از اواخر قرن نوزده و اوایل قرن بیستم، سرمایهداری صنعتی و رقابتی، وارد مرحله انحصاری یا امپریالیستی شد. امپریالیسم شکل جدیدی از ساختار اجتماعی – سیاسی نیست بلکه همان ساختار سرمایهداری و در ادامه آن، ولی بیرحم و هار و در حال گندیدگی است. در سال ۱۹۱۶ ولادیمیر لنین، اصول علمی آنرا در کتابی تحت عنوان «امپریالیسم – بالاترین مرحله سرمایهداری» تحلیل نمود. لنین، این انسان بزرگ و متفکر، پنج وجه مشخص و اساسیِ امپریالیسم را در این اثرِ خود تشریح کرد.
برای جلوگیری از اطالهِ کلام خیلی مختصر به دو مورد آن اشاره میکنیم.
اول؛ انحصارات مالی امپریالیستی، به جای تولید و صادرات کالا، سرمایه و پول صادر میکنند و از این طریق کشورهای وامگیرنده را به تسلیم و فلاکت وامیدارند .
دوم ؛ برای تقسیم و تسلط کامل بر جهان و غارت ثروتها، توطئه، خرابکاری، کودتا و جنگافروزی را در دستورکارشان قرار میدهند. به سخن دیگر با جنگافروزی، دست به تقسیم مجدد سرزمینهای جهان میزنند. به عنوان نمونه میتوان از جنگ کُره، جنگ ویتنام، جنگ اول و دوم جهانی، جنگ و تجزیه یوگسلاوی، جنگ در سودان، در افغانستان، در عراق، لیبی، سوریه و یمن و انواع کودتاها در جهان نام برد .
خصلت ذاتی امپریالیستها این است که با کشورهای مطیع، فقط تا آن زمان که تسلیماند، «دوست و همپیماناند» و ابداً به نوع رژیمهای حاکم در این گونه کشورها کاری ندارند. حکومتها چه فاشیستی، چه اسلامیِ سُنی یا شیعه، نژادپرست و دیکتاتور، مرتجع و قرون وسطایی، سرکوبگر و آدمکش و چه سیاه، سفید، زرد باشند، هیچ توفیری برایشان ندارد. فقط تسلیم بلاشرط میخواهند و ثروتاندوزی و دگر هیچ!
حال اگر ممالکی باشندکه نخواهند باج بدهند، بام تا شام در رسانههای نوشتاری و با سخنپراکنی در کانالهای ماهوارهایشان، برای «دموکراسی، حقوقبشر، آزادی» یقهدرانی میکنند و دلشان برای مردم و مسلمانان این کشورها «کباب» میشود. برای اویغورها در چین، چچنیها در روسیه و بهاییها و غیر شیعیها در ایران اشک تمساح میریزند! کاری به کشتار مردم و مسلمانان در افغانستان، عراق، لیبی، سودان، سومالی و یمن ندارند. اما به محض اینکه چنین کشورهای «یاغی و سرکش» تسلیم شوند، در آن حالت میشوند کشور دوست، دموکرات و جزو جامعه جهانی و «متمدن و آزاد»!!! مثل عربستان، امارات، مصر، اردن، برزیل، کلمبیا و دهها کشور سرسپردهِ دیگر. سخن کوتاه اینکه سیاست استراتژیک امپریالیستها، غارت مردم خود و ملتهای دنیاست. بر این اساس آنها دشمن شماره یک بشریت و طبیعت هستند و تضادی آشتیناپذیر با کارگران و زحمتکشان در ممالک خودی و از طرفی با خلقهای تحت ستم جهان دارند. به واقع امپریالیسم پیش درآمد انقلابات سوسیالیستی در جهان است .
آقای «ژان ایو لودریان»، وزیر امورخارجه فرانسه، مثل بقیه همپالکیهای فاشیست سیاه و یا سفید خویش در کشورهای امپریالیستی، ضمن موافقت با سرکوب خونین «جلیقه زردهای» فرانسه میگوید: «دستیابی ایران به سلاح هستهای، پیامدهای ژئواستراتژیک وخیمی دارد»! اصل حرفاش این است که ایران با موشکهای بالستیکاش، مزاحمی برای غارت نفت و گاز خاورمیانه است. آقای« لودریان » « سلاح هستهای» را بهانه میکند. فقط نادانان حرف این مردک را باور میکنند. بعلاوه چرا داشتن سلاح هستهای برای امپریالیستها، از جمله فرانسه و صیهونسیتها خوب است، ولی برای ایرانیان بد است!؟ مشکل امثال او، سلاح موشکی و بالستیک ایران است که از اصابت موشک به «برج خلیفه» و غیره واهمه دارند وگرنه سالها قبل توسط کفتارهای منطقهایشان به سرزمین ما حمله نظامی شده بود.
خانم «کامیلا هریس» سیاهپوست، معاون جوبایدن موذی، هنوز سوگند دروغاش به گوش همگان نرسیده، ترجیعبند سخنرانی جدیدش را جمله «ما باید کنار ایزراییل بایستیم» انتخاب کرد. میگوید اگر ایران موشک به حزبالله داد، ما کنار «ایزراییل» هستیم – عین تلفظ خودش – ! اگرحماس در قبال اِشغال سرزمینشان و در دفاع از خود، فشفشه و راکت به «ایزراییل» پرتاب کند، [حتی با تیرکمان و فلاخن سنگپرانی کند] ما درکنار «ایزراییل» میمانیم. ما باید علاوه بر کمک مالی ۳۸ میلیاردی، انواع سلاحها را هم به «ایزراییل» بدهیم و الا آخر.
با انتخاب «جوبایدن» سیاست مذاکره مجدد درباره برجام مطرح شد. آلمان، انگلیس و فرانسه هم از مذاکره دَم میزنند. به عبارت دیگر همه امپریالیستها، زیر قولشان زدند. هدف از مذاکره مجدد، تسلیم ایران و خلع سلاح موشکی است. کسانی که تن به چنین خیانتی بدهند و بخواهند ایران را تسلیم امپریالیستهای جنایتکارکنند، به قول حافظ: «بر او نَمُرده به فتوای من نمازکنید». باید هوشیار بود ضمن مبارزه با ارتجاع داخلی دشمنان خارجی را فراموش نکرد و فریب تبلیغات آنها را نخورد.