یک سال از درگذشت ناگهانی «دکتر فریبرز رئیسدانا» میگذرد. این صدای کارگران و زحمتکشان ایران در ٢۶ اسفند ماه سال گذشته خاموش شد. «دکتر فریبرز رئیسدانا»، اقتصاددان چپ و جسور ضدسرمایهداری، ضدامپریالیست و ضد صهیونیست در یکی از آخرین سخنرانیهای خود در یک میزگرد سیاسی در خبرگزاری ایلنا درباره آزادی و عدالت اجتماعی سخن گفت و ما بخش کوتاهی از آن را در اینجا انتشار میدهیم و یاد او را گرامی میداریم. «رفیق فریبرز رئیس دانا» در این سخنرانی چنین گفت:
«[…] من به عنوان یک چپگرا و سوسیالیست اینجا آمدم تا بگویم تنها راه ما دموکراتیسم است. در آن دموکراتیسم عدالت مبناست. عدالت این نیست که بورژوازی بگوید داریم به شما فرصت برابر میدهیم. آزادی فقط آزادی منفی «آیزالیا برلین» نیست؛ آزادی مثبت هم هست. ما نمیتوانیم تنها بگوییم بروید مدرسه، باید مدرسه هم بسازیم. برای اینکه مدرسه بسازیم باید پول داشته باشیم و برای اینکه پول داشته باشیم، باید مالیات بگیریم. برای اینکه مالیات بگیریم، باید بگوییم که او حق ندارد که این ثروت را داشته باشد. «آقای احمدی نژاد» بدون اجرایی اصل ۴۳، مجوز اجرای سیاستهای خصوصیسازی را گرفت؛ امتیازی که راست اقتصادی به او داد؛ بدون اینکه از او بخواهند اصل ۴۳ را اجرا کند و او هم با مجوز راست اقتصادی اصل ۴۳ را دور شد. صحبتهایی که امروز «آقای احمدی نژاد» بیان میکند، آن روزها که در قدرت بود، نمیگفت. آقای خاتمی هم مرتب تکرار کرد.
راز فقر در غناست. راز غنا سلطه بر قدرت سرمایهی سیاسی است. من فکر میکنم زمانی که در این چارچوب صحبت میکنیم، میتوانیم از خشونت بری باشیم. میتوانیم وقت انتخابات به تشکلهای مستقل کارگران هم فرصت بدهیم. «آقای خدایی» میگوید معیشت، امنیت و تشکلیابی. من تشکل را بسیار اساسی میدانم؛ چرا که دیگر نمیگذارد دولتها با مردم صادق نباشند. «آقای هروآبادی» درست میگویند که مردم حق انتخاب دارند و عقلانی انتخاب میکنند اما تشکل است که قدرت تودهها را به حداکثر میرساند و مطالبات آنها را سر و شکل و آنها را از انحراف نجات میدهد؛ در غیر این صورت توده صرف به جایی نمیرسد؛ چرا که بی سر و چشم است.
انتخاباتی خوب است که سالم، آزادانه و منصفانه باشد. بگذارید ۱۴ میلیون کارگر و ۳ میلیون روستایی به میدان بیایند و احزاب جدید شکل بگیرند. بگذارید خانمها احزاب خودشان را داشته باشند. اصلاً هم جای نگرانی ندارد. مردم این جامعه را بالای دست نمیگیرند و به زمین بیاندازند و تقدیم دیوانگانی مثل «ترامپ» کنند. من تا جان دارم حرف میزنم اما راه حل را پیدا کردم که علیه این ریاکاری، جلوهنمایی و خودنماییهای شبه دموکراتیک و سیاسی و ظاهرسازانه است.
راهش انتقال قدرت به مردم است. این انتقال هم از راه تشکلها صورت میگیرد. نه آسمان به زمین میآید نه زمین به آسمان میرود، جامعه شکوفاتر میشود. «احمدی نژادن و «خاتمی» و «روحانی» میروند اما تنها با منسجم شدن تودههای بی سر و شکل، امکان انسجام اجتماعی وجود دارد».
یادش گرامی باد!
توفان الکترونیکی شماره ۱۷۷ نشریه الکترونیکی حزب کارایران (توفان) فروردین ماه ۱۴۰۰