«رفیق دکتر مانی علوی» در ۱۲ آذر ۱۳۹۹ برابر با ۲ دسامبر ۲۰۲۰ بدرود حیات گفت. حزب کار ایران (توفان) این مصیبت را به خانواده گرامی این رفیق و جنبش انقلابی و دموکراتیک ایران تسلیت میگوید.
«رفیق مانی علوی» در ۷ اردیبهشت ۱۳۲۶ برابر با ۲۸ آوریل ۱۹۴۷ در تهران در خانواده «آقا بزرگ علوی» و «فاطمه علوی»، همسر نخست نویسنده سرشناس «آقا بزرگ علوی» متولد شد.
بعد از کودتای ۲۸ مرداد ۱۳۳۲ «بزرگ علوی»، پدر «مانی علوی» به علت فعالیت در حزب توده ایران تحت تعقیب قرار گرفت و مجبور به جلای وطن شد. مانی دوران کودکی و نوجوانی خویش را در نزد عمهاش به سرآورد و تا زمانی که در اوایل سالهای ۱۹۶۰ به اروپا آمد، پدر بلندآوازه خود را ندیده بود و تنها با نامش در ایران آشنا بود.
رشد این رفیق در یک خانواده مبارز، فرهنگدوست و ادیبپرور، وی را با آثار و ادبیات ایران و جهان آشنا ساخت و از همان بدو کودکی همهجانبهنگری را به وی ارزانی داشت. این رفیق با وجودی که در جامعه بورژوازی با فرهنگ یکجانبهنگری ایدئولوژی این طبقه بزرگ شده بود، ولی هرگز به فرهنگ مسلط و این جامعه، که هر روز و هر شب در رسانههای گروهی، در دبستان و دبیرستان به گوش مردم میریزند، خو نگرفت و به سیاست عوامفریبانه بورژوازی شناخت پیدا کرد.
«مانی علوی» دورۀ دبیرستاناش را در «دبیرستان شاپور» تجریش گذارند. سپس برای تحصیل در رشتۀ ریاضی وارد دانشگاه تهران شد، اما دوره دانشجوییاش در آنجا دیری نپایید و رهسپار آلمان گردید.
«مانی»، که سُنتاً در خانواده چپ رشد کرده بود و دیدی ژرفانگر و همهسویه داشت، زمانی به اروپا آمد که جدال ایدئولوژیک عظیم جهانی میان مارکسیسم – لنینیسم علیه رویزیونیسم شدت یافته و به اوج خود رسیده بود و در انشعابی که در حزب توده ایران انجام شد، رفقا قاسمی، فروتن و سغائی پرچم مبارزه با رویزیونیسم خروشچفی را برافراشته و «سازمان مارکسیستی – لنینیستی توفان» را بنیان گذارده بودند. «سازمان م.ل. توفان» ادامهدهنده راه پرافتخار حزب توده ایران در گذشته و فرهنگ پایداری بود که این حزب برای مردم ایران به یادگار گذارده بود و این امری نبود که از دیده «مانی علوی» پنهان بماند. «مانی علوی» با این درک به تشخیص درست رسید و عضویت در «سازمان مارکسیستی – لنینیستی توفان» را از جان و دل پذیرفت و سالها در این سازمان در کنار سایر رفقای کمونیستاش به مبارزه ادامه داد. «رفیق مانی علوی» در عین حال یکی از اعضاء فعالان و رهبران کنفدراسیون جهانی و عضو سازمان دانشجویان ایرانی در مونیخ در آلمان غربی بود. وی در سال ۱۳۴۹ (۱۹۷۰) به توصیه «سازمان مارکسیستی – لنینیستی توفان» وظیفه دبیری کنفدراسیون جهانی در بخش انتشارات را در کنگره یازدهم کنفدراسیون جهانی پذیرفت و در جهت پیشرفت و تقویت مبارزات کنفدراسیون جهانی فعالیت نمود.
اهمیت نقش «مانی علوی» در آن بُرهه از زمان از آنجا ناشی میشود که کنگره یازدهم کنفدراسیون جهانی، که کنگره فوقالعاده بود، با یک جریان فکری انحرافی روبرو شده بود که خواهان انحلال کنفدراسیون بود و چنین استدلال میکرد که کنفدراسیون در شرایط کنونی نیازی به رهبری ندارد، بلکه باید اختلافات موجود درون کنفدراسیون جهانی، نخست در چارچوب مبارزه درونی حل شود و سپس به مبارزه بیرونی علیه رژیم شاه بپردازد. این نظریه انحرافی، که در آستانه فعالیتهای همه جانبه رژیم شاه برای مجلسی کردن اشرف پهلوی در سازمان ملل متحد صورت میگرفت و سیاست راهبردی ساواک را در ممنوع کردن کنفدراسیون در کنگره دوازدهم کنفدراسیون جهانی در بطن خود میپروراند، با تلاش «سازمان مارکسیستی – لنینیستی توفان» و با پا در میانی هشیارانه گروه «کارگر» برای انتخاب دبیران مشترک درهم شکسته شد. چندی بعد «فیروز فولادی»، که سخنگوی انحلالطلبان بود و برای انحلال کنفدراسیون در کنگره یازدهم موعظه میکرد، عامل سرسپرده ساواک از کار درآمد و نتوانست تشکیلات کنفدراسیون را برهم زند. مبارزه رفقای ما و سایر نیروهای مترقی ضد رژیم در کنفدراسیون از جمله به دبیری «رفیق مانی علوی» در خدمت افشاء این دسیسه قرار گرفت و با تکیه بر مبارزه ضد رژیم پهلوی مسئله حل تضادهای درونی در ارتباط با ادامه مبارزه کنفدراسیون بر ضد رژیم پهلوی و بر ضد امپریالیسم در دستور کار قرار گرفت.
«رفیق مانی علوی»، که ناچار بود برای دیدار پدرش هر چند وقت به آلمان شرقی سفر کند، در این سفرها متأسفانه تحت تأثیر پدر، «دکتر رضا رادمنش» و «نورالدین کیانوری» قرار میگرفت. تکیهکردن به تصفیه دوران دیکتاتوری پرولتاریا که «مرتضی علوی»، برادر بزرگ «آقا بزرگعلوی» و عموی «مانی علوی» یکی از قربانیان آن محسوب میشد، خاطرهای بود که «مانی» در هر سفر خود با آن روبرو میگردید. «بزرگ علوی» سعی میکرد پسرش را از «توفان» جدا کند و آنجا که خودش توانائی لازم در مبارزه تئوریک با «مانی» را نداشت، سایر رهبران رویزیونیست حزب توده ایران را به یاری میطلبید. این وضعیت طوری شده بود که هر بار «رفیق مانی علوی» به دیدار پدرش میرفت و بازمیگشت، رفقای هم حوزه و مسئولش باید در بر طرف کردن تأثیرات مخرب رویزیونیستها تلاش فراوان به کار میبردند. این وضعیتِ نوسانی ماهها ادامه داشت تا اینکه «مانی» متاثر از ایدههای مخرب تروتسکیستی و اکونومیستی و گرایش به جریانهای روشنفکرانه با نظریه «نوآوری» ماهیتاً بورژوائی از «سازمان مارکسیستی – لنینیستی توفان» جدا شد و متأسفانه به فرهنگ مسلط و یکجانبه بورژوازی تن داد. وی به انتشار نشریهای به نام «کاوش» و یا نامی شبیه آن دست زد که مقالات روشنفکرانه آن برای کسی قابل فهم نبود. ادبیات این کتاب بیشتر شبیه برگردان واژههای آلمانی به فارسی به صورت لغوی بود زیرا این روشنفکران بر آن بودند که گویا زبان فارسی آن ظرفیت و توانائی را ندارد که بتواند مارکسیسم – لنینیسم را به درستی به خوانندگان تفهیم کند. آنها بر آن بودند که یا باید مارکسیسم – لنینیسم را به زبان آلمانی آموخت و یا باید واژه را طوری به فارسی ترجمه کرد که این نیت حاصل آید. نتیجه این تجربه و سردرگمی نوآورانه، انتشار یکی دو شماره نشریهای بود که حتی خواندنش برای بزرگان ادب ایران دشوار مینمود. «مانی علوی»، که نتوانسته بود بر این آشفتهفکری رایج بورژوائی در محیط مسمومی که تسلط رویزیونیسم ایجاد کرده بود، با الهام از مبارزه انقلابی طبقاتی غلبه کند، از آن به بعد تمام همّ خود در زمینه علمی متمرکز کرد که به علت هوش و تیزبینیاش توانست در عرصه علمی موفقیتهای فراوانی را به دست آورد.
«مانی» دورۀ کارشناسی ارشد را در رشتۀ الکتروتکنیک در دانشگاهِ فنی مونیخ با موفقیت به اتمام رساند. پس از آن تصمیم گرفت تحصیلات دوره دکترایِ خود را در در دانشگاه ماربورگ در آلمان در پهنۀ فیزیک ادامه دهد و آن را با موفقیت به پایان رساند.
پارهای از دوستانش در مورد وی نوشتهاند: «سپس به یک موسسۀ پژوهشی در شهر ویلینگن – شونینگن در جنوب آلمان در مقامِ پژوهشگرِ ارشد پیوست. تمرکز پژوهشهایش در بخشی مدرن از دانش و تکنولوژیِ امروزی به نام میکرومکانیک بود.
«دکتر مانی علوی» دارای دستآوردهای ماندگار در این گسترۀ دانش و فناوری است.
«مانی» انسانی بود دوستداشتنی، فرهیخته، چندبُعدی، سرشار از تیزهوشی، ژرفانگری و پویایی ذهن؛ نگاهش پُرسویه بود با چشماندازی گشاده: دانش و فناوری، سیاست، اجتماع، ادبیات، موسیقی».
بر این توصیفات شاید بتوان نکات زیرین را نیز افزود:
«مانی» برخلاف خیلی از این روشنفکران طلبکار، که به مجرد جدائی از یک تشکیلات به انتشار اسناد داخلی دست میزنند، دشنامگوئی را پیشه میکنند و یا اینکه انشعاب و جدائی خویش را انقلابی جا زده و سازمان و یا تشکیلات سابق مورد علاقهشان را با نیت توجیه «انقلابی» و بیعملی آتی خود، به ضدانقلابی، غیردموکراتیک، سرکوبگر متهم میکنند، از شرافت سیاسی و پرنسیپ سازمانی برخوردار بود. وی هرگز راه متعارف انشعابیون آن دوره را سرمشق خود قرار نداد، پرچم مبارزه با «توفان» را برنیافراشت، از رفقای سابقاش به نکوئی یاد میکرد و مبارزه آنها را تحسین مینمود و به همین جهت نیز احترامش در نزد همه رفقا باقی ماند و مناسبات گذشته با وی در سطح انسانی همیشه برقرار بود. «مانی» سرانجام در ادامه روحیه جدیدش به خیل سوسیال – دموکراتهای رنگارنگ پیوست و آشتی طبقاتی را بر مبارزه طبقاتی ترجیح داد. سقوط ایدئولوژیک «مانی علوی» به مفهوم سقوط سیاسی وی نبود. «مانی» تا پایان عمر بر ضد ارتجاع به خاطر تحقق دمکراسی و حقوق بشر چه در دوران ستمشاهی و چه در دروان حکومت مذهبی ایران مبارزه کرد و تسلیم نشد.
یاد این رفیق گرامی باد و سراسر زندگی وی، که گوشهای از تاریخ تحول ایران است، باید برای همه به عنوان یک تجربه سیاسی و انسانی آموزنده باشد.
حزب کار ایران (توفان)
۱۵ آذر ۱۳۹۹
توفان الکترونیکی شماره ۱۷۴ نشریه الکترونیکی حزب کارایران (توفان) دیماه ۱۳۹۹