نیروی کار در جامعه سرمایهداری کالائی است همانند سایر کالاها، منتها با این تفاوت که این کالا ارزشآفرین است؛ منشأ ارزش است، بدون آن ارزشی به وجود نمیآید.
«ارزش بیان دیگری برای کار است. بیان دیگری که نشاندهنده مقدار کار اجتماعاً لازمی است که در هر کالای مشخص متجسم شده است». (نقل از مقدمه انگلس به مقاله :کار مزدوری و سرمایه»، کارل مارکس). مزد بخشی از ارزش اضافی است که سرمایهدار با پرداخت آن به کارگر در واقع نیروی کار او را میخرد. در پروسه تولید کالا توسط کارگر با استفاده از مواد خام و ابزار تولید خلق می گردد و. سرمایهدار آن را در بازار به فروش میرساند. اگر فرض کنیم که قیمت یک کالا ۱۰۰ دلار است و در پروسه تولید ۸۰ دلار هزینه مواد خام، ساختمان، ماشینآلات و … بَرمیدارد و کارفرما به کارگر ۱۰ دلار مزد میپردازد، ۱۰ دلار باقیمانده سودی است که نصیب کارفرما میشود. «با هر کشف جدید علمی و با هر فنآوری جدید تفاوت اضافی بین محصول روزانه و هزینه روزانهاش بیشتر میشود، در حالی که متعاقب آن، آن بخش از روز -کار (ساعات روزانه – توفان) که معادل مزد روزانهاش را تولید میکند، کوتاهتر میشود و آن بخش از روز -کار، که در آن او باید کار رایگاناش را به سرمایهدار پیشکش کند، طولانیتر میشود» (همانجا)، در نتیجه کارگری نیروی کار خود را (که خود کالا محسوب میشود) در قبال مزدی که دریافت میکند، میفروشد. در این میان پول کالای واسطه است. کارگر تولید میکند تا بتواند محصول تولید کارگران دیگر را برای رفع نیازش تهیه کند. پس پول هم نوعی کالاست که در سرمایهداری با نام مزد از جانب سرمایهدار به کارگران پرداخت میشود. قیمت همه کالاها، از جمله کار (که خود کالاست) پیوسته در حال تغییر است. همانطور که در بالا اشاره رفت، مزد در واقع بخشی از ارزش اضافی است که کارگر در پروسه تولید برای سرمایهدار میآفریند. انباشت سرمایه نیز در همین روند بوجود میآید که باعث رشد روزافزون سرمایه و در نتیجه افزایش قدرت سرمایهدار میگردد. هرچه مقدار سرمایه در اثر انباشت – یعنی در اثر استثمار کارگران – فزونی یابد، به همان نسبت قدرت و نفوذ سرمایهدار در جامعه و حکومت افزایش مییابد. سرمایهداری پیوسته سعی بر آن دارد – حتی با توسل به زور – تا مزد را تنرل دهد و کارگران نیز در مقابل برای بالابردن آن مبارزه میکنند. کالاها بنابر «قانون ارزش» با یکدیگر مبادله میشوند. یعنی یک کالا با کالای دیگر به تناسب ارزش خود و یا به بیان دیگر میزان کاری که صرف تولید آن شده است، مبادله میشود. بهای یک کالا بر مبنای «کار اجتماعاً لازم» محاسبه میشود. همانگونه که اشاره رفت «زمان کار اجتماعاً لازم» مقدار زمانی است که جهت تولید کالای معینی با مهارت متوسط و کار رایج در جامعه معین لازم است. پس ارزش نیروی کار همانند ارزش هر کالای دیگری برحسب مقدار کاری معین میشود که برای تولید آن لازم است. اگر چند تولیدکننده کالای معین تولید کنند، بر مبنای تکنیک ابزار تولید و یا مهارت کارگران قطعاً «زمان اجتماعاً لازم» متفاوت و در نتیجه ارزش کالا نیز متغیر خواهد بود که عملاً باعث رقابت میان تولیدکنندگان میشود. در جوامع سرمایهداری اگر عرضه و تقاضا با یکدیگر تعادل داشته باشند، در آن صورت قیمتهای بازاری کالاها با بهای طبیعی آنها، یعنی با ارزشهای آنها، که برحسب مقدار کار لازم برای تولید کالاها معین میشود، مطابقت خواهند داشت، زیرا ارزش کالاها با زمان کاری که در روند تولید آنها مصروف شده است، نسبت مستقیم دارد. حتی ارزش طلا و نقره نیز مانند ارزش سایر کالاها برحسب مقدار کاری که برای استخراج آنها مصروف شده است، معین میشود. اضافه کنیم که بها در واقع همان بیان پولی ارزش است. ادامه دارد
برگرفته از توفان الکترونیکی شماره ۱۷۹ خرداد ۱۴۰۰