در چند روز گذشته موج انتقادات به مجری برنامه تلویزیونی «دستپُخت» به علت سوال تحقیرآمیز وی از یک شرکتکننده، که احساس او را از بیان شغل پدرش در بین همسالان جویا میشد، رسانهها را درنوردید. مُجری از دختر جوان پرسید: «نسبت به شغل پدرش، که راننده تاکسی است، احساس شرمندگی میکند؟»
بسیاری طرح این سوال را در یک برنامه تلویزیونی نادرست و غیراخلاقی تفسیر کردند و نهایتاً ماجرا به عذرخواهی رسمی مجری انجامید.
اظهارنظر در این مورد، که نیت برنامهساز و مُجری از طرح این سوال خیر بوده یا دچار خطای حرفهای گشتهاند، کلید حل مسئله نیست. برای بررسی این موضوع لازم است تحلیل ریشهای صورت گیرد. اینکه برخی مشاغل در جوامع و علیالخصوص جامعه ایران از جایگاه احترام اجتماعی مناسبی برخوردار نیستند، به نحوی که افراد از بیان آن احساس شرمساری میکنند، حقیقتی است غیر قابل انکار که با اتخاذ مواضع اخلاقی و تزویرآمیز نمیتوان آنرا مطلوب جلوه داد.
واقعیت این است که در نوع تقسیم کار جوامع بسیاری از مشاغل سخت و کم درآمد، که مطلوب عموم افراد جامعه نیست، به دلیل توزیع ناعادلانه فرصتها، لشگری از جویندگان کار را به دنبال خود دارد. پر واضح است که در شرایط ایدهآل هیچکس حاضر نیست به مشاغلی همچون جمعآوری زباله، کار به عنوان پیشخدمت رستوران، ماشینشویی و کارگر تخلیه بار یا امثالهم بپردازد. آنچه افراد را به سوی انجام این کارها سوق میدهد، جبر ناشی از تأمین حداقل معاش است. ولی از طرفی سوال اینجاست که پس چه کسی باید این نیازهای واقعی اجتماع را برآورده کند. اینها همه کارهایی هستند لازمالاجرا تا بتوان جامعه را اداره کرد. کشاوز، راننده، رفتگر، معدنچی، باربر و آشپز همه و همه کسانی هستند که ضروریترین نیازهای زندگی اجتماعی را برآورده میسازند.
برای پاسخ به این پرسش باید مولفههای فراوانی را مد نظر قرار داد، ولی باتوجه به مجال اندک این نوشتار حداقل به دو سر فصل اصلی اشاره خواهیم کرد.
فرض کنید درآمد یک راننده تاکسی در ایران در حدی باشد که کفاف یک زندگی آبرومند و برخوردار از رفاه نسبی را بدهد. به طوری که خانواده بتوانند علاوه بر تأمین ضروریات از تفریحات، مسافرت، پسانداز و گذراندن اوقات فراغت به طور مطلوب بهرهمند گردند. حال خواهیم دید در چنین شرایطی نه تنها افراد نسبت به شغل خود احساس شرمساری ندارند، بلکه آنرا فرصتی برای زندگی بهتر میشمارند. پس میتوان نتیجه گرفت وهن موجود در بسیاری از مشاغل ناشی از توزیع ناعادلانه درآمد به حساب میآید، چرا که شاغلین در این امور افرادی فقیر و از طبقه فرودست محسوب میگردند.
به گمان ما آنچه ریشه اصلی این تحقیر و نابرابری است، در مناسبات اقتصادی جامعه سرمایهداری نهفته است. تا وقتی که موفقیت در دارایی، مدل اتومبیل و مارک اقلام مصرفی افراد خلاصه میشود و جانورانی چون «بیل گیتس»، «وارن بافت» و امثالهم نخبه معرفی میگردند، با سردادن شعارهای پوچ و بیمحتوای اخلاقی، که دارندگان مشاغل سخت را شریف و بزرگوار خطاب میکنند، نمیتوان چهره زشت نابرابری را بزک کرد. تنها در یک جامعه سوسیالیستی، که اردوی کار و زحمت در قدرت است، میتوان انتظار داشت که مشاغل سخت با افتخار از سوی آحاد اجتماع به عنوان وظیفه اجتماعی پذیرفته شود و مورد احترام جامعه قرار گیرد.
توصیه ما به منتقدان نکتهسنج این مُجری تلویزیونی این است که همانطور که به درستی درد را احساس و بیان میکنند، در پی درمان عامل بیماری باشند و پیکان انتقاد خود را به امید رهایی از بند فقر و جهل به سوی ارکان زیربنایی این جامعه نابرابر حملهور سازند .
توفان الکترونیکی شماره ۱۷۴ نشریه الکترونیکی حزب کارایران (توفان) دیماه ۱۳۹۹