در ۱۱ سپتامبر ۲۰۰۱ افراد القاعدهای عربستانی به بُرجهای دوقلو حمله کردند و در نتیجه حدود دو هزار نفر کشته شدند! امپریالیسم آمریکا، که مدتها در حال تدارک برای حمله نظامی به افغانستان و عراق بود، با سوء استفاده از خشم و نارضایتی عمومی از این عمل تروریستی به عنوان یک «نعمت الهی» بهره گرفت و جنگ بیپایان «علیه تروریسم» را آغاز کرد. «جرج دبلیو بوش»، رئیس جمهور وقت آمریکا، در سخرانیاش، خطاب به کشورهای جهان گفت: یا با مائید یا علیه ما، ما وارد جنگ بیپایان علیه «تروریسم» و هر کشور دیگری، که با ما نباشد، خواهیم شد. البته تروریسم را هم خود سران آمریکا تفسیر و تعریف میکردند!؟ لذا به جای حمله به عربستان، که پایگاه «القاعده» بود، ولی چون کشوری دوست بود، به أفغانستان، که طالبان حاکمیتاش را داشتند، یورش بردند. طالبانی که آمریکایها با کمک پاکستان و دولت «فخیمه» انگلستان و با پول امارات و عربستان سازماندهی کرده بودند، تا اشغالگران سوسیال – امپریالیستهای شوروی را از افغانستان بیرون کنند و خود جای آنها را بگیرند. اما پس از چند سال حکومت طالبان، طالبها به خواست آمریکاییها مبنی بر عبور لولههای گاز از آسیای میانه و از داخل افغانستان به غرب تن ندادند و «یاغی» شدند .
حمله به افغانستان با همکاری ۳۰ کشور عضو «ناتو» صورت گرفت! اینکه آمریکاییها و همپیمانان اروپایی و کانادایی و استرالیاییاش، این جنگافروزان وحشیِ بینالمللی، برای مبارزه با «تروریسم» و به بهانهِ دفاع از «دموکراسی، آزادی و حقوق بشر»، با جنگندههای ۸۵ میلیون دلاری به افغانستان فلکزده، که بودجهِ سالانهاش حدود ۸۵ میلیون دلاربود، حملهورشدند و دهها و بلکه صدها هزار انسان بیگناه را به خاک و خون کشیدند، سخنی است، یکسره پوچ و مسخره !
حال بعد از گذشت ۲۰ سال، «جو بایدن» و پیمانِ نظامی «ناتو»، که زائده امپریالیسم آمریکاست، اعلام میکنند: «وقت آن رسیده که به جنگ بیپایان در افغانستان خاتمه دهیم، چون که ما به اهدافمان رسیدیم»؟! حتماً برای امپریالیسم بی یال و دُم آمریکا اُفت دارد بگوید که از مردم افغانستان شکست خوردیم و ۲۴۰۰ کشته دادیم و آنچنان درگیر بحرانهای عمیق اجتماعی و نارضایتی عمومی و شکافهای غیرقابل ترمیم قرارداریم که چارهای جز فرار نداریم !
در همان زمانِ حمله به افغانستان و سرنگونی طالبان و«اسلام سیاسی»، «منصور حکمت»، دبیرکل «حزب تقلبی کمونیست کارگری ایران» این عمل آمریکا را جنگ بین تمدن و توحش نامید و این جنگ تجاوزکارانه را برای مردم جهان و منطقه مثبت ارزیابی کرد و شعار «دستها از افغانستان کوتاه!» و تظاهرات ضد جنگ برای ممانعت از تجاوز آمریکا به افغانستان را ارتجاعی ارزیابی نمود و از این تجاوز نظامی بیشرمانه به دفاع برخاست. کسی که از صهیونیسم اسرائیل الهام بگیرد و آنرا الگوی دمکراسی تبلغ کند، جز این انتظاری از او نمیرود. مأمور است و معذور!
در سال ۲۰۱۱ تعداد نیروهای نظامی آمریکایی بیش از ۱۰۰ هزار نفر بودند و کمکم و تحت فشار و مبارزه مردم افغانستان به ۲۵۰۰ نفر تقلیل یافت !
پایگاه اطلاعرسانی «القاعده» به نام «تابات» چندی قبل، طی گزارشی اعلام کرد که «القاعده» در ۱۸ استان افغانستان و مقامات امنیتی اعلام کردند که «القاعده» در ۲۱ استان افغانستان حضور دارند! «روحالله احمدزای»، سخنگوی وزارت دفاع افغانستان، تأکید کرد که رابطه بین طالبان و القاعده همچنان ادامه دارد و این دو همکاریهای نزدیکی با یکدیگر دارند !
احتیاج به سواد سیاسی چندانی نبود تا فهمیده شود که هدف حمله نظامی آمریکا و همپیمانانشان، مبارزه علیه «تروریسم» نبود، برای حقوق دمکراتیک زنان و آزادی و دمکراسی نبود و نمیتوانست باشد. بلکه امپریالیسم آمریکا در پی دو هدف درازمدت بود. اول، و در رقابت با روسیه، انتقال لولههای گاز از آسیای میانه از مسیر افغانستان به دریای عمان و به اروپا و دوم ایجاد و استقرار پایگاه نظامی قدرتمند در پُشت مرزهای ایران، روسیه و چین که هر دو هدف به شکست انجامید !
طالبان هم رسماً اعلام کرد، تا زمانی که کلیه نیروهای خارجی، به تعداد ۷۰۰۰ نفر «ناتویی» و۲۵۰۰ نفر آمریکایی از افغانستان بیرون نروند، در هیچ مذاکرهای شرکت نخواهد کرد! جدا از ماهیت ارتجاعی و تفکر قرون وسطایی طالبان، اتخاذ چنین موضعی نمیتواند در کادر موازین حقوق بینالملل غلط باشد و حتا درخواست خسارت مالی خارج از چنین عرف و موازینی نیست. خواستِ اخراج نیروهای اِشغالگر خارجی، از جانب هر نوع حکومتی که باشد، خواستی است مثبت و قابل دفاع. سرنوشت هر کشوری باید به دست مردمان همان کشور رقم بخورد تا بتوانند آزادی، استقلال وعدالت واقعی را به دست آورند .
تجاوز و اشغالِ هر کشوری و به هر بهانهای، عملی است ضدانسانی و ضدبشری! زیرا که حاصلی جز مرگ و نیستی، فقر و گرسنگی و ویرانی ندارد.
برگرفته از «توفان الکترونیکی» شماره ۱۷۸ نشریه الکترونیکی حزب کارایران اردیبشهت ماه ۱۴۰۰