یکم، همان طور که قابل پیشبینی بود، پائینترین میزان نرخ مشارکت در چند دهه اخیر رقم خورد. عدم شرکت گسترده مردم در این نمایش نتیجه سالها حذف و سرکوب، نقض حقوق مردم و خواستهای دموکراتیک، اجرای سیاستهای نئولیبرالی، فقر و شکاف طبقاتی است، که جامعه را به پرتگاه سقوط سوق داده است. به جلو پرتابکردن عنصری منفور و معتمد رهبر، مانند «ابراهیم رئیسی»، که سابقه و تحصیلاتی جز قتلعام و آدمکُشی ندارد، از سر ضعف و استیصال رژیمی است که راه نجات نظام از این بنبست و خروج از بحران فعلی را چنین صلاح دانسته است.
دوم، میزان مشارکت نهایی در «انتخابات» از سوی وزیر کشور ۴۸،۸ درصد اعلام شد.
وزیر کشور جمهوری اسلامی، «رحمانی فضلی» شمار کل واجدین شرایط را ۵۹ میلیون و ۳۱۰ هزار و ۳۰۷ نفر اعلام کرد. با چشم پوشی از هرگونه رأیسازی و دستکاری در آمار، نتیجه نهایی آمار رسمی چنین است:
- تحریمکنندگان: ۳۰ میلیون و ۳۷۷ هزار و ۳۰۳ نفر
- ابراهیم رئیسی: ۱۷ میلیون و ۹۲۶ هزار و ۳۴۵ نفر
- آرای باطله: ۳ میلیون و ۷۲۸ هزار و ۸۷۰ نفر
- محسن رضایی: ۳ میلیون و ۴۱۲ هزار و ۷۱۲ نفر
- عبدالناصر همتی: ۲ میلیون و ۴۲۷ هزار و ۲۰۱ نفر
- امیرحسین قاضی زاده هاشمی: ۹۹۹ هزار و ۷۱۸ نفر
وزیر کشور میزان مشارکت در انتخابات را ۴۸،۸ درصد اعلام کرد
اگر از همه تقلبات جمهوری اسلامی، که ید طولانی در این کار دارد و مهندسی «انتخابات»، که از مدتها قبل طرحریزی شده بود، بگذریم و آمار اعلامشده را واقعی بهپنداریم، نتایج زیر بهدستمیآید:
۴۸،۸ درصد از واجدین شرایط رأی دادهاند؛
۶،۳ درصد آرای سفید یا باطله، که باید آن را رأی اجباری نامید
یعنی ۵۵ درصد رأیدهندگان به جمهوری اسلامی «نه» گفتهاند
سهم «اصلاحطلبان» از این نمایش انتخابات فقط چیزی حدود ۴ درصد بوده است.
«محمدباقر قالیباف»، رئیس مجلس اسلامی، «روحانی» و «ظریف» و همه صاحبان قدرت و مخلصان مُفلس نظام جمهوری اسلامی این پیروزی را به «منتخب مردم» تبریک گفتند. حالا «رهبر جمهوری اسلامی» با یکدستکردن سه قوه احساس رضایت میکند، اما اکثریت قاطع کارگران و زحمتکشان و اقشار فرودست جامعه ناراضی از وضعیت موجود ناظر بر عروج عنصری منفور از «هیأت مرگ» به «هیأت دولت» هستند، هیأتی، که معتمد رهبر است و خود را برای رویارویی با طغیانهای آینده آماده میکند.
سوم، به هر حال نتایج کوبنده تحریم انتخابات چنان عیان است که جائی برای انکار نگذاشت و همه دستگاهها و اتاقهای فکری را به واکنش واداشت، تا نتایج و علل کاهش مشارکت مردم را به نوعی توجیه کنند.
نظام سرمایهداری اسلامی ایران مردم را سرکوب میکند، معیشت آنان را میبُرد، تودهها را به روز سیاه مینشاند، آنان را به ورطه نابودی میکشاند و «مقام معظم رهبری» بیشرمانه اصرار میورزند «بر اینکه مردم همه شرکت کنند و به یکی از این هفت نفر، که منظورش «ابراهیم رئیسی» است، رأی دهند…» وی گفت: «حتی یک رأی هم اهمیت دارد». دلیل این دوگانگی در سخنان «خامنهای» تنها میتواند نشان بیاعتباری و ورشکستگی نظام باشد. «رهبر انقلاب» فقط به مشارکت مردم توجه دارد؛ برای او این مسأله که «او کیست و من چه کسی هستم، در اینجا مطرح نیست؛ اشخاص مطرح نیستند. اصل حضور مردم» است. اصرار ورزیدن او به «مشارکت»، تأیید حذف خودیها توسط شورای نگهبان، از طرفی دلجویی ریاکارانه از آنها، ترس و هراس رهبر را نشان میدهد از اینکه مردم، این عامل تثبیت و «قوام اسلام»، آنگونه، که او بارها تکرار کرده است، از نظام رویبرگردانند. به همین دلیل شخص «مقام معظم رهبری» از هفتهها پیش از آغاز انتخابات ریاست جمهوری بارها به مناسبتهائی به مسأله «مشارکت در امر انتخابات» اشاره داشت و همانند دورههای گذشته در اهمیت شرکت وسیع مردم در این دوره از انتخابات دلایلی اقامه کرد که نشان میداد نظام در نزد مردم بیش از پیش بیاعتبار گشته است. «خامنهای» در هیچ دوره از ادوار گذشته از مخالفین خود به این صراحت تقاضا نکرده بود که علیرغم اختلاف با نظام در انتخابات شرکت کنند و حتا اعلام نمود رأی سفید حرام است! این یکی از نشانههای ورشکستگی و بیاعتباری نظام است. این اقدام رژیم، که مورد تأیید کل الیگارشی در قدرت است، اقدامی برای مقابله با بحرانهائی است که صدای پایش مدتهاست به گوش میرسد.
این بحرانها فقط ناشی از اجرای سیاستهای داخلی غارتگرانه نئولیبرالیسم و خصوصیکردن اموال عمومی به نفع آقازادهها نیست، این بحرانها با تحریم و تهدید و خطر تجاوز بیگانگان به خاک وطن ما تشدید میشود و تنها یک راه حل برای مقابله با این بحرانها و خطرات وجود دارد و آن تکیه به مردم، کسب اعتماد آنها از طریق به رسمیت شناختن حقوق آنهاست. رژیمی، که مانع از آن است مردم حق تعیین سرنوشت خود را داشته باشند، از بهبود شرایط زندگی آنها سربازمیزند، دزدها و سارقان را بر جان و مال و ناموس مردم مسلط میکند و به آنها به عنوان مشتی گوسفند، که فاقد هرگونه حقوق انسانی هستند، مینگرد، قادر نیست اعتماد مردم، علاقه آنها را جلب کند و با یکپارچه کردن حاکمیت قادر نیست حتی از خود، چه برسد به ایران، رفع خطر کند، زیرا تنها بسیج مردم انقلابی است که میتواند کوهها را از جا بِکَنَد و نه نمایشات انتخابات تقلبی و تبلیغاتی. رژیم جمهوری سرمایهداری اسلامی با این روش گور خود را میکَند و خود را بیشتر به انزوا میکشاند و ایران را به خطر میاندازد و برای مردماش ادامه همین وضع را آرزو مینماید.
خامنهای نمیخواهد بفهمد که مشارکت در «انتخابات» آنگونه که او از مردم میخواهد، نمیتواند امنیت و مصونیت ملی را موجب شود. آنچکه میتواند کشور را حفظ کند و به اعتبار آن بیافزاید، رضایت مردم است. اما نظامی که دشمن مردم است و به خواستها و مطالبات محقانه آنها با گلوله پاسخ میدهد و قهر آنان را برمیانگیزد، چگونه میتوان از آنها خواست تا با مشارکت خود و رأیدادن به «ابراهیم رئیسی»، «امنیت ملی» را تضمین کنند. خامنهای تأکید کرده است که «مشکلات معیشتی اقتصادی در کشور داریم، اما هر کسی که ایرانی است و ایران را دوست داشته و امنیت و اقتدار ایران را دوست دارد، باید در این انتخابات شرکت کند».
بطور خلاصه هدف از انتخاب «رئیسی» و شبه کودتای انتخاباتی، یعنی حذفبدون اما و اگر «اصلاحطلبان» از قدرت، یکدستکردن حاکمیت و کنترل کامل بر سه قوه برای پاسخ واحد به مشکلات داخلی، ادامه سیاستهای نئولیبرالی با مشت آهنین در قالب «مبارزه با فساد و رانتخواری و اجرای عدالت» از یکسو و پاسخ واحد در عرصه بینالمللی و شفافیت بخشیدن به استراتژی اتحاد و همکاری با چین و تقویت پروژه جاده ابریشم است.
چهارم، اما سیاست تحریم و سیلی به رژیم، اگرچه مهم است، اما به تنهائی نمیتواند چاره ساز باشد. خشم و نفرت مردم نسبت به جلادان و ریاکاران حاکم به حق، به یک امر همگانی بدل شده است. آخرین پرده نمایش سیزدهمین دوره بازی انتخاباتی هم به پایان رسید، اما فردا چه باید کرد؟ اگر این مبارزه و نارضایتی عمومی و این «نه» گفتنها به ستمگران حاکم، بدون رهبری صحیح، بدون تشکیلات، بدون افق روشن ادامه یابد، به تغییر رژیم منجر نخواهد شد، حتا اگر تغییری هم در جابجایی قدرت صورت گیرد، تغییری به نفع مردم نخواهد بود.
بقول لنین «تلاشهایمان باید عمدتاً و مقدّم بر هر چیز بر روی تشکیلات متمرکز شود. مادام که ما فاقد سازمانهای انقلابی کاملاً منسجمی، که بتوانند گروههای منتخبی از مردم را برای هدایت همهجانبه تظاهرات جمع کنند، نداشته باشیم، همواره با عدم موفقیت روبرو خواهیم بود».
باید تأکید شود علاوه بر تغییرات عینی تغییر ذهنی و توان طبقه انقلابی و به حد کافی قدرتمندی، که بتواند نظام کهنه را که هرگز و حتی در دوران بحران نیز چنانچه آن را «نیندازند»، خود نخواهد افتاد، لازم و ضروری است. رمز پیروزی ملت در مقابل طوفان تحولات آینده آگاهی و تشکیلات است. طبقه کارگر ایران تنها با حزب سیاسیاش و رهبری اعتراضات مردم میتواند مبارزات آنها را به سرانجام برساند.