«قرارداد» ایران و چین و یا طرح خطوط کلی برای انعقاد یک قرارداد در آینده
نخست اینکه از نظر حزب ما «قرارداد» منتشرشده کنونی ایران و چین، که با هیاهوی امپریالیستهای غرب و یاران خُفتهشان در میان اپوزیسیون ایران روبرو شده است، نه قرارداد است، نه توافقنامه و نه سندی امضاء شده؛ هیچ چیز نیست، جز یک بیان عمومی اصول و خطوط کلی که باید در صورت انعقادِ یک قرارداد مشخصِ آتی، این اهداف، آرزوها و خواستها در آن تبلور یابند. در حقیقت بیان آرزوها و خواستهای دو طرف است. این سند، روح و بستر قراردادِ مشخصی خواهد بود که مفاد آن باید براساس این زیربنا در آینده تدوین و استوار گردند. این سند در حقیقت چارچوب یک قرارداد آتی را بیان داشته است. خطوط کلی خواستهائی است که تحققاش مورد توافق طرفین باشد. در غرب به این نوع اسناد «چهارچوب قرارداد» میگویند که جهت بحثها را برای تسهیل کار در آیندهروشن میگرداند. داوری دقیق و اظهارنظر قطعی در مورد آن، در لحظه کنونی، تنها یک ذهنیگری کامل است که با قدرت تخیل و حدس و گمان همراه است.
امضاء چنین قراردادی، چنانچه مفاد مشخص آن در مذاکرات دوجانبه واقعاً براساس سود متقابل تنظیم شود و هدف استعماری نداشته باشد، جنبه استراتژیک دارد و توازن قوا را در منطقه و تا حدودی در آسیا و اروپا در ابعاد وسیع برهم میزند و حتی به نفع ایران میباشد و تحریم استعماری ممالک امپریالیستی غرب را خنثی میکند. این قراردادِ آتی، که در تمام عرصههای حیاتی کشور ما منعقد میگردد، در وضعیت ایران تغییرات مهمی ایجاد خواهد کرد، ولی چنانچه مفاد آن استعماری باشد و رژیم حاکم در ایران به خیانت ملی تن در دهد و ایران را برای فروش به چین تقدیم گرداند، تنها توازن قوا را در منطقه و جهان به نفع چین تغییر خواهد داد و کشور ما را به عرصه تاخت و تاز امپریالیستها و خرابکاری آنها بدل خواهد کرد. این است که مبارزه برای ایجاد شفافیت و نظارت تودهها بر مفاد مشخص قرارداد باید خواست همه مردم ایران باشد.
از این گذشته انتشار این سند صرفنظر از اینکه به نفع چین و یا به نفع طرفین در آینده منعقد گردد، هشداری به امپریالیسم غرب است که با سیاست تحریم، خرابکاری، نقض حق حاکمیت ملی ایران و تلاش برای تجزیه ایران، چپاول ثروتهای ایران در بانکهای اروپا و آمریکا، تخریب در صنایع ایران و نقض حقوق قانونی ایران در جوامع جهانی با شکست روبرو شده است. این شکست شاید غرب را مجبور به تغییر روش قلدرمنشانه خویش در مورد ایران و حتی تا حدودی در جهان به گرداند، زیرا مجبور است که نیروی رقیب نوظهور خویش را در تشدید تضادهای جهانی به حساب آورد. این تغییر روش و یا حتی عقبنشینی نسبی به نفع ایران در مذاکرات مشترک با چین خواهد بود، زیرا به تقویت مواضع ایران منجر خواهد شد.
اینکه موجی از اعتراض در شبکه مجازی بر ضد این «قرارداد» درگرفته است، بیشتر جنبه تبلیغاتی دارد و عوامل آمریکا در ایران به آن دامن میزنند، حتی بدون آنکه آن را مطالعه کرده باشند. این عوامل آمریکائی :«قراردادی» را که هنوز نوشته نشده و نکاتش روشن نیست، با «قرارداد ترکمنچای» قیاس میکنند و نشان میدهند، حتی نمیدانند که «قرارداد ترکمنچای» چه قراردادی بوده است. در درجه نخست ما به جای یک برخورد تحلیلی و علمی با تبلیغات، دروغگوئی و جعل خبر روبرو هستیم. در زیر به طور مختصر در مورد سند همکاریهای ۲۵ ساله و همین طور همکاریهای ایران با چین و روسیه و به ماهیت دو قدرت بزرگ و متحد ناپایدار و ممکن ایران و نیروهای اپوزیسیون دست راستی میپردازیم.
مبارزه سیاسی در عرصه دیپلماتیک
در توازن قوای کنونی در جهان، که دست آمریکا را بعد از فروپاشی شوروی در زورگوئی بازگذارده است، یافتن متحدان جهانی موقت، ناپایدار، درازمدت، ممکن، مشکوک و… برای تحقق سیاستهای خارجی، امری درست است و بخشی از سیاست دیپلماتیک کشورها محسوب میشود. در بعد از انقلاب ایران، که با اخراج آمریکا و متحدانش از ایران شروع شد، آمریکای شکستخورده از هیچ کوششی برای بازگشت مجدد به ایران فروگذار نکرد. آمریکا نمیتوانست تصور کند که از این نعمت غارت و چپاول برای همیشه محروم شده باشد.
کشور ایران امروز با حاکمیت جمهوری اسلامی و فردا با حاکمیت یک حکومت انقلابی، دموکراتیک و مردمی باید با شناخت از دشمنان ایران و تاریخچه جنایات آنها در ایران و جهان، با توجه به تجارب جهانی بکوشد در عرصه سیاست خارجی برای خویش متحدانی دست و پا کند، تا از شدت ضربه امپریالیسم آمریکا به خود بکاهد تا بهتر بتواند اقدامات غیرقانونی و ضدبشری آنها را افشاء و خنثی کند. این متحدان الزاماً همیشه یکسان نیستند و دموکرات و انقلابی هم نخواهند بود. تمام کشورهای جهان در این عرصه فعالاند و برای تحقق خواستهائی، که آنها را درست میدانند، به دنبال متحد و حامی میگردند. توسل به کشورهای مسلمان، به ممالک «غیرمتعهد»، تلاش برای جلبنظر امپریالیستهای اروپا و نزدیکی به دولتهای قدرتمند امپریالیستی روسیه و چین برای اتخاذ یک سیاست خارجی در خدمت منافع ملی اقدامی صحیح است و همواره در عرصه دیپلماتیک از جانب همه کشورها مورد استفاده قرار میگیرد. انتخاب این متحدان باید با هشیاری با شناخت آنها، با توجه به توازن قوای مشخص در عرصه بینالمللی انجام پذیرد.
در شرایط کنونی، در درجه اول این امپریالیسم آمریکاست که منافع ملی ایران، حق حاکمیت ملی و تمامیت ارضی ایران را تهدید نموده، به جنگ فرسایشی با ایران مشغول بوده و به منافع ملی کشور ما خسارت فراوان وارد کرده و ثروتهای ایران را غارت نموده و مردم ایران را به مرگ محکوم کرده است. مبارزه با این عفریت جهانی باید از وظایف درجه اول هر دولتی باشد که در ایران بر سر کار میآید. حکومتهای ایران باید در عرصه جهانی به دنبال متحدینی باشند که با همکاری با آنها بتوانند این خطرات و تهدیدات آمریکا را تا میتوانند به حداقل کاهش دهند و ایران را از زیر ضربات این عفریت خونآشام بیرون بکشند. طبیعتاً در این راستا تلاش ایران برای نزدیکی به دول امپریالیستی روسیه و چین امر درستی بوده است و میتواند با سیاست صحیح و سنجیده در خدمت منافع ملی ایران قرار گیرد. استفاده از تضاد دشمنان و تضاد میان امپریالیستها با شناخت آنها و تکیه عمده به نیروی خود، امر درستی است و باید از آن حمایت کرد. حزب ما همواره از بهبود روابط میان روسیه، چین و ایران و تمام تلاشهای آنها برای اینکه تسلط دلار در جهان تضعیف شود، حمایت کرده و میکند. این ولی به آن مفهوم نیست که این نزدیکی به معنی تسلیمگردیدن به هر قرارداد استعماری و غارتگرانهای میباشد. برخورد انتقادی ما نسبت به طرح قرارداد ۲۵ ساله هرگز به مفهوم حمایت از تسلط آمریکا بر ایران، یا انصراف از تعقیب سیاستهای اصولی ما و یا به مفهوم پذیرش پیشنهادات استعماری دولت چین نخواهد بود.
نقش روسیه و خواست تضعیف ایران
دولت امپریالیستی روسیه در شمال ایران با دولت دوست اتحاد جماهیر شوروی ماهیتاً فرق دارد. یکی در پی فسخ تمام قراردادهای استعماری با ایران و تدوین معاهدههای دوستانه با همسایگانش بود و دیگری در پی منافع استعماری خود میباشد. ابرقدرت شوروی هم در تمام مدت جنگ تحمیلی و ناعادلانه نسبت به ایران، دولت عراق را از نظر تسلیحات علیه ایران تقویت میکرد، زیرا عراق پایگاه این کشور برای نفوذ در منطقه و خلیج فارس به شمار میآمد.
دولت روسیه، در کنار سایر دول امپریالیستی، حاضر نبود از حق مسلم ایران در استفاده صلحآمیز از انرژی هستهای حمایت کند. برعکس از سیاستهای استعماری گروه ۵+۱ حمایت کرد، تا با تضعیف ایران بتواند ساختن نیروگاه اتمی ایران را در بوشهر به چنگ آورد و از این ابزار برای فشار به دولت ایران سود جوید. روسها همواره در کار اتمام این نیروگاه به بهانه اینکه همه مبلغ درخواستی پرداخت نشده و یا بهانههای دیگر اهمال میکنند و با ایجاد تأخیر در ساختمان نیروگاه اتمی، ایران را تحت فشار میگذاشتند و از ایران باج میگرفتند و هنوز هم میگیرند. روسها مدعی بودند که به ایران برای تلاشش در دفاع از حق حاکمیت ملی و تمامیت ارضی یاری میرسانند. یکی از وعدههای آنها فروش سامانه دفاعی موشکی اس ۳۰۰ بود. روسها در ساخت و پاخت با امپریالیستها و تقویت موضع ضعف ایران به نقض وعده در مورد ارسال موشکهای ضدهوائی اس ۳۰۰ به ایران متوسل شدند و از نصب آن در ایران، علیرغم اینکه بهایش را دریافت کرده بودند، سرباز زدند که کار به شکایت از روسیه کشید.
روسها در سوریه از نفوذ ایران شادمان نیستند. آنها به ایران تا زمانی نیاز دارند که وظیفه پیاده نظام را در جنگ، که وظیفهای است خطرناک همراه با قربانی، بعد از بمبارانها به عهده گیرند. ولی روسها با اسرائیل به علت حضور بیش از یک میلیون اسرائیلی روستبار در این سرزمین اشغالی روابط صمیمانه دارند و به آنها قول دادهاند که از آنها در مقابل حملات ایران و حزبﷲ لبنان دفاع نمایند. روسها به اسرائیلیها اجازه دادهاند نیروهای ایرانی را بمباران کنند و به قتل برسانند. به همین جهت هواپیماهای اسرائیلی بدون ترس از ضدهوائیهای روسی مرتب به مواضع ایرانیها حمله کرده و کشتار میکنند و اعتراضی از جانب روسها به آنها نمیشود چه بسا که خود آنها مختصات حضور نیروهای ایرانی را به اسرائیلیها میدهند. روسها دوست ملت ایران نیستند، آنها متحد مصلحتی جمهوری اسلامی، متحدی ممکن و و مصلحتگرا هستند.
روسیه خواهان ایران قدرتمند نیست و میخواهد که ایران ضعیف بماند تا همیشه به «حمایت» روسها نیاز داشته باشد.
نقش چین و خواست تضعیف ایران
دولت امپریالیستی چین نیز که در حرف از «سوسیالیسم» دم میزند و در عمل امپریالیسم است، در زمان جنگ ایران عراق مانند تجاری که پول برایشان اهمیت دارد، به بازار آمد و هم به ایران و هم به عراق اسلحه فروخت و البته در هماهنگی با امپریالیسم آمریکا و روسیه بیشتر دولت صدام حسین را تقویت کرد تا ایران از این جنگ قدرتمند بیرون نیاید.
چین نیز دقیقاً مانند روسها مخالف با برنامه هستهای ایران بود و در تحریمهای ضدبشری و غیرقانونی ایران توسط ۵+۱ در کنار آنها قرار داشت و به خواستهای آنها رأی داد. آنها هرگز در شورای امنیت سازمان ملل با حق وتو از حقوق ایران دفاع نکردند و با آمریکا بر سر ایران معامله نمودند. چینیها به ایران وعده حمایت و همکاری میدادند و در فاز یازدهم پارس جنوبی همراه شرکت توتال فرانسوی و ایران برای استخراج گاز شرکت کردند، ولی بعد از عقبنشینی فرانسویها، که با فشار آمریکا صورت گرفت، چینیها وعدههای خود را زیرپا گذاشتند و منافع خود را ترجیح دادند و عقب نشستند. چین به ایران میگوید که باید ضعیف باشی و ضعیف بمانی تا همیشه به «حمایت» ما نیاز داشته باشی.
در این زمینه روسیه و چین هم نظرند. آنها خواهان ایران تا آن حد «قدرتمند»ی هستند که تنها از جانب روس و چین هدایت شود. آن چنان قدرتی که روسیه و چین بتوانند در عرض مدت کوتاهی آن را درهم شکنند. چین نیز متحد ناپایدار و ممکن ایران است و آنطور که تجربه تاکنون نشان داده، حاضر نیست به یک متحد استراتژیک بدل شود که همه جانبه حامی ایران گردد. چین حاضر نیست روابط خود را با آمریکا به قیمت روابط با ایران برهم زند. به همین جهت در برخوردش به ایران بسیار با احتیاط حرکت میکند. همین سند مشترک منتشرشده میان ایران و چین نیز هنوز معلوم نیست جنبه مانور جهانی برای تهدید سایر امپریالیستها به ویژه آمریکا را برای مصالحه با آنها نداشته باشد.
ایران قدرتمند
با ایران قدرتمندی که بتواند از خود دفاع کند و روابط برابر با کشورهای دیگر داشته باشد، هیچکدام از همسایههای ایران و جبهه آمریکائیها موافق نیستند. اسرائیل، آمریکا روسیه، چین، پاکستان، ترکیه، کشورهای عربی منطقه و ترکمنستان، آذربایجان و.. آنها ایران ضعیف را به نفع خود میدانند و همواره در جهت تشدید آشوب در منطقه فعالاند. وضعیت مهم استراتژیک و ظرفیت بزرگ ایران، که میتواند این کشور را به خاری در چشمان ممالک منطقه هوادار آمریکا بدل کند، برای آنها قابل تحمل نیست. روشن است که این قانون روابط خارجی بورژوائی میان ممالک همسایه است. هیچکس ایرانی را که قدرتی در منطقه باشد، نمیپذیرد. این عامل همیشه باید در محاسبات سیاسی منطقه به حساب آید. سیاست دوستی با خلقهای منطقه و تلاش برای ایجاد روابط تفاهم براساس احترام متقابل با حاکمیتهای بورژوائی، اگر ناممکن نباشد، آسان نیست. این کمونیستها هستند که برای حُسن همجواری و دوستی با خلقهای ممالک همجوار تلاش میکنند و همیشه منافع متقابل را در روابط خویش مد نظر قرار میدهند.
دستراستیهای نوکر آمریکا
بخش بزرگی از کسانی که به این نوع تبلیغات دست میزنند، دستراستیها، نوکران آمریکا و امپریالیسم هستند. آنها به تمام قراردادهای استعماری زمان سلطه پهلوی رأی دادند و با تمام قراردادهای استعماری زمان شاه موافقاند. با پیمان بغداد، با پیمان سنتو، با پیمان دوجانبه نظامی با آمریکا، با قراردادهای استعماری با شرکتهای آمریکائی، اسرائیلی، آلمانی، انگلیسی و فرانسوی، که ایران را مظهر استعمار نوین جمعی کرده بود. آنها تنها با انقلاب ایران مخالفاند، زیرا این قراردادهای استعماری و خیانتکارانه خاندان ننگین پهلوی را به زبالهدان تاریخ افکند و نظام سلطنتی را برای همیشه از تاریخ ایران زدود و یک دوره تاریک تاریخ ایران را محو کرد. تمام دستگاههای تبلیغاتی و دروغپردازی آنها به کار افتاده است. قلمبهدستان مزدور آنها در راهاند، پول از اداره سیا و ام ای ۶ ، هلند، اسرائیل، عربستان سعودی و… میگیرند تا دروغ پخش کنند و از این راه بخشی از مردمان رنجدیده و میهنپرست کشور ایران را به هراس وادارند و با خود همراه کنند. حمله آنها متوجه چین و روسیه است، که متحدان رژیم جمهوری اسلامی به حساب میآیند و جلوی پارهای خرابکاریهای آمریکا را گرفتهاند. آنها قبل از این «قرارداد» نیز به چین و روسیه حمله میکردند و دروغ میگفتند و این دشمنی آنها چیز جدید و مربوط به سند بالا نیست. «غم و غصه»ی آنها برای فروش ایران نیست، برای آن است که چرا ایران را به آمریکا و اسرائیل نمیفروشند. آنها نمیگویند ایران فروشی نیست، زیرا خودشان در زمان قدرت در ایران کشور ما را نیمه مستعمره آمریکا کرده و فروخته بودند.
حرف امپریالیسم غرب به رهبری آمریکا این است: یا شما مانند زمان شاه نوکر دست به سینه ما میشوید و ایران را به ما میفروشید و یا اینکه ما ایران را نابود میکنیم و با اقدامات ضدبشری خود ایران را به عصر حجر میبریم. ما با تمام پیشرفتهای ایران مخالفیم و آنها را نابود خواهیم کرد. ایران باید نوکری صهیونیسم در منطقه را بپذیرد و تمام منابع اولیه خویش را طوری بهرهبرداری نماید که در درجه نخست منافع اربابش امپریالیسم آمریکا را در نظر داشته باشد. در یک کلام گزینه ایران یا مرگ است و یا اسارت و نوکری آمریکا و غرب
«دستچپی»ها، رویزیونیستها و سردرگمها
این عده که دنبالهروی سوسیال امپریالیسم شوروی بودند و قراردادهای غارتگرانه آنها را با شاه تأیید میکردند، مدتها بعد از فروپاشی حاکمیت رویزیونیستی در شوروی، کشور شوروی را سوسیالیستی جا میزدند و حتی به روسیه امپریالیستی نیز از دریچه علاقه به سوسیالیسم نگاه میکنند. آنها هرگز ماهیت امپریالیستی شوروی و روسیه را نفهمیدند و هنوز هم توجیه میکنند. هر خنجری که روسها بر پشت ملت ایران بزنند، برای آنها رضایتبخش است. آنها مفهوم متحد و درک روشن از استفاده از تضادها را نفهمیدهاند.
این عده چین امپریالیستی را، که دیگر حتی خودش نیزازسوسیالیسم سخن نمیگوید و تبلیغ نمیکند، کشور «سوسیالیستی» جا میزنند و توسعهطلبی، قراردادهای استعماری و نفوذ و ایجاد پایگاههای نظامی این کشور را در جهان زیر سبیلی رد میکنند، زیرا کاخ آرزوها و توجیهات رویزیونیستی، که در مخیله خویش ساختهاند، چون قوطی مقوائی فرو میریزد. تصورش را بکنید که آنها به اینکه چین رویزیونیستی به سرمایه داری و امپریالیسم بدل شده است، اعتراف کنند. این اعتراف دامن آنها را تا دوره خروشچف در بر خواهد گرفت و وادارشان خواهد کرد که یا خانهنشین شوند و از مبارزه دست بردارند و یا به تئوری «سوسیالیسمِ غیر قابل دسترس»، حمله کنند و ضدکمونیست شوند و یا جسورانه از راه رفته باز گردند وبه مبارزه برای آزادی طبقه کارگر اقدام نمایند. عبور از این مرز کمونیستی برای آنها بسیار سخت است. اینست که مرتب برای اقدامات استعماری چین در پی توجیهات هستند، تو گوئی استعمار هم خوب و هم بد دارد. این افراد اگر صادق باشند، باید توجه کنند که وضع روز به روز به ضرر آنها بدتر میشود. نوکری چین برای آنها آبروئی نخواهد گذارد و در آینده متاسفانه به دانش کمونیسم و وجهه آن میان مردم و طبقه کارگر صدمه میزند. آنها باید از این راه بازگردند. چین کشوری امپریالیستی با نقاب سوسیالیسم است که در حال ظهور و تبدیل به قدرت درجه اول جهانی میباشد و در رقابت روشن با امپریالیسم آمریکا قرار دارد. مبارزه این دو نیرو مبارزه میان سوسیالیسم و امپریالیسم نیست، مبارزه دو امپریالیسم برای تقسیم جهان و سرکردگی در جهان است. هم آمریکا و هم اروپا، روسیه و چین دشمنان کشورها و ملتها و طبقه کارگر جهان هستند.
چینیها با تضعیف ایران در جهان و وابستهکردن ایران به خودشان موافقاند، این است که بسیار محافظهکارانه در سطح جهانی در مسئله اتم و تحریمها در بسیاری زمینهها در جانب آمریکا بودند، تا با انفراد ایران، کشور ما را به زیر سلطه و نفوذ خود بکشند. این جناح به حمایت از این سند میان ایران و چین برآمده و دربست از مسایلی که هنوز روشن نیستند، چشم بسته حمایت میکند. طبیعتاً با این روش غیرانتقادی، که بدون زمینه تحلیل لازم به دفاع کور از امپریالیسم چین میپردازد، نه تنها خودش را منفرد میکند بلکه به محبوبیت چپ در ایران صدمه میزند و عملاً آنها را به دست دراز شده جمهوری اسلامی بدل میکند.
توفان شماره ۲۴۶ ارگان مرکزی حزب کارایران شهریور ماه ۱۳۹۹