اگر یک کارگر پیمانی در یکی از صنایع نفت و گاز باشید، حقوقتان از کارمندان رسمی کمتر است. از بسیاری از خدمات بیمهای، مثل بیمه بازنشستگی محروم هستید. زمان مرخصیهایتان از پیش توسط پیمانکار مشخص شده است؛ مرخصیهایی که به مراتب کمتر از کارمندان رسمی است. و از همه مهمتر، مدت زمان اشتغالتان از پیش توسط کارفرما و پیمانکار مشخص شده است و پس از یک دوره معمولاً یکساله ادامه کار یا بیکارشدنتان صرفاً بستگی به نظر نه حتی کارفرمای اصلی، که پیمانکار دارد. قراردادهای پیمانکاری از شمول قانون کار خارج است. پیمانکار در تمام مراحل کار به راحتی م تواند از زیر بار بیمهکردنتان شانه خالی کند؛ میتواند محل کارتان را مدام جابجا کند؛ میتواند قرارداد را فسخ کند و در یک کلام میتواند حیات شغلی شما را در دست داشته باشد.
تمام عواملی که برشمرده شده، باعث میشود تا به عنوان یک کارمند یا کارگر پیمانی سطحی از محافظهکاری فردی و درخودماندگی را به منظور حفظ شغل و درآمد خود و خانوادهتان تجربه کنید که امکان هرگونه اعتراض و مطالبهگری را از پیش ناممکن و سلب گشته بهبینید. از سوی دیگر چنان فاصلهای بین خود با کارمندان و کارگران رسمی و قرارداد معین (چه از منظر تفاوت در حقوق و مزایا چه از نظر محیطهای شغلی متفاوت) حس میکنید که هرشکلی از همترازی و همبستگی برای گرهزدن مطالبات به یکدیگر در نظر اول خیالی و ناممکن به نظر میرسد. حال به تمام اینها اضافه کنید که چند ماه کار کرده باشید و همین حقوقهای اندک زیر خط فقری را هم دریافت نکرده باشید.
مشکلات ما راه حلهای شماست
تضاد اصلی درست در این نقطه است که تمام مشکلات رذالت باری که از نظرمان کار پیمانکاری دارد، همان دلایلی است که سرمایهگذار و کارفرما و پیمانکار را مجاب میکند این شکل از قراردادهای کاری را منعقد کنند و دولت حامیشان پشتشان را بگیرد تا از یک طرف هرچه میخواهند حقوق کار را نادیده بگیرند و پول روی پول بیاورند و از طرف دیگر در فرایند همسرنوشتشدن کارگران و کارمندان تحت ستم اختلال ایجاد کرده باشند و اعتراضات کارگری را به تأخیر بیاندازد.
چنین نمانده و چنین نیز نخواهد ماند
این دوره از اعتصابات کارگران و کارمندان صنعت نفت و گاز شگفتانگیز است. باید هزاران بار به شکلگیری اتحاد میان کارگران رسمی و پیمانی درود فرستاد. باید اهمیت شکلگیری آگاهی طبقاتیای که رسمی و غیررسمی و پیمانی و قرارداد معین را در دوردستترین و دور از همترین نقاط کشور صف به صف گرد هم آورده است، درک کرد و صدایشان شد. به یاد بیاورید اگر در تهران جمعی ۵۰ نفره از اصلاحطلبان در خیابانی جمع شوند و پلاکاردی دست بگیرند، رسانههایشان تا روزها از آن یک اعتراض تاریخساز میسازند و الان خفه شدهاند! هزاران کارگر و کارمند دست از کار کشیدهاند و خندهکنان کنار یکدیگر پاهایشان را در ورودی پالایشگاهها و پتروشیمیها به زمین کوفتهاند تا به صفوفشان افزوده شود. بیتشکل، بیسازمان، بیرسانه به اعتبار درد و رنجی مشترک و زنجیرهایی که باید گسسته شود، شما کدام سمت تاریخ میایستید؟
«از کانال تلگرام سرخط»
برگرفته از توفان الکترونیکی شماره ۱۸۰ تیر ۱۴۰۰