نه به خاطرِ آفتاب نه به خاطرِ حماسه
به خاطرِ سایهیِ بامِ کوچکش
به خاطرِ ترانهیی
کوچکتر از دستهای تو
نه به خاطرِ جنگلها نه به خاطرِ دریا
به خاطرِ یک برگ
به خاطرِ یک قطره
روشنتر از چشمهای تو
نه به خاطرِ دیوارها ــ به خاطرِ یک چپر
نه به خاطرِ همه انسانها ــ به خاطرِ نوزادِ دشمناش شاید
نه به خاطرِ دنیا ــ به خاطرِ خانهی تو
به خاطرِ یقینِ کوچکت
که انسان دنیاییست
به خاطرِ آرزوی یک لحظهی من که پیشِ تو باشم
به خاطرِ دستهای کوچکت در دستهای بزرگِ من
و لبهای بزرگِ من
بر گونههای بیگناهِ تو
به خاطرِ پرستویی در باد، هنگامی که تو هلهله میکنی
به خاطرِ شبنمی بر برگ، هنگامی که تو خفتهای
به خاطرِ یک لبخند
هنگامی که مرا در کنارِ خود ببینی
به خاطرِ یک سرود
به خاطرِ یک قصه در سردترینِ شبها تاریکترینِ شبها
به خاطرِ عروسکهای تو، نه به خاطرِ انسانهایِ بزرگ
به خاطرِ سنگفرشی که مرا به تو میرساند، نه به خاطرِ شاهراههای دوردست
به خاطرِ ناودان، هنگامی که میبارد
به خاطرِ کندوها و زنبورهای کوچک
به خاطرِ جارِ سپیدِ ابر در آسمانِ بزرگِ آرام
به خاطرِ تو
به خاطرِ هر چیزِ کوچک هر چیزِ پاک به خاک افتادند
به یاد آر
عموهایت را میگویم
از *مرتضا سخن میگویم.
سال ۱۳۳۴
#احمد_شاملو
پینوشت شاعر:
«این شعر، خطاب به پسرم که در آن هنگام هشت ساله بود، در اعدام مبارزان عموماً و مرتضا کیوان خصوصاً نوشته شد. مرتضا نزدیکترین دوست من بود. انسانی والا با خلقیاتی کمنظیر و هوشمندیِ شگفتانگیز. قتل نابهنگامش هرگز برای من کهنه نشد و حتی اکنون که این سطور را مینویسم (دوم مرداد ۱۳۵۷) پس از ۳۵ سال هنوز غمش چنان در دلم تازه است که انگار خبرش را دمی پیش شنیدهام.»
*مرتضی کیوان
مرتضی کیوان (۱۳۰۰ خورشیدی اصفهان − ۲۷ مهر ۱۳۳۳ تهران) شاعر کمونیست ، منتقد هنری، روزنامهنگار که پس از کودتای ننگین ۲۸ مرداد، در حالی که سه تن از نظامیان فراری سازمان نظامی حزب توده ایران را در خانه خود پنهان کردهبود، دستگیر و به جرم کمونیست بودن و عدالتخواهی در ۲۷ مهر ۱۳۳۳، در زندان قصر توسط جلادان نظام شاهنشاهی تیرباران شد.یادش گرامی!
نقل از کانال تلگرام توفان
برگرفته از توفان الکترونیکی شماره ۱۸۰ تیر ۱۴۰۰