«دیگو مارادونا»، قهرمان افسانهای تیم ملی فوتبال آرژانتین روز چهارشنبه ۵ آذر (۲۵ نوامبر) در پی یک حمله قلبی درگذشت و میلیونها نفر را در سراسر جهان در غم و اندوه فرو بُرد.
در این مختصر آهنگ آن نداریم تا از توانیهای فوتبالی او سخن بگوئیم، در این مورد تمام رسانههای ورزشی جهان بسیار سخن گفتند و نوشتند. آنچه از آن کمتر سخن رفته است، در مورد برآمد او بر علیه ظلم، ستم و فقری است که با آن سر آشتی نداشت. زیرا خود در مناسباتی بسیار تنگدستانه بالیده و فقر و ستم طبقاتی را با پوست و گوشت خود چشیده بود. او از مادری ایتالیاییتبار و پدری سرخپوست، در یکی از فقیرترین محلات در حومه «بوئنسآیرس» زاده شد. در کودکی ناچار بود اتاقی چهار متر مربعی را با هفت خواهر و برادر دیگر خود تقسیم کند. به دلیل جثه کوچکاش همبازیان او را جدی نمیگرفتند و مجبور بود بیشتر با خودش بازی کند. معروف است که در کودکی با یک پیاز یا پرتقال آنقدر روپایی میزد که آنها را کاملاً آبلمو و متلاشی میکرد. آرزویش داشتن یک توپ چرمی فوتبال، کفش و لباس برای بازی در زمین چمن بود.
«مارادونا» گرچه در ورزش فوتبال یک اسطوره و نابغهای استثنائی بشمار میرفت، اما در عرصه سیاست نیز در میان فوتبالیستهای جهان یک استثناء بود. در سال ۱۹۸۲ بین آرژانتین و انگلیس بر سر مالکیت جزایر فالکلند جنگی درگرفت که ۷۴ روز طول کشید و منجر به مرگ ۶۴۹ آرژانتینی شد. جزایر فالکلند سالهای طولانی در اشغال امپریالیسم انگلیس قرار داشت و هنوز هم دارد. در یک چهارم نهایی جام جهانی ۱۹۸۶ مکزیک، «مارادونا» توپی را در یک شرایط استثنایی با دست به دروازه انگلستان چسباند و داور مسابقه گل را پذیرفت. وقتی خبرنگاران از «مارادونا» درباره این گُل پرسیدند، او زیرکانه همچون یک سیاستمدار جوان و باهوش پاسخ داد: «دست من؟ نه این دست خدا بود که انتقام مردم آرژانتین را گرفت».
دست او درورزشگاه «آزتکوسیتی» مکزیک، تیم ملی فوتبال انگلیس را به شدت تحقیر کرد و به خانه فرستاد. البته گل دوم او به انگلیس، که با دریبل جادویی پنج بازیکن حریف به ثمر نشست، از او اسطورهای فراموشنشدنی آفرید. به طوری که «اریک کانتونا»، بازیکن بزرگ پیشین تیم ملی فرانسه و باشگاه «منچسریونایتد» گفته بود: «در گذر زمان همه خواهند گفت مارادونا برای فوتبال همان چیزی بود که موتسارت برای موسیقی بوده است». سال ۲۰۰۲ در نظرسنجی «فیفا» این گُل به عنوان «گل قرن» فوتبال برگزیده شد.
«مارادونا» به دلیل ریشه در فقر و تنگدستی همیشه در کنار خلقهای تحت ستم آمریکای لاتین قرار داشت و از مبارزات آنها جسورانه حمایت میکرد. از رهبران ممالک مترقی و ضدامپریالیست کوبا، ونزوئلا و بولیوی… بیپرده دفاع میکرد و تا آخر به آرامانش وفادار ماند. «مارادونا» بارها از خلق در بند فلسطین به دفاع برخاست و اشغال این سرزمین، سرکوب و ترور توسط صهیونیستها را محکوم کرد. اینها همه نشان از آگاهی و بیداری او و ریشه در درد مشترکی داشت که او را به خاری در چشم امپریالیسم آمریکا و صهیونیسم اسرائیل بدل نمود. یادش گرامی باد!
توفان الکترونیکی شماره ۱۷۳ نشریه الکترونیکی حزب کارایران آذر ماه ۱۳۹۹