یکشنبه , ۲۲ مهر ۱۴۰۳
برگ نخست / مجموعه مقالات / مقالات توفان الکترونیکی / سخنی در خصوص طرح ورشکسته همه با هم «پیمان نوین» رضا پهلوی

سخنی در خصوص طرح ورشکسته همه با هم «پیمان نوین» رضا پهلوی

رضا پهلوی در آستانه ۶۰ سالگی خود پیامی به اپوزیسیون و مردم ایران ارسال کرد که آن را «پیمان نوین» نام نهاد. هرآنکس که این پیام را می‌خواند، امری «نو» در آن نمی‌‌یابد. آنچه در این پیام بیش‌تر نمود می‌یابد، بی‌اعتباری او به عنوان وارث تخت سلطنت در نزد مردم ایران است. هسته اصلی سخن او این است که «همه با هم» به طور «برابر» برای یک هدف – سرنگونی جمهوری اسلامی – متحد شوند و در فردای سرنگونی، خود را مقید به رأی مردم بدانند. ایشان مشخص نمی‌کنند که این «همه» کیستند که باید «با هم» متحد شوند؟ و یا چرا باید به «آرای مردم»، که مشخص نیست مردم در برابر چه بدیلی قرار خواهند گرفت، خود را ملتزم به رعایت و قبول آن بدانند؟ آیا این طور نیست که رضا پهلوی قصد دارد تا از اعتبار نیروهای انقلابی و اپوزیسیون مترقی ایران استفاده کند، تا امر سلطنت را دوباره به رأی عمومی واگذارد؟ در طرح «پیمان نوین» تعیین شکل حکومتی موضوعیت می‌یابد. چرا باید مردم ایران را بار دیگر در برابر انتخاب بین سلطنت و جمهوری قرار داد؟

حزب ما بارها در این خصوص نظرات خود را بی‌پرده، مشخص و روشن بیان کرده است و در بیان تحلیل‌های خود جای هیچ شک و شبهه و تفسیری نگذاشته است. خوانندگان محترم نشریات «توفان» را به مطالعه مقاله‌ای، که دو سال پیش در همین زمان آبانماه ۱۳۹۷ شماره ۱۴۸ در توفان الکترونیکی تحت عنوان «معیار تشخیص دوست از دشمن ملت» به چاپ رسید، رجوع می‌دهیم. در آنجا به طرح مسأله «همه با هم» این پرسش را طرح کردیم که «آیا می‌توان به شعار «همه با هم»، که مُبین وحدت و همبستگی است، اعتماد کرد و همه با هم در یک صف علیه نظام جمهوری اسلامی ایستاد، بدون اینکه این پرسش را طرح کرد که عناصر متشکله این «همه» کیستند و سیاست آنها منافع چه نیرو و طبقه‌ای را تأمین می‌کنند؟» در همانجا بر این واقعیت مُسلّم تأکید ورزیدیم که «امر سرنگونی باید با تأمین آزادی، عدالت اجتماعی و حفظ استقلال کشور همراه باشد… شعار « همه با هم» تجلی‌بخش اجماع دوست و دشمن است… باید به مردم ایران گفت: آن نیروئی می‌تواند در صف دوستان ملت جای گیرد که سیاست‌اش ناقض حاکمیت ملی و استقلال کشور نباشد؛ به این حقیقت اعتقاد راسخ داشته باشد که تعیین سرنوشت کشور تنها و تنها به دست مردم ایران بدون دخالت کشورهای امپریالیستی میسر است؛ به تساوی حقوق همه ملیت‌های ایران در چارچوب تمامیت ارضی کشور باور داشته باشد و آن را ضامن حفظ تمامیت ارضی بداند؛ بر همبستگی بین‌المللی مردم ایران، بخصوص با مردم کشورهای منطقه، تأکید بورزد؛ با نیروهای تجزیه‌طلب و بیگانه‌پرست مرزبندی مشخص و روشن داشته باشد».

در «پیمان نوین» رضا پهلوی هیچیک از این موارد نمود پیدا نمی‌کند و این مایه شگفتی نیست. او نه نماینده ملت، که نماینده یک عده قلیلی سلطنت‌طلب است که در میان همین اقلیت ناچیز از اعتبار درخور یک وارث سلطنت نیز برخوردار نیست. او که وحدت‌بخش اطرافیان خویش نیست، طبعاً نمی‌تواند محور «همه با هم» واقع شود. می‌دانیم که او طرفدار «فشار حداکثری» دولت ترامپ علیه ایران است و آن را بارها و آشکارا بیان می‌دارد و حتی مردم ایران را «قدردان» تحریمات آمریکا می‌‌داند. رضا پهلوی در مصاحبه‌ای با مجله Newsweek درباره سیاست «فشار حداکثری» اظهار ‌داشت که «تا جائی که این تحریم‌ها منابع رژیم را [منظور برای بی‌ثابت‌کردن منطقه خاورمیانه است] کاهش می‌دهند، مردم ایران آن را درک کرده و قدردانی می‌کنند».

رضا پهلوی در سخنرانی اخیر خود در ۱۵ ژانویه سال ۲۰۲۰ در انستیتوی هادسُن Hudson Institute ،که منافع اسرائیل را دنبال می‌کند، درباره «آینده ایران» سخنرانی کرد و از «نسل‌کُشی» یاد کرد و پیشنهاد کرد تا شورای امنیت سازمان ملل در این زمینه اقدام نماید. ارجاع رسیدگی به امر «نسل‌کُشی» به شورای امنیت همان نتیجه‌ای را باید به دست دهد که در عراق و لیبی بدست داد.

رضا پهلوی بیهوده می‌کوشد تا خود را یک شخصیت فرا ملی نشان دهد و وظیفه خود را تنها و تنها محدود ببیند به جمع‌آوری نیروها به دور یک هدف و بدین‌ترتیب ایجاد وحدت و یگانگی در میان «همه»! نمی‌توان خود را متعلق به مردم دانست و برای رهائی آنها از ظلم و ستم دست یاری به سوی آنها دراز کرد و در عین حال طرفدار سیاست «فشار حداکثری» بود و گزینه نظامی را برای ایران مناسب و ضروری ارزیابی کرد. نمی‌توان از یکسو سخن از «آزادی» و جمهور مردم کرد و از سوی دیگر نظام سلطنتی را، که متعلق به دوران فئودالیسم است، همزمان برای ایران مفید و مناسب تشحیص داد و حتی تحت عنوان التزام به رأی مردم آنها را در برابر انتخاب بین جمهوری و سلطنت قرار داد!

رضا پهلوی نه از «امید»، بلکه از «باور» سخن می‌راند. این در حالی است که او هنوز هم «امید» دارد تا بتواند با کمک آمریکا بر تخت پادشاهی جلوس نماید و «باور» دارد که این جز از طریق تحدید و تهدید و دخالت در امور داخلی ممکن نیست. او آنقدر که چشم امید به سوی امپریالیسم و صهیونیسم دوخته است، کم‌تر به دنبال تقریب با نیروهای انقلابی و اپوزیسیون مترقی است، چون خوب می‌داند که چنین تلاش‌هائی برای او اعتبار بدنبال نمی‌آورد. در بهترین حالت این است که یک دسته از گروه‌ها و نیروهای ، خائن و وطن‌فروش در سنخ خود را بتواند به دور خود جمع کند که جز بی‌آبروئی بیش‌تر نتیجه‌ای نخواهد داشت.

رضا پهلوی اگر واقعاً به دنبال اتحاد «همه» نیروهاست، باید بداند که در جمع این «همه»، نیروهائی هستند که مخالف دخالت نظامی، تهدید و تحریم هستند. آیا او در «پیمان نوین» از مواضع خود کوتاه آمده است؟ هیچ شاهدی دال بر این مدعا نمی‌توان یافت. او کماکان بر همان مواضع قبلی خود استوار ایستاده است و بر این باور است که «مداخله نظامی اجتناب‌ناپذیر» است. به یاد بیاوریم که او در یک مصاحبه‌ای که با یکی از خبرگزاری‌های اسرائیلی انجام داد، اظهار داشت که «تصور نمی‌کنم کسی‌ به دنبال برخورد نظامی به عنوان انتخاب اول باشد؛ اما برای اجتناب از جنگ نظامی باید مطمئن شویم که در حقیقت به راه حل دیگر کمک می‌شود. به زبان دیگر، اگر بتواند باعث سقوط رژیم شود، فروپاشی با ترکیبی‌ از فشار داخلی‌ و همچنین فشار خارجی‌، او در نهایت بدون استفاده از جنگ نظامی فرو خواهد پاشید. ولی‌ اگر فشار کافی‌ در این برهه وجود نداشته باشد تا رژیم را مجبور به فروپاشی کند، در آن صورت، البته، توجه به انتخاب دیگر [مداخله نظامی] غیر قابل اجتناب خواهد بود» (تأکید از «توفان»). وفاداری او به دموکراسی و عدالت اجتماعی همانقدر دروغ است که پایندی او به استقلال و حاکمیت ملی. میهن‌دوستی او از نوع «وطن‌پرستی» پدر و پدر بزرگش است. از اینرو او از هر لحاظ قابل اعتماد نیست.

این درست است که مردم ایران در تاریخ مبارزات خود تاکنون نتوانسته‌اند بر ساختار نظام استبدادی و دیکتاتوری تفوق بیابند و در این توالی دردناک تاریخ معاصر ایران، شاهد هستیم که استبدادی جای خود را به استبدادی دیگر داده است. این حقیقت تاریخ نباید از افق دید مبارزان راه آزادی و استقلال ایران دور افتد. دستیابی به آزادی، دموکراسی و حفظ استقلال کشور و مهم‌تر از همه صیانت از‌ آنها بدون دفع مانع اصلی، یعنی نظام سرمایه‌داری جمهوری اسلامی، که خود مظهر و تجسم قهر است، امکان نمی‌پذیرد و این تنها با قهر توده‌ها و با دست توانای مردم ایران می‌تواند سرانجام یابد.•

توفان الکترونیکی شماره ۱۷۲ نشریه الکترونیکی حزب کارایران آبانماه  ۱۳۹۹
Print Friendly, PDF & Email