودند مبارزان و سیاسیونی که سالها مرارت زندان و شکنجه و تبعید کشیدند و ناگهان در چشم بهم زدنی هر آنچه آبرو در این راه اندوختند، یکباره بر باد هرزه خانمان برکن سپردند.
«منصوراسانلو»، عضو اسبق سندیکای شرکت واحد را نمیتوان به عنوان یک روشنفکر پُرآوازه یا قهرمان ملی یا حتا یک مبارز سیاسی مهم در عرصه ایران به حساب آورد، ولی در عین حال به سبب فعالیتهای سندیکالیستی وی در حوزه کارگران شرکت واحد و تلاشهای قابل ملاحظه او در پیگیری مطالبات همکارانش، که منجر به تحمل آزار و مزاحمت و نهایتاً حبس برای وی و دیگرانی که با او در این راه همگام بودند، گردید، میتوان اعتباری بخشید.
سخنان اخیر وی در خصوص اعتراضات مردم آمریکا علیه نژادپرستی و بیعدالتی اجتماعی و خشونت پلیس در پی قتل «جرج فلوید» و حتا پیش از آن اتخاذ مواضعی همسو با خانواده پهلوی را میتوان به عنوان تیر خلاص وی بر پیکر سابقه مبارزاتیاش انگاشت.
«منصور اسانلو» طی پخش سخنانی در عرصه مجازی همچون ابلهی فریفته از غرور خویش بدون توجه به خاستگاه طبقاتی معترضین به نژادپرستی در آمریکا، تجمعات را ناشی از تحریک اسلامگرایان و همدستان ضدامپریالیستشان، به قول او چپهای ایدئولوژیزده قرن نوزدهمی میداند و با «پورن استار» خواندن «جرج فلوید» مقتول به دست پلیس در صدد تخطئه او و جنبش کنونی برمیآید.
در پاسخ به این ادعای ارتجاعی و لمپنگونه باید گفت : نه تنها شائبه «پورن استار» بودن «جرج فلوید» از قباحت قتل فجیع او به دست پلیس نمیکاهد، بلکه او را به عنوان قربانی یک نظام نابرابر اقتصادی و تبعیض نژادی معرفی میکند و بر زشتی قتل وی میافزاید. جناب اسانلو تطهیر عمل پلیس در مقابل یک شهروند سیاه پوست با مستمسک قراردادن چنین معاذیری تنها از عهده استدلال امثال شما با منشأ مناسبات اخلاقی خورده بورژوایی برمی آید و با تحلیل طبقاتی موضوع همخوانی ندارد. نسبت دادن اعتراضات به اسلامیستها و طرفداران جمهوری اسلامی نیز فارغ از بررسی منشأ طبقاتی آن و عدم توجه به پیوستگی جریانات تاریخی از جمله بحرانهای پی در پی اقتصادی، همچون بحران سال ۲۰۰۷ که منجر به جنبش وال استریت را اشغال کنید گشت، نیز بیشتر به شامورتی بازی شبیه است تا استدلال منطقی.
ادعای استقلال فکری و عدم وابستگی به جریانات به قول خودتان چپول که روزی با در دست گرفتن عکس شما به عنوان فعال مدنی زندانی کسب اعتبار میکردند از یکسو و از دیگر سو تسلط شما بر جریان «چپ نو» با برائت از تئوری امپریالیسم به بهانه رشد علوم انفورماتیک و گسترش سلف امپلوئیها ،چنان نخوت خود بزرگبینی در شما ایجاد کرده که همچون سخنرانی متبحر باد در غبغب و ورم بر رگ گردن به مخالفانتان نهیب میزنید که کذا و کذا .
اگر بخواهیم به دیده اغماض بر شما بنگریم و مواضع اخیرتان را ناشی از آب و علف رسیده از دستگاه پهلوی تحلیل نکنیم، باید ناصحانه سهو شما را ناشی از عدم مطالعه کافی و کم دانشی ارزیابی کنیم که چنین بیرحمانه تیغ تطاول بر اندوختههای دوران زندان و شکنجه خود برکشیدهاید.
«اسانلو» چه خوش به سرنوشت نویسندهای پرآوازه چون «دولتآبادی» اشاره کرد، لیکن ما نامهای دیگری چون «طبری» و «کیانوری» را نیز به آن اضافه میکنیم. کیست که از دانش و آثار مکتوب آنان بیاطلاع باشد. جناب اسانلود چار خطای محاسبه نگردید. دانش شما در برابر آنان قطرهای در برابر دریا هم نیست. ولی دیدید که در کشاکش جریانهای تاریخی لغزیدند و به توده مردم خیانت کردند.
پایان کلام اینکه سقوط این سندیکالیست سابق به ورطه خیانت و وطنفروشی یکبار دیگر ثابت میکند که کوچکترین لغزش در امر مبارزه سیاسی و تکیه به منافع حقیر شخصی میتواند برای هر فعال کارگری و یا مبارز سیاسی سمی کشنده و فاجعه آفرین باشد به قول شاملو: «کوتاه است در پس آن به که فروتن باشی»!
برگرفته از توفان الکترونیکی شماره ۱۶۸ تیرماه ۱۳۹۹