آبانِ تمامنشدنی: بحران مشروعیت
این پرآزار گندِ جهان نیست
تعفن بیداد است
دوازده ماه اخیر از منظر شدت و کثرت بحرانها در تاریخ معاصر ایران بیمانند بوده است. خیزش آبانماه، که در پی خشم ناشی از سه برابرشدن بهای بنزین آغاز شد، توأمان بود با جانباختن صدها نفر. شمار بالای جانباختگان اعتراضات با هیچیک از اعتراضات مسالمتآمیزی، که طی یک قرن گذشته در ایران رخ داد، قابل قیاس نیست. از باب نمونه، در اوج انقلاب سال ۱۳۵۷ و بعد از اعلام حکومت نظامی در مهرماه تا سقوط کامل نظام سابق در ۲۲ بهمن، یعنی در دوره پنج ماهه اوج بحران سیاسی پیش از سقوط نظام پادشاهی، شمار کل جانباختگان ۴۴۶ نفر برآورد شده است که بیش از ۱۵۰ نفرشان در قیام مسلحانه و جنگهای رویارو با نظامیان در روزهای پایانی حکومت سابق جان باختند. اما تعداد جانباختگان اعتراضات آبانماه در بازهی پنجروزهی بیستوچهارم تا بیستوهشتم آن ماه از رقم حداقلی ۲۳۰ تا ۱۵۰۰ نفر گزارش شده است. سرکوب عریان امر تازهای در تاریخ معاصر ایران نیست، اما این آمار شگفتانگیز شمار جانباختگان تظاهرات اعتراضی مسالمتآمیز به روشنی از تحولی کیفی در رابطهی حاکمیت و مردم خبر میدهد.
در پی رخدادهای آبانماه مجموعهای باورنکردنی از شوکهای بحرانی اقتصادی و اجتماعی و سیاسی نیز کشور را درنوشت که بازهم بیسابقه است. استمرار بحران ژئوپلتیک منطقهای و جهانی در دیماه سال گذشته کشور را به آستانهی رویارویی مستقیم نظامی به امریکا کشاند و در اوج بحران شاهد شلیک موشک به هواپیمای مسافربری با ۱۷۴ مسافر بودیم. سپس، شیوع ویروس کرونا نیز کشور را درگیر بیسابقهترین بحران بهداشتی و اجتماعی در تاریخ معاصر خود ساخته و طی دورهی نُهماههی حدفاصل آغاز اعلام رسمی شیوع ویروس کرونا در کشور تا اکنون، آمار رسمی جانباختگان از ویروس کرونا در کشور بیش از ۴۰ هزار نفر و بنابر برخی برآوردها، حدود یکصدهزار نفر را دربرمیگیرد. برای مقایسه، آمار کل کشتهشدگان ایرانی در جنگ هشتساله حدود ۱۹۰ هزار نفر است. برآوردی بدبینانه نشان میدهد که متأسفانه میتوان انتظار داشت تا هنگام مهار بیماری کرونا احتمالاً آمار مرگ و میر ناشی از آن قابل قیاس با کل جانباختگان جنگ هشتساله با عراق باشد.
طبیعی است در چنین شرایطی با جامعهای پیوندگسیخته، خشمگین و پیشبینیناپذیر روبرو باشیم. حجم تکاندهندهی استفاده از ابزارهای قهرآمیز طی یک سال اخیر همراه بوده با ناکارآمدی دو ابزار دیگر حکمرانی، یعنی اولاً ابزار اقتصادی برای استمرار زندگی اقتصادی و انباشت سرمایه و توزیع درآمد و ثانیاً ابزار مشروعیتبخشی ایدئولوژیک بهمنظور همسوسازی اذهان بخش بزرگی از مردم با سیاست حاکم. در حقیقت، این شدت سرکوب خود ناشی از ناکارآمدی و فقدان ابزارهای اقتصادی و ایدئولوژیک مشروعیتبخش بوده است.
استمرار شرایط موجود به چه چیزی منتهی میشود؟ از سویی نظم اقتصادی و سیاسی در شرایط انسداد بحرانی قرار دارد و قادر به برونرفت از بحران نیست چرا که مجموعه سیاستهائی که باید برای برونرفت از بحران به آن متوسل شود، مستلزم کاهش منافع فرادستان است. اما همین حاکمان ضمن آنکه هیچ اصلاحی را در وضع موجود برنمیتابند، در برابر شکلگیری هرگونه ارادهی مردمی حاضر به کمترین عقبنشینی نیز نبودهاند. علیالحساب شاهد صفآرایی نابرابر نیرویی بس قدرتمند در برابر طبقات مردمی هستیم که با اتکای صرف به قوهی قهر درصدد استمرار وضع موجود است.
در این میان، حاکمیت بیاعتنا به آنچه در دل جامعه میگذرد، کماکان درگیر بازیهای انتخاباتی و رقابتهای جناحی و دعوا برسر اینکه چه کسی مذاکرهکننده بهتری است و دیگر مسایلی است که برای اکثریت جامعه محلی از اعراب ندارد. هر دو جناح غرق در فساد مالی، انحطاط اخلاقی و ورشکستگی سیاسیاند و مردم نیز دیر و تلخ اما به درستی دریافتهاند که آزموده را آزمودن خطاست.
این رویارویی مستمر با مردم، در عمل، به اضمحلال هرچه بیشتر فابریک اجتماعی منتهی شده و منتهی خواهد شد. انواع آسیبهای اجتماعی به سطوح هراسناکی رسیده است. به عنوان یک نمونه تنها به خبرهای تکاندهندهی گسترش خودکشی در میان نوجوانان در ماههای اخیر توجه کنید. چنانکه گویی در میان فرودستان دیگر یگانه راه برونرفت خودکشی است و در میان لایههای بالایی طبقهی متوسط نیز مهاجرت!
در این رویارویی، نیروهای آگاه و مترقی وظیفه دارند به مردم بیاموزند که راه اعمال ارادهی جمعی در تشکلیابیشان است. تا هنگامی که نتوانند ارادهی جمعی خود را به صورت متشکل اعمال کنند، در این جنگ نابرابر یا شکست میخورند یا باید در پی راه فردی برای فرار از مهلکه باشند و دنبالکردن راههای فردی نیز برونرفت جمعی از انسداد را صرفاً دشوارتر میکند.
نه نجاتدهندهای در خارج هست و نه منجی را باید در میان جناحهای سیاسی غرق در فساد جستوجو کرد. امید تنها ستونی است که میتواند ساختمان این جامعهی در شرفِ فروریزی را نجات دهد. امید را نباید جستوجو کرد و یافت. امید را باید ساخت. ساختن امید مبارزهای دشوار و طولانی است. شکست از پی شکست میآید و خواهد آمد. اما زمینخوردگان باید بار دگر بر پاهای خود بایستند و بازهم تقلا کنند تا شاید گامی به جلو بردارند. نخستین تقلا، گرفتن دستهای یکدیگر است که معنای آن در میدان عمل سیاسی یعنی «تشکلیابی» و مهمترین تلاش نیز همگرایی این تشکلهاست که در میدان عمل سیاسی یعنی «جبهه». راه دیگری برای برونرفت نیست.
تلخیصی از مقاله اقتصاددان مقیم ایران، آقای پرویزصداقت
منبع: نقد اقتصاد سیاسی
توفان الکترونیکی شماره ۱۷۳ نشریه الکترونیکی حزب کارایران آذر ماه ۱۳۹۹