شصت و هفت سال از کودتای خائنانه، ضدملی و امپریالیستی ٢٨ مرداد سال ١٣٣٢ میگذرد. در سراسر مدت استبداد و خودکامگی سلطنت محمد رضا شاه، تا انقلاب عظیم ضدامپریالیستی و ضداستبدادی بهمن، که به دست تودههای میلیونی مردم، رژیم وابسته به امپریالیسم را در ایران سرنگون ساخت و استقلال سیاسس ایران را احراز نمود و سلطنت را برای همیشه در ایران به مزبله تاریخ سپرد، تبلیغ میشد که این روز، «روز… تاریخی قیام ملی» مردم ایران بر ضد دولت خائن دکتر محمد مصدق بوده است». میدانها و خیابانها را به این نام نامیدند. تاریخ ایران را جعل کردند و در مدارس و مناسبتهای عمومی تدریس کردند و جار زدند، تصویر شاه را از در و دیوارها آویزان ساختند و در سینماها به نمایش گذاردند، مردم را مجبور کردند تا در مقابل تصویر شاه با نواختن سرود شاهنشاهی، که آن را سرود ملی ایران جا میزدند، از جای برخیزند و به حالت احترام خبردار بایستند. محمد رضا شاه، گماشته امپریالیسم و نوکر کنسرسیوم جهانی نفت را شاه شاهان، خدایگان آریامهر نام نهادند و با شعار «خدا، شاه، میهن» مقام وی را بالاتر از میهن ما ایران قرار دادند. روزنامهها و کتابخانههای شاهنشاهی برپا کردند، جعلیات در مطبوعات سانسور و خودفروخته منتشر کردند، آزادیخواهان را کشتند و به سینه دیوار گذاردند، ساواک را به جان و مال ناموس مردم مسلط ساختند، حتی مجلس شورای ملی قلابی را تحمل نکردند، آن را مدتها تعطیل کردند و اراده و خودکامگی شخص شاه را بر سرنوشت مردم ایران حاکم نمودند و… ولی نتوانستند کودتای خائنانه ٢٨ مرداد سال ٣٢ را به عنوان «قیام ملی» جابیندازند. آنها در حکومت بودند، همه امکانات را در اختیار داشتند، حمایت امپریالیستهای «دموکرات» جهانی را در پشت سر داشتند، ولی نتوانستند داوری واقعبینانه و انقلابی مردم ایران را در مورد ماهیت رژیم خودفروخته محمد رضا شاه پهلوی و رضا خان مستبد و نوکر امپریالیسم انگلیس تغییر دهند
اکنون سلطنتطلبان تحت رهبری رضا نیم پهلوی با سو استفاده از استبداد مذهبی، فساد، سرکوب و مصیبت حاکم در ایران به مصداق اینکه مورچهها شاه دارند، زنبورها شاه دارند، پس چرا ما شاه نداشته باشیم در تلاشاند که یک شکل حکومتی فرسوده و پوسیده تاریخی را از گور تاریخ با یاری «سیا» و «موساد» و دلارهای عربستان بهدرآورند و ملتی را وادار کنند که نسلها در نسلها مخارج گزاف مشتی طفیلی بیمغز را، که هنرشان در برپائی عشرتکدههای درباری است، پرداخت کنند. به اعتبار خویشاوندی خونی صرفنظر از درجه کیاست و یا سفاهتشان بر میلیونها مردم حکم برانند و به ریششان بخندند و مشتی روشنفکر خودفروخته با صله و درهمی را در مدح پادشاهی به خدمت بگیرند تا مردم کشورشان را شستشوی مغزی دهند و به آنها بقبولانند که ایرانی جماعت «شاهدوست» است و «نوکر صفت»!
ننگ بر دودمان پهلوی و همه اراذل و اوباش روشنفکری که برای آنها و برای احترام به جهالت و نادانی و جعل تاریخ قلم میزنند، استعدادهای خویش را به کار می گیرند، تا زمینه جنایات بعدی را فراهم کنند. آن هم تنها از بهر مزد حقیری
که دریافت آن برای تبلیغ نیایش بُت حقارت است.
دوشنبه ٢٧ مرداد ماه ١٣٩٩
مقالات توفان الکترونیکی شماره۱۷۱ نشریه الکترونیکی حزب کارایران شهریورماه ۱۳۹۹