پنج شنبه , ۶ مهر ۱۴۰۲
برگ نخست / مجموعه مقالات / مقالات توفان الکترونیکی / به مناسبت ۲۵ اردیبهشت، روز بزرگداشت فردوسی، حماسه سرای بزرگ ایران و جهان

به مناسبت ۲۵ اردیبهشت، روز بزرگداشت فردوسی، حماسه سرای بزرگ ایران و جهان

«ابوالقاسم فردوسی توسی» حدود سال ۳۳۰ هجری قمری برابر با ۳۲۰ خورشیدی و مصادف با سال ۹۴۱ میلادی در توس خراسان متولد شد. فردوسی بزرگ، در اوج قدرت حکومت سامانیان، دست به نظم شاهنامه زد. به عبارتی حدود ۱۸ سال پیش از قدرت‌گیری سلطان محمود غزنوی. بنابر این، این مطلب که فردوسی به دستور محمود غزنوی و به امید دریافت جایزه شاهنامه را به نظم درآورده، یکسره سخن پوچی است. فردوسی بزرگ شاهکارش را به خاطر زنده کردن حماسه‌های ملی ایرانیان و زنده‌کردن زبان پارسی و مقاومت در برابر مهاجمان و بیگانگان سلطه‌گر به پایان برد. سزاست که نقل قولی از کمونیست برجسته چون «احمدقاسمی»، درباره شاهنامه فردوسی آورده شود.

«شاهنامه فقط وصف شاهان نیست، بلکه در حقیقت وصف ملت ایران است. قهرمان اصلی شاهنامه شاهان نیستند، بلکه رستم است که فقط زور و بازوی او مورد نظر نیست، بلکه پاکدلی، انسان‌دوستی، ایران‌پرستی، بزرگ‌منشی، بلندنظری او صفات عالیه ایران باستان را مجّسم می‌کند. در شاهنامه بزرگان ایران دارای شخصیت‌اند، دروغ نمی‌گویند، سرشکستگی به‌بارنمی‌آورند، فرمان بیدادگرانه‌ای را نمی‌پذیرند».

پژوهندگان ایرانی و خارجی، همچون «سعیدنفیسی»، پروفسور ریپکا»، «مرتضی راوندی»، تاریخ‌نگار برجسته ایران و «احسان طبری» در مقالهِ «شمه‌ای درباره جنبش اسماعلیه»، فردوسی بزرگ را همچون ابن‌سینا ، ابوریحان بیرونی، رودکی و ناصرخسرو، از متفکرین شیعه اسماعلیه خوانده‌اند و «راوندی» در کتاب‌ خود تحت عنوان «تحولات اجتماعی» می‌نویسد: «فردوسی را به دلیل حمله‌ای که به تازیان متجاوز کرده بود، کافر شمردند و از دفن او در قبرستان مسلمانان جلوگیری کردند».

اینکه فردوسی شیعه اسماعیلی بوده و یا اصولا عقاید دیگری به غیر اسلام داشته، در حوصله این نوشتار نمی‌بینیم و فقط چند نکته را متذکر می‌شویم و در پایان به یک بیت از شاهنامه اشاره می‌کنیم.

  1.  «عطّار» در کتاب «اسرارنامه»، از زبان شیخ ابوالقاسم کرّکانی، می‌گوید که فردوسی در مدح گَبرکان می‌گفت.
  2. ناصرخسرو، که پیرو شیعه اسماعیلی بود، به توس می‌رود و قبر فردوسی را می‌بیند ولی ابداً اشاره‌ای به «شیعه اسماعیلیه»‌بودن فردوسی نمی‌کند.
  3. «حسنک وزیر» با اینکه شیعه بود، ولی در قبرستان مسلمانان دفن شد.
  4. امام هشتم شیعیان، دویست سال پیش از فردوسی درگذشت، در تمام سروده‌های فردوسی یک بیت هم در وصف او نیست.
  5. در شاهنامه ابیاتی در وصف امام اول شیعیان آمده که هر که «علی» را قبول ندارد، خوارتر از او در جهان نیست. اینگونه ابیات توسط نسّاخان شیعه به شاهنامه اضافه شده که مجعول‌اند. مضافاً اینکه اگر به اشعار فردوسی در «گفتار در آفرینش جهان و مردم» دقت شود، خواننده متوجه خواهد شد که خلقت جهان از دید او، یکسره برخلاف آموزه‌های ادیان ابراهیمی است!

حال ببینیم آیا صرف حمله به تازیان حکم کافری دارد؟! کافر به زبان پارسی یعنی ناسپاس و بی‌دین و بی‌ایمان به اسلام هم معنی شده است. از دید روحانیان مسلمان، چهار نوع کافر وجود دارد: «کافر حَربی» یعنی کسانیکه اهل کتاب نبوده و در جنگ با مسلمانان‌اند. «کافر ذمّی» یعنی غیرمسلمانانی که در پناه اسلام هر ساله «جزیه» می‌پردازند. «کافر کتابی» یعنی کافرانی که از پیروان پیغمبران دیگر ادیان، مثل یهودی، مسیحی و زرتشتی هستند و همچنین «کافر غیرکتابی» هم به معنی مشرک و بت‌پرست.

اگر فردوسی بزرگ «شیعه» می‌بود، هیچکدام از چهار نوع کافری فوق شامل ایشان نمی‌شد، تا روحانیون حکم کافری به او دهند و اجازه دفن در گورستان مسلمانان به وی ندهند! چنانچه گفتیم، صرف گفتن اشعاری چنین، آنهم از زبان «یزدگرد» علیه تازیان حکم کافری ندارد.

«از این مارخوار اهرمن چهرگان

ز دانایی و شرم بی‌بهره‌گان

از این زاغ‌ساران بی آب و رنگ

نه هوش و نه دانش نه نام و نه ننگ

پراکنده گردد بدی در جهان

گزند آشکارا و خوبی نهان».

شاهنامه، شاهکار حماسه فردوسی بزرگ، در چهارده نسخه وجود دارد. اولین شاهنامه ۲۵۰ سال پس از درگذشت فردوسی قدمت دارد و دارای ۶۰ هزار بیت است. در سروده‌های فردوسی، ۱۰۰۰ بار واژه «یزدان»، ۵۰۰ بار واژه «خداوند»، ۱۷۰ مرتبه «خدا»، ۷۰ بار «دادار» آمده و حتی یک بار هم کلمه «الله» نیامده است. واژه‌های «مومن» و «کافر» مطلقاً در شاهنامه دیده نمی‌شوند و حدوداً ۴۰۰ کلمه عربی نیز در آن وجود دارد.

نتیجه اینکه؛ ریشه «کفر» این انسان والا را باید در جای دیگری جستجو نمود!!

«خردمند کاین داستان بشنود – به دانش گراید به دین نگرود»

برگرفته از توفان الکترونیکی شماره ۱۷۹ خرداد ۱۴۰۰

Print Friendly, PDF & Email