یکشنبه , ۲۲ مهر ۱۴۰۳
برگ نخست / مجموعه مقالات / مقالات توفان الکترونیکی / امید هیچ معجزی ز مرده نیست، زنده باش!

امید هیچ معجزی ز مرده نیست، زنده باش!

پسر جوانی به علت نداشتن تلفن هوشمند از شرکت در کلاس درس آنلاین محروم شد و دست به خودکشی زد. دختری به دلیل کمابیش مشابه، خود را حلق‌آویز کرد. مرد میانسالی به سبب ناتوانی از تهیه دارو خود را در ملا عام دار زد. دو دختر جوان دبیرستانی در حالی که از مراحل پیش از مرگ خود فیلم آنلاین بر روی شبکه‌های اجتماعی منتشر می‌کردند،از روی پُلی خود را پرتاب کردند.

اینها عناوینی است که کراراً توسط روزنامه‌ها و شبکه‌های اجتماعی به اطلاع‌مان می‌رسد. جدا از اینکه آمار و ارقام خودکشی در ایران نسبت به سایر کشورهای جهان در چه وضعیتی است، توجه به ریشه‌های این پدیده اسف‌بار ضروری به نظر می‌رسد.

خودکشی، بنا به نظر بسیار از متخصصین، امری به غایت اجتماعی است. صرف‌نظر از ریشه‌های روانی و فردی، که البته مهم و در جای خود در خور واکاوی است، سویه اجتماعی امر، بسیار مهم و قابل توجه است.

پوشیده نیست که شرایط امروز ایران، اعم از ناتوانی حکومت از تأمین حداقل معاش مورد نیاز افراد از یک سو و تحریم‌های بربرمنشانه ایالات متحده آمریکا از دیگر سو زمینه‌های ناامیدی و استیصالِ بخشی از جامعه ایران را فراهم آورده است. اما در این میان کودکان و نوجوانان به عنوان آسیب‌پذیرترین بخش اجتماع هیچ چشم‌انداز روشنی از آینده خود ندارند و این ابهام در پیش‌بینی امیدبخش از سرنوشت می‌تواند زمینه اساسی افسردگی و دلمردگی این سرمایه‌های اجتماعی را فراهم آورد.

خودکشی جوانان را می‌بایست در این بازه و بستر به عنوان یک اعتراض ارزیابی کرد.اعتراضی که علی‌رغم مشروعیت در محتوا، فاقد وجاهت در عمل است. چرا که جان عزیز و گران‌بهای مرتکبین خودکشی به عنوان افراد اجتماع ارزشمند و حفظ آن ضروری است.

نباید فراموش کرد که ریشه اساسی خودکشی و بسیار از مشکلات اجتماعی ناشی از احساس حقارت و تبعیض طبقاتی است و به این ترتیب مسئله را می‌توان در ابعاد بین‌المللی و محصول نظام اقتصادی ِ حاکم بر جهان مطالعه کرد و چون بسیاری از نابسامانی‌های موجود همچون جنگ، فقر، نابرابری و مسائل محیط‌زیست در عملکرد لیبرال سرمایه داری جستجو نمود.

***

در پایان سخن را با قطعه شعری خطاب به جوانان میهنمان به پایان می‌رسانیم:

چه فکر میکنی؟

جهان چو آبگینه شکسته‌ایست

که سرو راست هم در او شکسته می‌نمایدت

چنان نشسته کوه در کمین دره‌های این غروب تنگ

که راه بسته می‌نمایدت

زمان بیکرانه را تو با شمار عمر ما مسنج

به پای او دمی ست این درنگ درد و رنج

بسان رود که در نشیب دره

سر به سنگ می‌زند رونده باش

امید هیچ معجزی ز مرده نیست

زنده باش..

(سایه) •

توفان الکترونیکی شماره ۱۷۲ نشریه الکترونیکی حزب کارایران آبانماه  ۱۳۹۹
Print Friendly, PDF & Email