۱۷ آوریل ۲۰۲۱
در آخرین برنامه «دکتر مرتضی محیط» مورخ ۱۷ آوریل ۲۰۲۱، «دکتر ناصر زرافشان»، نویسنده و مترجم نامآشنا به سوالات میزبان و جناب «محمد حسیبی» از طریق تلفن پاسخ داد. محور اصلی سوالات در خصوص امضا تفاهمنامه همکاری مشترک بین ایران و چین، برجام و اتمسفر حاکم بر جامعه، اقتصاد و سیاست ایران در این روزها بود. آنچه در فحوای کلام «دکتر زرافشان» برجسته بود، مواضع اصولی ایشان در مورد مسائل مطرح شده بود. «رفیق ناصر زرافشان» در خصوص تفاهمنامه ایران و چین بدون دستپاچگی و اشتیاقی که برخی از طرفدارن دچار آن شدهاند و با این استدلال که چین را یک کشور سوسیالیستی ارزیابی میکنند و میخواهند یکسره و بدون بررسی ماهوی مهر تأییدی بر همه رئوس آن بکوبند، نظر قطعی خود در مورد محتوای آنرا به آینده و بررسی جزئیات احتمالی موکول کرد. ولی آنچه از اهمیت برخوردار بود، این بود که از نظر ایشان چین یک کشور سرمایهداری است و به صراحت این موضع را بیان داشت. چیزی که شاید به مذاق «دکتر محیط» و سایر روزیونیستها زیاد خوش نمیآید. آنهایی که با ارائه تحلیلهایی غیرمنطقی و خالی از استدلال در توجیه سیستم اقتصادی حاکم بر چین تئوری ضرورت رشد نیروهای مولده را مطرح میکنند و با مستمسک قراردادن دوره موسوم به «نپ» در آغاز اتحاد جماهیر شوروی سعی در همسانسازی این دو پدیده دارند. فارغ از اینکه این همسانسازی پنداری بین شرایط موجود چین با دوران «نپ» در شوروی کاملاً و از بنیاد نارواست و هیچ سنخیتی از لحاظ شکل، محتوا و خصوصاً اهداف با یکدیگر ندارد، سوال اساسی از آنها این است که رشد نیروهای مولده تا به کی و کجا باید ادامه پیدا کند؟ جامعه صنعتی چین امروز با صدها میلیون کارگر از طیفهای مختلف، که دربرگیرنده جمع کثیری از متخصصین نیز میباشد و همینطور دستیابی به تکنولوژیهای به روز در زمینههای مختلف تولید انبوه، که چین را به یکی از قدرتمندترین تولیدکنندگان جهان بدل ساخته و توفیقات علمی و تخصصی در زمینههای مختلف علمی از پزشکی گرفته تا فناوری اطلاعات و فضانوردی و تسلیحات نظامی همه و همه بر توسعهیافتگی نیروهای مولده در چین دلالت دارد. بنیان و زیربنای آن محصول انقلاب اکتبر پرولتری چین و دستآوردهای آن است. بر همین اساس علت طرح چنین موهوماتی را تنها میتوان ناشی از طرز تفکر رویزیونیستی و یا امیال خورده بورژوایی مدعیان آن ارزیابی کرد.
نکته مهم دیگر در صحبتهای «دکتر زرافشان» افشای مخالفان تفاهمنامه بود که با بلوای رسانهای خود را مدافع وطن جا زده و امضای سند مذکور را «ایرانفروشی» معرفی میکنند. آنها نه از روی مِهر به میهن، بلکه از این برآشفتهاند که چرخش سیاست خارجی ایران پس از ناکامی در مورد برجام به سوی شرق و بالاخص چین و روسیه میتواند خطر جنگ و فروپاشی حکومت را کمتر کند. این به ظاهر عاشقان ایران نه تنها از وطنفروشی باکی ندارند، بلکه بارها با حمایت از تحریم و حتا برنامه حمله نظامی آمریکا به ایران ثابت کردهاند جز رسیدن به آب و علف در ایران در پارکابی ارتش متجاوز آمریکا سودایی دیگر در سر ندارند. این دسته جز براندازی جمهوری اسلامی به هر قیمتی که شده به چیز دیگری فکر نمیکنند و برای نیل به این هدف نه تنها از خود دلیری به خرج نمیدهند، بلکه فقط چشم امیدشان به آمریکا است. آنها دورنمایی چون عراق و افغانستان امروز را برای ایران درسرمیپرورانند که شاید بتوانند در آینده سهمی از مناسبات قدرت برای خود دستوپا کنند. در تحلیل نهایی باید اذعان داشت همانطور که «دکتر زرافشان» به درستی بیان داشت، وقتی حاصل سیاستهای اقتصادی حکومت ایران در طی چهار دهه گذشته چیزی جز ازدیاد شکاف طبقاتی، گسترش فقر، رشد نامتوازن مناطق کشور و نهایتاً فساد افسارگسیخته مافیای قدرت به ارمغان نداشته، مسلما زمان کافی برای گسترش صنعتی و توسعه اقتصادی در دست نیست و چارهای نیست که جز اتکاء به نیروی خود و با استفاده از صنایع کشورهای صنعتی و پیشرفته بتوان این خلأ را درازمدت و به سمت صنعتیشدن واقعی و نه تنها صنایع مونتاژ وابسته، گام برداشت.از این منظر بدون پیشداوری در خصوص محتوای تفاهمنامه مذکور و فقط با اتکاء به اطلاعات جزئی به دست آمده و سابقه همکاریهایی از این دست در عرصه بینالمللی، میتوان امضای تفاهمنامه را در کل منطقی مورد ارزیابی داد. از منظری دیگر همکاریهایی از این دست با رویکرد ایجاد توازن در مناسبات قدرتهای جهانی، و در جهان چند قطبی میتواند برای تمامیت ارضی و منافع ملی ایران مفید افتد. اما نباید فراموش کرد که هر تحولی در عرصه اجتماع نیاز به سرمایه انسانی و ایدئولوژی امیدبخش دارد. سرخوردگی و افسردگی حاکم بر نسل امروز، که حال و آینده خود را در اثر سیاستهای ارتجاعی و نکبتبار حکومت ایران از دست رفته تلقی میکنند، به اضافه ایدئولوژی پوسیده مذهبی، که در رنگ و لعاب اصلاحطلبی نیز دیگر خریداری ندارد، قادر نیست کشور و مردم را به مسیری نجاتبخش راهنما باشد و وظیفه روشنفکر در این اثنی ارشاد و راهبری کارگران و زحمتکشان و تبیین ضرورت وجود تشکیلات و سازماندهی برای یک انقلاب عظیم و نیل به جامعهای پیشرو و عادلانه است. چرا که تنها در چنین شرایطی است که همکاریها و مناسبات بینالمللی ایران با هر کشوری در جهان از موضعی برابر و نه از روی ضعف خواهد بود و در آن صورت هیچ قدرت منطقهای و بینالمللی قادر به تحمیل خواستههای یکجانبه در قراردادها بر ایران نخواهد بود. آنچه در بین صحبتهای «دکتر زرافشان» مغفول ماند، ارائه پیشنهاد و راه حلی برای درمان این معضل بود که با توجه به معذورات ناشی از لزوم حفظ امنیت ایشان از تعرض دستگاه سرکوب حکومت قابل درک است. در پایان «دکتر زرافشان» اشارهای نیز به رسانههای برون مرزی و دستراستی، که فاقد هرگونه عرق ملی و انسانی هستند و فقط به فکر منافع خود میباشند، نمود و تأکید کرد که چنین جریاناتی ول معطلاند و نقشی در ایران بازی نخواهند کرد. سرنوشت جامعه ایران در کف جامعه و با مبارزه توده مردم و با دست پُر توان خویش تعیین خواهد گشت.
برگرفته از «توفان الکترونیکی» شماره ۱۷۸ نشریه الکترونیکی حزب کارایران اردیبشهت ماه ۱۴۰۰