سه شنبه , ۲۷ آبان ۱۴۰۴
برگ نخست / مجموعه مقالات / مقالات توفان الکترونیکی / نبرد طبقاتی پیرامون تعیین حداقل دستمزد متناسب با هزینه زندگی یک خانواده متوسط شهری

نبرد طبقاتی پیرامون تعیین حداقل دستمزد متناسب با هزینه زندگی یک خانواده متوسط شهری

یکی از اصلی‌ترین خواسته‌های مشترک تمامی طبقه کارگر و زحمتکشان حقوق بگیر، دریافت دستمزدی برابر با هزینه زندگی یک خانواده متوسط شهری است؛ خواستی که معقول و منطقی و عملی و حتی قانونی در چارچوب همین قوانین نظام بربریت سرمایه‌داری جمهوری اسلامی است. شناخت اینکه چرا و با چه سیاست‌ها و ترفندهائی جمهوری اسلامی در دوران همه دولت‌های «سازندگی» رفسنجانی و «إصلاحات» خاتمی و «عدالتخواه» احمدی نژاد و «تدبیر و امید» روحانی تلاش شده است دستمزدها را در حد یک‌سوم و یک‌چهارم خط فقر و کم‌تر از خط فلاکت نگه دارند، برای مقابله با دشمن طبقاتی ضروری است!

سیاست‌های نئولیبرالی دیکته شده توسط بانک جهانی و صندوق بین‌المللی پول و بانک جهانی به جمهوری اسلامی، که از جمله شامل «خصوصی‌سازی صنایع، معادن، جنگل‌ها، مراتع، آب و برق «بانک‌ها» و «سیستم حمل و نقل» و «نظام بهداشتی و درمانی» و «نظام آموزشی» و «حذف قوانین کار» و «حذف تعرفه‌های گمرکی و سوبسیدها» و «جهانی‌سازی قیمت کالاها و «آزادی تجارت و سرمایه‌گذاری خارجی» می‌شود، همگی در جهت منافع انحصارات خارجی و بورژوازی بروکراتیک و تجاری و مالی هستند که قدرت سیاسی را در اختیار دارند!

هدف این سیاست‌های نئولیبرالی تحمیل‌شده این است که با تخریب اقتصاد ملی در کشورهای عقب نگه داشته شده و در حال رشد، که قدرت رقابت با انحصارات عظیم جهانی را ندارند، ضمن در دست گرفتن بازار فروش کالاها، از نیروی کار، بیکار شده و ارزان در حد بردگی این کشورها در جهت منافع خود و اقشار سرمایه‌دار حاکم بهره‌برداری کنند.

آنها می‌گویند قیمت کالاها باید جهانی شود ولی با مرد رندی و وقاحت آخوندی از جهانی‌شدن قیمت کالای «نیروی کار» چیزی نمی‌گویند!؟ چرا باید تمام هزینه‌های زندگی را بر مبنای قیمت‌های جهانی و بر اساس ارزش دلار خرید، ولی نیروی کار را بر مبنای قیمت تحمیلی داخلی و با ریال فروخت؟

چرا کارگر ایرانی باید دستمزدش کم‌تر از یک دلار در ساعت و یکدهم تا یک‌بیستم دستمزد کارگر آمریکائی و اروپایی باشد، ولی همه هزینه‌های زندگیش را با قیمت جهانی بپردازد؟

در رابطه با حداقل دستمزدها در سال ۱۴۰۰ بیانیه مشترکی توسط تشکل‌های مستقل کارگری و بازنشستگان و معلمان صادر شده که ما ضمن تأیید و حمایت از این بیانیه، آن را بیان واقعی خواست همه کارگران و زحمتکشان ایران در این مورد می‌دانیم!

سندیکای کارگران شرکت واحد اتوبوسرانی تهران، سندیکای کارگران نیشکر هفت‌تپه و هفت تشکل دیگر کارگران، بازنشستگان و معلمان با انتشار بیانیه مشترکی تأکید کردند که مزد کارگران در سال ۱۴۰۰ نباید از دوازده‌ و‌‌‌ نیم میلیون تومان کم‌تر باشد. این بیانیه همچنین یادآور شده است که ما کارگران نباید تنها نظاره‌‌گرِ به تباهی کشانده‌شدن هستی و بقای خود باشیم. ما باید به شکلی متحد و متشکل و با تلاشی آگاهانه، شجاعانه و مستمر، اعتراض‌هایمان را به این وضعیت اسف‌بار، تا رسیدن به خواسته‌های بر حق خود، از جمله افزایش مزد، متناسب با هزینه متوسط جامعه، ادامه دهیم و آ‌نها را به سرمنزل مقصود برسانیم.

متن کامل این بیانیه مشترک را در زیر می‌خوانید:

«سال‌هاست که نظام سرمایه‌داری و دولت‌های حامی آن، با استثمار هرچه شدیدتر و غیرانسانی‌ترِ کارگران آنان را به روز سیاه نشانده و از بسیاری از حقوق اجتماعی خود محروم کرده‌اند. تا جایی که طبقه‌ی کارگر ایران امروز در شرایط بسیار سخت و طاقت‌فرسایی زندگی می‌کند. براساس داده‌های آماری و تحقیقات برخی مراکز و موسسات اقتصادی، در شرایط کنونی بیش از ۴۰ درصد از مردم ایران، که بخش قابل توجهی از آن را کارگران تشکیل می‌دهند، در زیر خط فقرِ مطلق زندگی می‌کنند. گرانی و تورم بیداد می‌کند و قیمت کالاها و مایحتاج روزمره و مورد نیاز مردم، هفتگی و گاه روزانه گران می‌شود که از جمله آنها می‌توان به قیمت خوراکی‌ها اشاره کرد که در کم‌تر از یکسال بنا به گفته مقامات رسمی بیش از ۵۷ درصد رشد داشته که در واقعیت بیش از این است. اختلاس و دزدی در بین برخی از مسئولین و مقامات متداول شده و بخش وسیعی از ثروت اجتماعی در کشور را به تاراج می‌برد. همه‌گیری ویروس کرونا بر بسیاری از مشاغل تأثیر منفی گذاشته و بخش‌های قابل توجهی از فرصت‌های شغلی را از بین برده است. قیمت دلار سیر صعودی داشته و به نوبه خود به رشدِ تورم در کشور دامن زده است. افزایش نرخ بیکاری، همراه با افزایش نرخ تورم، شاخص فلاکت در کشور را به میزان زیادی بالا برده است. تا آنجا که در شرایط کنونی یک شکاف ۳۶٠ درصدی بین دهک‌های اول و دهم وجود دارد که موجب شده است فاصله بین غنی و فقیر در جامعه به مرزِ انفجار برسد. وجود چنین شکافی به قیمت فرسوده شدن نیروی کار و رو آوردن کارگران به مشاغل دوم و سوم، ترک تحصیل فرزندان، سوءتغذیه و حذف هزینه‌های درمانی و بهداشتی، ورزشی، تفریحی و به دنبال آن افزایش بیماری‌های جسمی و روحی در بین کارگران و اقشار تهیدست جامعه شده و بر شدتِ فقر و فلاکت و بی‌خانمانی و دربدری و افزایش چشمگیر و بی‌سابقه فساد و اعتیاد و دزدی و تن‌فروشی، خودکشی، کارِ کودک، کارتن خوابی، زباله گردی و . . . افزوده است.

چنین وضعیتی را در اساس باید ناشی از نظامِ نابرابر سرمایه‌داری و متأثر از آن، رشد و تعمیق شکاف طبقاتی دانست. ضمن اینکه تهاجم بی‌وقفه و مستمر دولت‌های سرمایه‌داریِ نئولیبرال را در سرکوب مزدی کارگران در طول این سال‌ها، نباید از نظر دور داشت. این دولت‌ها در راستای حمایت از سرمایه، همواره تلاش می‌کنند تا سطح مزدِ کارگران را پایین نگه داشته و آن را از راه‌های مختلف به کارگران تحمیل نمایند. یکی از این راه‌ها، تعیین «حداقل مزد»، به میزانی به مراتب پایین‌تر از خط فقر است. این وظیفه را همه ساله «شورای عالی کار» برعهده داشته و آن را با استفاده از ساختار مسلط قانونی و یک جانبه به سرانجام می‌رساند. ایجاد تشکلاتی وابسته نظیر «شورای اسلامی کار» و نمایندگان برآمده از این تشکلات ضدکارگری در «شورای عالی کار» از ابزارهای ساختار مسلط قانونی می‌باشد.

امسال نیز همانند سال‌های پیش، دولت و بخش‌ خصوصی با طرح موضوع مزد منطقه‌ای و تعیین «حداقل مزدِ» جداگانه برای کارگران مجرد و متأهل، تلاش دارند به سرکوب مزدی بیش‌تری اقدام نمایند و تا آنجا که می‌توانند کارگران ارزان و مطیع را با سیاست‌های مزدی خود، در اختیار بگیرند.

مسئله «حداقل مزد»، مسئله همه کارگران است. زیرا از یک‌سو بخش بسیار مهمی از کارگران – کارگران شاغل – مزدی برابر حداقلِ رسمی مزد یا کم‌تر از آن دریافت می‌کنند و از سوی دیگر حداقل مزد، خود، مبنای تعیین دیگر مزدهاست. به عبارت دیگر سایر مزدها، خود، مضربی از «حداقل مزد» هستند. از آنجا تعیین مزدِ سایر مزدبگیران از جمله معلمان، پرستاران، بازنشستگان و … با میزان «حداقل مزد» کارگران ارتباط دارد، سطح مزد سایر مزدبگیران نیز پائین خواهد بود.

در شرایط کنونی طیف گسترده‌ای از کارگران، به ویژه کارگران خدماتی، معلمان خرید خدمت، کارگران پیمانی و… حتی پایین‌تر از حداقل مزد، به میزانی کم‌تر از یک میلیون تومان، آن هم گاه با هفته‌ها و ماه‌ها تأخیر دریافت می‌دارند. مضاف بر اینکه کارگران شاغل در منطقه آزاد تجاری، اقتصادی و ویژه، به خاطر اِعمال قانون و مقررات ویژه این مناطق، از هرگونه حقوق قانونی و به تبع آن از نظام مزدیِ تحت پوشش همین قانون کار نیم‌بند هم محروم‌اند. ضمن این که بخش قابل توجهی از کارگرانِ موقت و قراردادی، به دلیل عدم نظارت، همان حداقل مزد را نیز دریافت نمی‌کنند. به همه‌ی اینها البته باید محرومیت و بی‌حقوقی زنان کارگر را نیز افزود. زنان کارگر با اِعمال تبعیض‌های جنسیتی و در عین حال عدم ضمانت‌های لازم برای برقراری مزد برابر در قبال کار برابر، از دریافت مزدهای برابر با مردان محرومند. نمونه‌ی کار در مهد کودک‌ها برای مربیان و کار در مدارس غیر دولتی برای معلمان زن و همچنین تفاوت آشکار نرخ مزد در کارگاه‌های کوچک را می‌توان از نشانه‌های بارز عدم اجرای درست مزدهای مصوب به شمار آورد.

مسلم است که «حداقل مزد» کارگران نباید از هزینۀ زندگی متوسط یک خانوار شهری کم‌تر باشد. بر همین اساس، تشکل‌های مستقل کارگری، «حداقل مزد» کارگران برای سال ۱۳٩٩ را معادل ٩ میلیون تومان در ماه محاسبه و اعلام کردند. این مبلغ معادل هزینه زندگی ماهیانه یک خانوار شهری، با تعداد متوسط اعضای ۳/۳ نفر در سال ۱۳۹۹ در کشور بود. با چنین مبنایی و با توجه به تورم افسارگسیخته و فزاینده‌ی کنونی و تورم مورد انتظار در سال آتی، حداقل مزد کارگران در سال ۱۴۰۰ نمی‌تواند کم‌تر از دوازده میلیون و پانصد هزار تومان در ماه باشد و مبلغی کم‌تر از این، حقیقتاً زندگی کارگران و خانواده‌هایشان را دچار کمبودهای جدی خواهد کرد و به سلامت، تغذیه، دارو و درمان، پوشاک، مسکن، رفت و آمد و تأمین نیازهای فرهنگی و در یک کلام، تأمین نیازهای اساسی کارگران و خانواده‌های آنها، لطمات سنگین و جبران‌ناپذیری وارد خواهد نمود. ضمن اینکه بحران سلامت در شرایط بیماری همه‌گیر کرونا، که حتی طبق آمارهای رسمی به مرگ ده‌ها هزار و ابتلای صدها هزار تن منجر شده است و هزینه‌های گزاف ناشی از این بیماری، ضرورت مبارزه برای مزد حداقلِ فوق را باز هم برجسته‌تر می‌کند. با توجه به تورم فزاینده‌ی موجود، کارگران آگاه و فعالان کارگری خواستار این هستند که تعیین حداقل مزدِ سالانه کارگران، لااقل هر شش ماه یکبار انجام شده و با سبد معیشت واقعی خانوارهای کارگری هماهنگ گردد.

نظریه‌پردازان و کارشناسان اقتصادی دولت و بخش خصوصی اعلام می‌کنند که: «افزایش مزد باعث تورم می‌شود». واقعیت این است که تورم حاکم در ایران دلایل ویژه اقتصادی و سیاسی خود را دارد و افزایش مزد نقشی در افزایش تورم ندارد. بر اساس یک برآورد علمی اقتصادی، «افزایش مزدها بر مجموع قیمت‌های تولید و از اینرو بر مجموع قیمت‌ها و بنابر این بر تورم تأثیری نمی‌گذارند».

در طول چهل و دو سال گذشته مزدهای حقیقی کارگران، یعنی قدرت خرید طبقه کارگر پیوسته کاهش یافته است، درحالی که همزمان شاهد تورم بسیار بالا و فزاینده‌ای در جامعه بوده‌ایم. ما کارگران نباید تنها نظاره‌‌گرِ به تباهی کشانده شدن هستی و بقای خود باشیم. ما باید به شکلی متحد و متشکل و با تلاشی آگاهانه، شجاعانه و مستمر، اعتراض‌هایمان را به این وضعیت اسف‌بار، تا رسیدن به خواسته‌های بر حق خود، از جمله افزایش مزد، متناسب با هزینه متوسط جامعه، ادامه دهیم و آنها را به سرمنزل مقصود برسانیم. کارگران برای دستیابی به حقوق همه جانبه‌ی خود به تشکل مستقل در سرتاسر کشور نیاز دارند. همان‌گونه که برای زندگی عادی به هوا، آب، خوراک، پوشاک، مسکن، بهداشت، آموزش، فرهنگ و تفریح نیاز دارند!».

زنده باد اتحاد و همبستگی کارگران، معلمان و بازنشستگان

۲۶بهمن۱۳۹۹

۱- سندیکای کارگران شرکت واحد اتوبوسرانی تهران

و حومه

۲- سندیکای کارگران شرکت کشت و صنعت نیشکر هفت‌تپه

۳- کانون صنفی معلمان اسلامشهر

۴- گروه اتحاد بازنشستگان

۵- کمیته هماهنگی برای کمک به ایجاد تشکل‌های کارگری

۶- اتحاد بازنشستگان

۷- شورای بازنشستگان ایران

۸- اتحاد سراسری بازنشستگان ایران

۹- کمیته پیگیری ایجاد تشکل‌های کارگری ایران

توفان الکترونیکی شماره ۱۷۶ نشریه الکترونیکی حزب کار ایران (توفان) اسفند ماه ۱۳۹۹

Print Friendly, PDF & Email